گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۸

هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزه‌اش صد فتنه در هر گوشه‌ای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
چون بدین مایه کسی با چون تویی سودا کند
رخت عقلم می‌برد چشمت چه می‌آید ز عقل
می‌دهد تشویش من بگذار تا یغما کند
در چمن گر ناز سروت را ببیند سروناز
از خجالت سر عجب باشد که بر بالا کند
در ره عشق تو من سر می‌نهم بر جای پای
عشق اگر کاری کند فی‌الجمله پا بر جا کند
گر کند میل وفایی باشدش با دیگران
ور جفایش در دل آید آن جفا بر ما کند
رفت هر جا اشک ما چندان‌که ما را برد آب
چند خود را در میان مردمان رسوا کند
همدمم باد است و راز دل نمی‌گویم به باد
باد غماز است و می‌ترسم حکایت وا کند
ابرویت پیوسته می‌گردد به هرجا تا کجا
همچو سلمان عارفی را واله و شیدا کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزه‌اش صد فتنه در هر گوشه‌ای پیدا کند
هوش مصنوعی: هر شبی، یاد چشمان او در ذهنم غوغا به پا می‌کند و ناز او هر گوشه‌ای از دل را پر از آشوب و فتنه می‌نماید.
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند شراب مرا خوشحال کرده است و روح من امشب به خاطر مستی تو شاداب است، اما فردا این حال خوش به زودی به سر خواهد آمد.
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
چون بدین مایه کسی با چون تویی سودا کند
هوش مصنوعی: من سهم من از عشق و محبت در این بازار پر رونق، به خاطر تو و ویژگی‌های خاصی که داری، تغییر یافته است. در این فضا، کسی با شخصیتی چون تو به معامله نمی‌پردازد.
رخت عقلم می‌برد چشمت چه می‌آید ز عقل
می‌دهد تشویش من بگذار تا یغما کند
هوش مصنوعی: چشم تو عقل مرا می‌رباید و من نمی‌دانم که این چه تأثیری بر عقل من دارد. اجازه بده تا این حالت مرا به خود بکشاند و چیزی از من بگیرد.
در چمن گر ناز سروت را ببیند سروناز
از خجالت سر عجب باشد که بر بالا کند
هوش مصنوعی: اگر در باغ براین سروی زیبایی تو بیفتد او از شرم به قد خود نمی‌تواند بیفزاید و به خاطر تحیر از زیبایی‌ات، سرش را بالا بلند نمی‌کند.
در ره عشق تو من سر می‌نهم بر جای پای
عشق اگر کاری کند فی‌الجمله پا بر جا کند
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، من خود را فدای قدم‌های عشق می‌کنم و اگر او بخواهد، به‌طور کلی می‌تواند مرا ثابت نگه دارد.
گر کند میل وفایی باشدش با دیگران
ور جفایش در دل آید آن جفا بر ما کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به عهد و وفای خود با دیگران تمایل داشته باشد، وقتی که به او خیانت شود، این خیانت در دل او می‌نشیند و او آن را متوجه ما هم می‌کند.
رفت هر جا اشک ما چندان‌که ما را برد آب
چند خود را در میان مردمان رسوا کند
هوش مصنوعی: هر جا که اشک‌های ما رفته است، به همان اندازه ما را غرق در اندوه کرده و خود به خود در میان مردم باعث رسوایی ما می‌شود.
همدمم باد است و راز دل نمی‌گویم به باد
باد غماز است و می‌ترسم حکایت وا کند
هوش مصنوعی: رفیق و همدلم فقط باد است و من هیچ رازی از دل خود را با او در میان نمی‌گذارم، زیرا باد می‌تواند رازها را فاش کند و من از این می‌ترسم که داستان‌های دل مرا بگوید.
ابرویت پیوسته می‌گردد به هرجا تا کجا
همچو سلمان عارفی را واله و شیدا کند
هوش مصنوعی: ابرویت همیشه در حال حرکت است، و به هر جایی که می‌رسد، عارفی مثل سلمان را مجذوب و دیوانه می‌کند.

حاشیه ها

1388/08/14 23:11
mareshtani

mesraje awale beide nohom(hamdamam)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.