گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹

حاشا که تا سلمان بود، ترک می و ساغر کند
ور نیز گوید: می‌کنم، هرگز کسی باور کند
شیخش هوس دارد که او، کمتر کند می خوارگی
شیخا تو کمتر کن هوس کو این هوس کمتر کند!
رند از پی می سر دهد، ور زآنکه نستانند سر
دستار را بر سر نهد، دستار و سر در سر کند
چندان که بندم دیده را، تا کس نیاید در نظر
ناگه خیال شاهدی، از گوشه‌ای سر بر کند
آن کز خمار چشم او، امروز باشد سرگران
فردا چو نرگس با قدح، مست از زمین سر برکند
من گرد مستان گشته‌ام، دانم که گردد همچنین
از کاسه سرهای ما، گر کوزه‌گر ساغر کند
کنج خرابات مغان، گنجینه اسرار دان
کو مرد صاحب راز تا، در یوزه از این در کند

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاشا که تا سلمان بود، ترک می و ساغر کند
ور نیز گوید: می‌کنم، هرگز کسی باور کند
هوش مصنوعی: هرگز ممکن نیست که سلمان، که شخصیت بزرگی است، از می و جام دوری کند. حتی اگر بگوید که من می‌کنم، هیچ‌کس به این سخن او باور نخواهد کرد.
شیخش هوس دارد که او، کمتر کند می خوارگی
شیخا تو کمتر کن هوس کو این هوس کمتر کند!
هوش مصنوعی: شیخ به نوشیدن شراب تمایل دارد، اما ای شیخ، تو باید خواسته‌های خود را کاهش دهی. اگر تو این خواسته‌ها را کم کنی، شاید دیگران هم به این مسیر کمتر غریبه شوند.
رند از پی می سر دهد، ور زآنکه نستانند سر
دستار را بر سر نهد، دستار و سر در سر کند
هوش مصنوعی: مستمند مشروبات تا آخرین لحظه تلاش می‌کند تا آن را به دست آورد، حتی اگرتهدید شود که به او چیزی ندهند، او با افتخار کلاهی بر سر می‌نهد و هیچ چیز را از سرش دور نمی‌کند.
چندان که بندم دیده را، تا کس نیاید در نظر
ناگه خیال شاهدی، از گوشه‌ای سر بر کند
هوش مصنوعی: هر چقدر که چشمم را می‌بندم و تلاش می‌کنم کسی را نبینم، ناگهان خیال دیدن یک معشوق از گوشه‌ای به ذهنم می‌آید.
آن کز خمار چشم او، امروز باشد سرگران
فردا چو نرگس با قدح، مست از زمین سر برکند
هوش مصنوعی: آن که به خاطر مستی چشمش امروز در حال سرگشتگی است، فردا همچون نرگسی که از جام شراب الهام گرفته، سر از زمین بلند خواهد کرد.
من گرد مستان گشته‌ام، دانم که گردد همچنین
از کاسه سرهای ما، گر کوزه‌گر ساغر کند
هوش مصنوعی: من به مانند کسانی که در مستی هستند، در حال چرخش و سرگشتی‌ام و می‌دانم که اگر کسی بخواهد از سرهای ما ظرفی بسازد، همین حالت مستی و سرگشتگی ما نیز به سرش می‌آید.
کنج خرابات مغان، گنجینه اسرار دان
کو مرد صاحب راز تا، در یوزه از این در کند
هوش مصنوعی: در گوشهٔ خرابات (می‌خانه) مغان، گنجی از اسرار پنهان است. انتظار می‌رود که مرد صاحب‌نظری، از این دروازه به درون رود و به این رازها دست یابد.

حاشیه ها

1393/06/19 17:09
سعید

با سلام و ادب خدمت دست اندرکاران پرتلاش و گرانقدر گنجور
بنظر میرسد واژهٔ «سرگردان» در مصرع اول بیت پنجم اشتباه تایپیست و باید «سرگران» باشد، زیرا بنا به وزن شعر «سرگردان» ثقیل مینماید ....همچنین بگمانم مصرع آخر «کو مرد صاحب راز تا، در یوزه زین در کند» هم یک چیزی کم دارد و درستش باید اینطور باشد که: «کو مرد صاحب راز تا، در یوزه را زین در کند» یا «کو مرد صاحب راز تا، در یوزه زین در در کند» یا شاید از لحاظ وزن و همچنین معنی بیت اینطور درست تر باشد که: «کو مرد صاحب راز تا، در یوزگی زین در کند»؟
امیدوارم اساتید بزرگوارم بررسی و توضیح دهند تا بهره ای ببرم.

1393/06/19 23:09
دکتر ترابی

درست میفرمایید سرگران است و شاهد آن
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی ...... از شیخ شیراز
در مصراع دوم از بیت چهارم: میبایست ، ناگه خیال شاهدی از گوشه ای سر برکند بوده باشد و به شاهی.
و سرانجام آخرین مصرع ، به گمانم بدین گونه درستتر می نماید:
کو مرد صاحب راز، تا دریوزه ای زین در کند

1393/07/24 23:09
سعید

سپاس جناب دکتر ترابی....درود بر شما