گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۴

چشم مستت گرچه با ما ترک تازی می‌کند
لعل جانبخش تو هر دم دلنوازی می‌کند
تا دلم آورد بر محراب ابرویت نماز
جامه جان را به خون، هر دم نمازی می‌کند
با زنخدان چو کویت ای بت سیمین ذقن!
زلف چون چوگان تو هر لحظه بازی می‌کند
می‌زند خورشید تابان، بر سر شمشاد تیغ
تا چرا در دور قدت سرفرازی می‌کند؟
چون نپالایم ز راه دیده، خون دل مدام
کاتش عشق تو در دل جان گدازی می‌کند
سازگاری کن دمی با من که در عشق تو جان
از تنم بر عزم رفتن کار سازی می‌کند
همچو زلفت شد پریشان حال سلمان حزین
زانکه با روی تو دائم عشق بازی می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم مستت گرچه با ما ترک تازی می‌کند
لعل جانبخش تو هر دم دلنوازی می‌کند
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو هرچند که با ما بی‌محلی می‌کند، اما لعل (دندان) جذاب تو هر لحظه دل را شاد می‌کند.
تا دلم آورد بر محراب ابرویت نماز
جامه جان را به خون، هر دم نمازی می‌کند
هوش مصنوعی: هر بار که دلم جذب زیبایی ابروهای تو می‌شود، جانم با اشتیاق و عشق به آیینی دلخواهی برای تو در دل می‌آورد و همچنان به خاطر تو خود را تسلیم می‌کند.
با زنخدان چو کویت ای بت سیمین ذقن!
زلف چون چوگان تو هر لحظه بازی می‌کند
هوش مصنوعی: ای معشوقه با چانهٔ نازک و زیبایت، زلفت همچون چوب چوگان در هر لحظه بازی و حرکتی دلربا دارد.
می‌زند خورشید تابان، بر سر شمشاد تیغ
تا چرا در دور قدت سرفرازی می‌کند؟
هوش مصنوعی: خورشید درخشان بر بالای درختان شمشاد تابش می‌کند، پس چرا در دور و بر قامت تو، سر بلندی و افتخار را نشان می‌دهد؟
چون نپالایم ز راه دیده، خون دل مدام
کاتش عشق تو در دل جان گدازی می‌کند
هوش مصنوعی: هر زمان که نتوانم از مسیر چشم‌هایم دور شوم، درد دل من به دلیل آتش عشق تو همچنان وجودم را می‌سوزاند.
سازگاری کن دمی با من که در عشق تو جان
از تنم بر عزم رفتن کار سازی می‌کند
هوش مصنوعی: لحظاتی با من همراه شو و هم‌دل باش، زیرا عشق تو باعث شده که جانم از بدنی که در آن هستم جدا شود و اکنون در حال رفتن به سوی دیگر است.
همچو زلفت شد پریشان حال سلمان حزین
زانکه با روی تو دائم عشق بازی می‌کند
هوش مصنوعی: سلمان حزین به حالتی پریشان و آشفته تبدیل شده است، زیرا همواره درگیر عشق و دلدادگی به چهره توست.

حاشیه ها

درود
ابتدای بیت سوم "با زنخدان" صحیح است نه "باز نخدان"
با سپاس

1398/10/22 13:12

همان بیت سوم-----با زنخدان چو گویت ای بت-----در مصرع بعد به چوگان اشاره شده پس گوی درست است