گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۴

نمی‌دانم که نی چون من چرا بسیار می‌نالد؟
دمادم می‌زند یارش، ز دست یار می‌نالد
نشسته بر ره بادست و بادش می‌زند هر دم
از آن رو زرد و بیمارست و چون بیمار می‌نالد
دمیدندش دمی در تن از آنرو روح می‌بخشد
بریدندش زیار خود، از آنرو زار می‌نالد
ز بیماری چنانش تن نحیف و زار می‌بینم
که بر هر جا که انگشتش نهی صد بار می‌نالد
دمی بسیار دادندش، شکایت می‌کند زان دم
جگر سوراخ کردندش، از آن آزار می‌نالد
مگر در گوش او رمزی، ز راز عشق می‌آید
دلش طاقت نمی‌آرد، ازین گفتار می‌نالد
نفس با عود زن کز یار می‌سوزد نمی‌گرید
مزن با نی که از هر باد نی چون یار می‌نالد
منال از یار خود سلمان که تشنیع است بر بلبل
اگر در راه عشق گل ز زخم خار می‌نالد
دمی بر نی بزن نی زن، که دردی هست همراهش
اگر دردی ندارد نی چرا بسیار می‌نالد؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی‌دانم که نی چون من چرا بسیار می‌نالد؟
دمادم می‌زند یارش، ز دست یار می‌نالد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا نی مثل من این‌قدر غمگین و نالان است. او همواره آواز می‌خواند و از محبوبش شکایت می‌کند.
نشسته بر ره بادست و بادش می‌زند هر دم
از آن رو زرد و بیمارست و چون بیمار می‌نالد
هوش مصنوعی: نشسته است در مسیر باد و هر لحظه باد او را جابه‌جا می‌کند، به همین دلیل پژمرده و بیمار به نظر می‌رسد و همانند یک بیمار از خود ناله می‌کند.
دمیدندش دمی در تن از آنرو روح می‌بخشد
بریدندش زیار خود، از آنرو زار می‌نالد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت شخصی اشاره می‌کند که لحظه‌ای در زندگی‌اش جانی تازه می‌یابد و احساس زنده بودن می‌کند، اما به‌طور ناگهانی دچار ناامیدی و اندوه می‌شود، گویی از چیزی یا کسی که برایش اهمیت داشته، جدا شده و به همین خاطر دچار غم و ناله می‌شود.
ز بیماری چنانش تن نحیف و زار می‌بینم
که بر هر جا که انگشتش نهی صد بار می‌نالد
هوش مصنوعی: می‌بینم که او به شدت بیمار است و بدنش ضعیف و رنجور به نظر می‌رسد. هر جا که انگشتش را بگذاری، به شدت دردش را احساس می‌کند و ناله می‌زند.
دمی بسیار دادندش، شکایت می‌کند زان دم
جگر سوراخ کردندش، از آن آزار می‌نالد
هوش مصنوعی: مدتی را به او توجه و محبت کردند، اما او از همان زمان دلخوشی به دست نیاورد و شکایت دارد. آنقدر به او آسیب زدند که حالا از آن درد ناله می‌کند.
مگر در گوش او رمزی، ز راز عشق می‌آید
دلش طاقت نمی‌آرد، ازین گفتار می‌نالد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در گوش او اسراری وجود دارد که به عشق مربوط می‌شود. دل او تاب و توان شنیدن این گفته‌ها را ندارد و از این موضوع غمگین و نالان است.
نفس با عود زن کز یار می‌سوزد نمی‌گرید
مزن با نی که از هر باد نی چون یار می‌نالد
هوش مصنوعی: نفس با بوی خوش عود که از عشق محبوب می‌سوزد، نمی‌گرید. ولی نی، که به خاطر هر نسیم می‌نالد، با غم و اندوهی عمیق، آواز می‌دهد.
منال از یار خود سلمان که تشنیع است بر بلبل
اگر در راه عشق گل ز زخم خار می‌نالد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دل‌مشغولی‌های عشق سختی‌هایی را به همراه دارد، نباید از یار خود شکایت کنی. اگر بلبل به خاطر عشقش از درد خارها ناله می‌زند، نشان‌دهندهٔ همان عشقی است که همیشه با رنج و سختی همراه است.
دمی بر نی بزن نی زن، که دردی هست همراهش
اگر دردی ندارد نی چرا بسیار می‌نالد؟
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به نی نوازش کن، زیرا در دلش غم و درد نهفته است. اگر این درد نمی‌بود، پس چرا اینطور زیاد ناله می‌کند؟