غزل شمارهٔ ۱۶۴
دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد
خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمیباشد
دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی
قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمیباشد
بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت
که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمیباشد
دلا گر غمزه مستش جفایی میکند شاید
که مستان معربد را ز غوغایی نمیباشد
بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن
که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمیباشد
مرا دردی است اندر دل مداوایش نمیدانم
ولی دانم که دردش را مداوایی نمیباشد
تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد
بجان او کزین بیشش تمنایی نمیباشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم را جز سر زلفت، دگر جایی نمیباشد
خود این مشکل که زلفت را سر و پایی نمیباشد
هوش مصنوعی: دل من تنها دلبستهی زلفهای توست و هیچ جایی دیگر را نمیخواهد. اما خود این مشکل در این است که زلفهای تو هیچ تعهدی نسبت به من ندارند.
دلی ارم سیه بر رخ نهاده داغ لالایی
قبولش کن که سلطان را ز لالایی نمیباشد
هوش مصنوعی: دل سیاه و غمگینی در چهرهاش نقش بسته و نشانهای از درد و اندوه دارد. این را بپذیر که سلطان بدون این احساسات نمیتواند وجود داشته باشد.
بخواهم مرد چون پروانه، پیش شمع رخسارت
که پیش از مردنم پیش تو پروایی نمیباشد
هوش مصنوعی: میخواهم مانند پروانهای باشم که به شمع چهرهات نزدیک میشود، چرا که پیش از آنکه بمیرم، در برابر تو جراتی برای پروایی ندارم.
دلا گر غمزه مستش جفایی میکند شاید
که مستان معربد را ز غوغایی نمیباشد
هوش مصنوعی: ای دل، اگر محبوبت با ناز و غمزههایی که دارد بیاحترامی کند، شاید به این خاطر است که مستان و شیدایان، در شلوغی و هیاهو نیاز به آرامش ندارند.
بهار عالم جان است، رخسارش تماشا کن
که در عالم از آن خوشتر تماشایی نمیباشد
هوش مصنوعی: بهار، روح و جان جهان است، آن را نظاره کن؛ زیرا در دنیا هیچ چیز لذتبخشتر از این منظر وجود ندارد.
مرا دردی است اندر دل مداوایش نمیدانم
ولی دانم که دردش را مداوایی نمیباشد
هوش مصنوعی: در دلم دردی دارم که نمیدانم چگونه باید درمانش کنم، اما میدانم که برای این درد درمانی وجود ندارد.
تمنایی است سلمان را که جان در پایش اندازد
بجان او کزین بیشش تمنایی نمیباشد
هوش مصنوعی: سلمان آرزو دارد که جانش را فدای کسی کند، چون برای او بیشتر از این آرزو ندارد.
حاشیه ها
1388/08/14 16:11
mareshtani
mesraje awale beide sowom(mord tschun parawana peshe)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1388/08/21 14:11
mareshtani
tschunparawana
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1398/10/22 01:12
دلی دارم سیه بر رخ........-----درست است