گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۲

مرا که چون تو پری چهره دلبری باشد
چگونه رای و تمنای دیگری باشد؟
نه در حدیقه خوبی بود چنین سروی
نه در سپهر نکویی چو تو خوری باشد
نه ممکن است نبات خطت بر آن دال است
که خوشتر از لب لعل تو شکری باشد
خیال چشم و رخت تا بود برابر چشم
گمان مبر که مرا خواب یا خوری باشد
به خاک پات که در خاک پایت در اندازم
چو گیسوی تو به هر مویم ار سری باشد
ز عشق آن لب همچون میم، مدام از اشک
زجاج دیده پر از باده ساغری باشد
به حسن تو که وفا پیشه کن، جفا بگذار
وفا مقارن حسن ار چه کمتری باشد
ببین که پاکتر از اشک من بود سیمی
و یا به سکه رخسار من زری باشد
بیا ببخش بر احوال زاری سلمان
بترس از آن که به حشر داوری باشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که چون تو پری چهره دلبری باشد
چگونه رای و تمنای دیگری باشد؟
هوش مصنوعی: مرا که دلربا و زیبا مثل تو هستی، چطور می‌توانم به کس دیگری فکر کرده و خواسته‌ای جز تو داشته باشم؟
نه در حدیقه خوبی بود چنین سروی
نه در سپهر نکویی چو تو خوری باشد
هوش مصنوعی: در باغ‌های زیبای دنیا، درختی به اندازه زیبایی تو پیدا نمی‌شود و در آسمان هم، ستاره‌ای به خوبی تو نمی‌توان یافت.
نه ممکن است نبات خطت بر آن دال است
که خوشتر از لب لعل تو شکری باشد
هوش مصنوعی: نمی‌توان گیاهی را پیدا کرد که از لب‌های لعلین تو شیرین‌تر باشد.
خیال چشم و رخت تا بود برابر چشم
گمان مبر که مرا خواب یا خوری باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که تجسم چهره و زیبایی تو در برابر چشمانم است، نگو که من در خواب یا خلسه‌ای هستم.
به خاک پات که در خاک پایت در اندازم
چو گیسوی تو به هر مویم ار سری باشد
هوش مصنوعی: در مقابل تو، خاک پای تو را به چشم می‌کشم و به آن احترام می‌گذارم، همان‌طور که گیسوانت برای من ارزشمند و زیبا هستند. برای من هر رشته از موهایت اهمیت دارد و من حاضر هستم که به خاطر تو، هر چیزی را فدای آن کنم.
ز عشق آن لب همچون میم، مدام از اشک
زجاج دیده پر از باده ساغری باشد
هوش مصنوعی: بر اثر عشق، لب او همانند حرف "میم" می‌ماند و همیشه از اشک چشمش پر از شراب است، گویی مانند ساغری پر از نوشیدنی باشد.
به حسن تو که وفا پیشه کن، جفا بگذار
وفا مقارن حسن ار چه کمتری باشد
هوش مصنوعی: به زیبایی تو که وفاداری را انتخاب کرده، بی‌وفایی را فراموش کن؛ زیرا وفا هرچقدر هم کم باشد، در کنار زیبایی، ارزشمند است.
ببین که پاکتر از اشک من بود سیمی
و یا به سکه رخسار من زری باشد
هوش مصنوعی: نگاه کن که آیا نقره‌ای به اندازه‌ی پاکی اشک من وجود دارد یا اینکه چهره‌ام به طلا می‌ارزد.
بیا ببخش بر احوال زاری سلمان
بترس از آن که به حشر داوری باشد
هوش مصنوعی: بیا ببخش به حال پریشان سلمان، بترس از این که در روز قیامت قضاوتی در کار باشد.