غزل شمارهٔ ۱۸۴
لاابالی وار، دستی بر جهان خواهم فشاند
هرچه دامن گیردم دامن، بر آن خواهم فشاند
دامن آخر زمان دارد غبار حادثه
آستین بر دامن آخر زمان خواهم فشاند
از سر صدق و صفا، چون صبح خواهم زد نفس
وندران دم بر هوای دوست، جان خواهم فشاند
پای عزلت بر سر کون و مکان خواهم نهاد
دست همت بر رخ جان و جهان خواهم فشاند
همچو گل برگی که حاصل کردهام در عمر خویش
با رخ خندان و خوش، بر دوستان خواهم فشاند
غزل شمارهٔ ۱۸۳: زلف و رخسار تو را شام و سحر چون خواند؟غزل شمارهٔ ۱۸۵: در خرابات مرا دوش به دوش آوردند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لاابالی وار، دستی بر جهان خواهم فشاند
هرچه دامن گیردم دامن، بر آن خواهم فشاند
هوش مصنوعی: به طور بیپروا و آزاد، دستم را بر روی دنیا میزنم و هر چیزی که دامنم را بگیرد، بر آن میافشانم.
دامن آخر زمان دارد غبار حادثه
آستین بر دامن آخر زمان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: در پایان زمان، غبارها و مشکلاتی که پیش میآید را بر دامن زمان میریزم و از این همه حوادث شگرف و ناگوار آگاهی دارم.
از سر صدق و صفا، چون صبح خواهم زد نفس
وندران دم بر هوای دوست، جان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: از روی صداقت و پاکی، وقتی صبح فرا میرسد، با نفسی عمیق که به یاد دوست میزنم، جانم را فدای او خواهم کرد.
پای عزلت بر سر کون و مکان خواهم نهاد
دست همت بر رخ جان و جهان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: میخواهم در گوشهنشینی و دور از دنیا زندگی کنم و در عین حال تمام تلاش خود را برای بهبود و روشنایی در زندگی و جهان به کار ببرم.
همچو گل برگی که حاصل کردهام در عمر خویش
با رخ خندان و خوش، بر دوستان خواهم فشاند
هوش مصنوعی: من مانند گلی هستم که در طول زندگیام ثمرهای به دست آوردهام و با چهرهای شاد و مسرور، آن را به دوستانم تقدیم خواهم کرد.