غزل شمارهٔ ۱۸۷
هر شب از کویت مرا سر مست و شیدا میکشند
چون سر زلفت بدوشم بیسرو پا میکشند
بارها کردم من از رندی و قلاشی کنار
بازم اینک که در میان شهر، رسوا میکشند
گفته بودم: در کشم دامن ز خوبان، لیک بس
ناتوانان را به بازوی توانا میکشند
ما ز رسوایی نیندیشیم، زیرا مدتی است
تا خط دیوانگی بر دفتر ما میکشند
میکشم هر شب به جام چشمها، دریای خون
شادی آنانکه بر یاد تو دریا میکشند
خرم آن مستان که بیآمد شد ساغر مدام
از کف ساقی دردت، درد صهبا میکشند
دل خیال زلف و خالت کرد، گفتم: زینهار!
در گذر زینها که اینها سر به سودا میکشند
بر حواشی گل رخسار نقاشان حسن
میکشند از غالیه خطی و زیبا میکشند
جان فدای آن دو مشکین سنبلت کز روی ناز
چون بنفشه دامن گلبوی در پا میکشند
بر دل سلمان، کمانداران ابرویت کمان
سخت شیرین میکشند، بگذارشان تا میکشند
غزل شمارهٔ ۱۸۶: چشم مخمور تو مستان را به هم بر میزندغزل شمارهٔ ۱۸۸: هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر شب از کویت مرا سر مست و شیدا میکشند
چون سر زلفت بدوشم بیسرو پا میکشند
هوش مصنوعی: هر شب از کوی تو مرا شاد و دیوانه میبرند، چون موهای تو را به دوش میزنند، من را بدون هیچچیز و بیحالت میکشند.
بارها کردم من از رندی و قلاشی کنار
بازم اینک که در میان شهر، رسوا میکشند
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر شیطنت و تردستیام در معرض خطر قرار گرفتم، اما حالا در شهر با رسوایی و شرمندگی مواجه شدم.
گفته بودم: در کشم دامن ز خوبان، لیک بس
ناتوانان را به بازوی توانا میکشند
هوش مصنوعی: گفته بودم که میخواهم با زیبا رویان رابطه داشته باشم، اما در واقع میبینم که افراد ناتوان را به کمک و حمایت افرادی با قدرت و توانایی میکشند.
ما ز رسوایی نیندیشیم، زیرا مدتی است
تا خط دیوانگی بر دفتر ما میکشند
هوش مصنوعی: ما به رسوایی فکر نمیکنیم، چون مدتیست که برگههای زندگیمان با نشانههای دیوانگی پر شده است.
میکشم هر شب به جام چشمها، دریای خون
شادی آنانکه بر یاد تو دریا میکشند
هوش مصنوعی: هر شب با چشمانم به یاد تو، اشکهایم را میریزم و حس میکنم که برای آنهایی که به یاد تو غمگین هستند، دریایی از شادی و اشک بوجود میآورم.
خرم آن مستان که بیآمد شد ساغر مدام
از کف ساقی دردت، درد صهبا میکشند
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسانی که بدون توقف در حال نوشیدن هستند، ساغر همیشه در دست ساقی است و آنها از درد عشق و مستی لذت میبرند.
دل خیال زلف و خالت کرد، گفتم: زینهار!
در گذر زینها که اینها سر به سودا میکشند
هوش مصنوعی: دل به تصور زلف و چهرهات مشغول شد، گفتم: مراقب باش! از اینجا عبور نکن که این زیباییها به عشق و آرزو میکشند.
بر حواشی گل رخسار نقاشان حسن
میکشند از غالیه خطی و زیبا میکشند
هوش مصنوعی: نقاشان زیبایی چهره را با خطوط زیبا و ظریف بر روی کنارههای گلی میکشند.
جان فدای آن دو مشکین سنبلت کز روی ناز
چون بنفشه دامن گلبوی در پا میکشند
هوش مصنوعی: جانم فدای آن دو گل سیاه و زیبای تو که با ناز و کرشمه، مانند بنفشهها دامن گلی را در زیر پا میکشند.
بر دل سلمان، کمانداران ابرویت کمان
سخت شیرین میکشند، بگذارشان تا میکشند
هوش مصنوعی: ابروهای تو مانند کماندارانی هستند که با مهارت و ظرافت دل سلمان را هدف میگیرند. بگذار این کمانداران هرچقدر که میخواهند تیرهایشان را بکشند و به هدف بزنند.
حاشیه ها
1388/08/14 23:11
mareshtani
mesraje awale beide sowom(lekbas)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.