اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگارینا به صحرا رو، که بستان حله میپوشد
به شادی ارغوان با گل شراب لعل مینوشد
هوش مصنوعی: عزیزم، به دشت برو که باغها لباس زیبا به تن میکنند و از خوشحالی گلهای ارغوانی با شراب سرخ مینوشند.
به گل بلبل همی گوید که نرگس میکند شوخی
مگر نرگس نمیداند که خون لاله میجوشد؟
هوش مصنوعی: بلبل به گل میگوید که نرگس در حال شوخی کردن است، اما آیا نرگس نمیداند که دل لاله در حال چکیدن خون است؟
زبانم میدهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد
مگر سوسن نمیداند که عاشق پند ننیوشد؟
هوش مصنوعی: زبان من به گل سوسن میگوید که برای عشق کمتر دلمشغولی ایجاد کند، اما شاید سوسن نبداند که عاشق از نصیحت و پند استقبال نمیکند.
نثار باغ را گردون، به دامن در همی بخشد
گل اندر کله زمرد ز خجلت رخ همی پوشد
هوش مصنوعی: آسمان با نثار کردن گل و زیبایی به باغ، باعث میشود که زنبق در دامنش قرار بگیرد و زمرد از خجالت، چهرهاش را بپوشاند.
مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی
سر انگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد
هوش مصنوعی: مراقب باش که به باغ نروی، چون اگر به خاطر نادانیات، خارهای باغ به دستت آسیب بزنند، دلم از شدت ناراحتی در سینهام غمگین خواهد شد.
نگارا، گر چنین زیبا میان باغ بخرامی
کلاهت لاله برگیرد، قبایت سرو در پوشد
هوش مصنوعی: ای دلبر، اگر با این زیبایی در باغ قدم بزنی، کلاهت را لالهها خواهند برداشت و لباسات را سروها خواهند پوشید.
وگر سلمان میان باغ، بوی زلف تو یابد
به دل مهرت خرد، حالی به صد جان باز نفروشد
هوش مصنوعی: اگر سلمان در باغ بوی موهای تو را بگیرد، دل مهربانش را به حالتی میبرد که حتی با صد جان هم آن را نمیفروشد.
حاشیه ها
ظاهرا تفاوت خیلی کمی با این شعر خاقانی دارد:
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲/
نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد
ز شادی ارغوان با گل شراب وصل مینوشد
به گل بلبل همی گوید که نرگس میکند شوخی
مگر نرگس نمیداند که خون لاله میجوشد
چه پندم میدهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد
مگر سوسن نمیداند که عاشق پند ننیوشد
نثار باغ را گردون به دامن در همی پیچد
گل اندر لکهٔ زمرد ز حجله رخ همی پوشد
مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی
سرانگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد
نگارا گر چنین زیبا میان باغ بخرامی
کلاهت لاله برگیرد قبایت سرو درپوشد
وگر باد صبا در باغ بوی زلف تو یابد
به دل مهرت خرد حالی به صد جان باز نفروشد
خصومت خیزد و آزار و آنگه مردمان گویند
که آن بیعقل را بینید چون با باد میکوشد
اهل قلم نظر دهند
1400/04/22 12:06
ملیکا رضایی
با سلام از نظر بنده بیت مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی سر انگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد تضمین از شعر خاقانی هست