غزل شمارهٔ ۱۶۱
خوش دولتی است عشقت تا در سر که باشد
پیدا بود کزین می در ساغر که باشد
هر عاشقی ندارد بر چهره داغ دردت
آن سکه مبارک تا بر زر که باشد
هر چشم و سر نباشد در خورد خاک پایت
تا سرمه که گردد، تا افسر که باشد؟
هر دل که دید چشمت، آورد در کمندش
ترکی چنین دلاور،در لشکر که باشد؟
گفتی که گر بیفتی من یاور تو باشم
خوش وعدهای است لیکن این باور که باشد؟
ای آفتاب خوبی در سایه دو زلفت
آن سایه همایون تا بر سر که باشد؟
تا دلبر منی تو، دل نیست در بر من
در عهد چون تو دلبر، خود دل بر که باشد؟
حالی غریب دارم، شرح و حکایت آن
در نامه که گنجد؟ در دفتر که باشد؟
گفتی که بر در من، منشین ز جوع سلمان
چون با در تو گردند، او با در که باشد؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش دولتی است عشقت تا در سر که باشد
پیدا بود کزین می در ساغر که باشد
هوش مصنوعی: عشق تو خوشبختی بزرگی است و هر جا که باشد، نشانههایش نمایان میشود. این عشق مانند میاست که در جام وجود دارد و آشکار است.
هر عاشقی ندارد بر چهره داغ دردت
آن سکه مبارک تا بر زر که باشد
هوش مصنوعی: هر عاشق، داغ عشق معشوقش را بر چهرهاش ندارد، مانند سکهای که تنها بر روی طلا مینشیند.
هر چشم و سر نباشد در خورد خاک پایت
تا سرمه که گردد، تا افسر که باشد؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که هر کسی شایستگی ندارد که خاک پای تو را ببیند و بر روی آن سجده کند، چون ارزش و مقام تو بسیار بالا و خاص است. به نوعی اشاره میکند که تنها افرادی که لایقاند، میتوانند در برابر تو سر تعظیم فرود آورند و به زیبایی و اهمیت تو پی ببرند.
هر دل که دید چشمت، آورد در کمندش
ترکی چنین دلاور،در لشکر که باشد؟
هوش مصنوعی: هر قلبی که چشمانت به آن نگاهی انداخت، اسیر محبت تو شد. کسی همچون تو که دلبرانه و شجاعانه در میدان عشق میجنگد، در بین دیگران چه کسی میتواند باشد؟
گفتی که گر بیفتی من یاور تو باشم
خوش وعدهای است لیکن این باور که باشد؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که اگر به مشکل بیافتی، من همیشه در کنارت هستم. این وعدهای زیباست، اما آیا واقعاً به آن اعتقاد داری؟
ای آفتاب خوبی در سایه دو زلفت
آن سایه همایون تا بر سر که باشد؟
هوش مصنوعی: ای خورشید خوبان، در سایهی دو گیسوی تو، آن سایهی خوشبختی بر سر چه کسی میتواند باشد؟
تا دلبر منی تو، دل نیست در بر من
در عهد چون تو دلبر، خود دل بر که باشد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو محبوب من هستی، دیگر دلی در کنار من باقی نمانده است. در زمانهای که تو اینگونه محبوبی، دیگر دل بر چه کسی میتواند باشد؟
حالی غریب دارم، شرح و حکایت آن
در نامه که گنجد؟ در دفتر که باشد؟
هوش مصنوعی: من حالتی عجیب و غریب دارم که نمیتوانم آن را به درستی بیان کنم. این احساسات و داستانها به قدری عمیق و پیچیدهاند که امکان ندارد در یک نامه یا دفتر جا بگیرند.
گفتی که بر در من، منشین ز جوع سلمان
چون با در تو گردند، او با در که باشد؟
هوش مصنوعی: گفتی که به در خانهام نایست، چون سلمان از گرسنگی ناله میکند. اما وقتی دیگران به در تو میآیند، او به چه دربی خواهد رفت؟