گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۱

نظری کن که دل از جور فراقت خون شد
نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد
ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟
حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟
تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال
اثر مهر توام روز به روز افزون شد
در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن
ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد
غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل
نقش خود در آیینه بر او مفتون شد
کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را
آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد
پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان
بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظری کن که دل از جور فراقت خون شد
نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد
هوش مصنوعی: نگاهی به دل بینداز که از دوری عشق تو خونین شده است؛ دل دیگر جایی برای بیرون رفتن جز از چشمانم ندارد.
ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟
حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟
هوش مصنوعی: دل خسته‌ام ناتوان بود و نمی‌دانم چگونه رفت. حال آنکه باید بدانید که این دل خسته در نهایت چه سرنوشتی را تجربه کرد.
تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال
اثر مهر توام روز به روز افزون شد
هوش مصنوعی: زمانی که از تابش زیبایی تو دور شدم، مانند هلال ماه که به تدریج کامل می‌شود، تأثیر عشق تو بر من هر روز بیشتر می‌شود.
در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن
ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد
هوش مصنوعی: در هوای عطرگل و زیبایی چهره‌ات، ای باغ زیبایی، بسیاری از چهره‌ها در این باغ به خاطر عشق و زیبایی‌ات به زخم دل مبتلا شدند.
غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی غنچه را در مقابل لب‌های تو با لبخند پیدا کرد، به گونه‌ای که به غنچه ضربه‌ای زد و لب‌هایش پر از خون شد.
صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل
نقش خود در آیینه بر او مفتون شد
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو اثر نورانی خود را بر دل من انداخت و این تصویر در آینه به گونه‌ای جلوه کرد که قلبم را به تسخیر خود درآورد.
کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را
آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد
هوش مصنوعی: کارها به طرز عجیبی تغییر کرده و همه چیز به هم ریخته است. در این حالت، آیینه و لیلی به هم وابسته شده‌اند و همه آنها در حالتی از جنون قرار گرفته‌اند.
پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان
بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد
هوش مصنوعی: قبل از این، زیبایی گل ارتباط بیشتری با تو داشت، تصور نکن که اکنون این‌طور شده است.

حاشیه ها

درود
در بیت ششم به صورت زیر است:
صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل
نقش خود دید در آیینه بر او مفتون شد
همونطور که مشاهده می کنید در مصرع دوم بیت وزن کم دارد که با توجه به منبع دیوان سلمان تصحیح استاد وفایی این جای خالی با فعل "دید" پر می شود.
بدرود

1397/09/20 04:12
مسعود رستگاری

در بیت هفتم هر دو «آیینه» باید «آینه» نوشته شوند تا وزن بیت درست شود.

1398/10/22 02:12

نقش ،خود، در آینه بر او مفتون شد-----میفرماید آن صورت حسن تو در آئینه دل ما متجلی شد. آن عکسی که در دل ما نقش بست،خودش در آئینه دل ما باز مفتون حسن تو شد--یعنی هم من وهم عکس متجلی شده تو در دل من هردو مفتون حسن تو هستیم