گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶

یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
جز در دیار ما، مطلب، درد یار ما
آبی به روی کار من، آمد ز دیده باز
و آن نیز اگر چه باز نیاید، به کار ما
آب روان ما، ز گل ما، مکدر است
صافی شود چو پاک شود رهگذار ما
یار اختیار ماست، ز گیتی ولی چه سود
در دست ما چو نیست کنون اختیار ما
غمهای عالم ار همه، بر ما شوند جمع
ما را چه غم چو یار بود، غمگسار ما
بهر غم تو داد به سلمان، که گوش دار
چندین هزار دانه در، یادگار ما
تا بر سوار مردمک دیده می‌نهد
مردم سواد این سخن آبدار ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
هوش مصنوعی: ای خدا، با اشک‌هایی که از چشمان ما می‌ریزد، برسان آن سرو ناز را تا در کنار ما بنشیند.
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
هوش مصنوعی: اگرچه ما غبار و ناملاسمی ایجاد کرده‌ایم، اما درد و رنج او هیچ آسیبی از این غبار به خود نخواهد دید.
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
جز در دیار ما، مطلب، درد یار ما
هوش مصنوعی: ای دل! در این دنیا، غیر از یاد و نام محبوب، چیزی نیست که در این سرزمین برای ما اهمیت داشته باشد، چرا که تنها درد و رنج ما به خاطر اوست.
آبی به روی کار من، آمد ز دیده باز
و آن نیز اگر چه باز نیاید، به کار ما
هوش مصنوعی: آب به روی کار من از چشمانم جاری شد و حتی اگر دوباره نیاید، باز هم به کار ما خواهد آمد.
آب روان ما، ز گل ما، مکدر است
صافی شود چو پاک شود رهگذار ما
هوش مصنوعی: آب جاری ما به خاطر گل و لای آلوده شده است. وقتی که مسیر ما پاک و صاف شود، آب هم زلال خواهد شد.
یار اختیار ماست، ز گیتی ولی چه سود
در دست ما چو نیست کنون اختیار ما
هوش مصنوعی: دوست و یار ما به اختیار خودمان است، اما از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، چه سودی دارد؟ وقتی که در حال حاضر، اختیار و انتخاب با ما نیست.
غمهای عالم ار همه، بر ما شوند جمع
ما را چه غم چو یار بود، غمگسار ما
هوش مصنوعی: اگر تمام غم‌های دنیا نیز بر ما جمع شوند، برای ما چه اهمیتی دارد چون وقتی یاری داریم که غم‌هایمان را کاهش دهد، دیگر نگران نیستیم.
بهر غم تو داد به سلمان، که گوش دار
چندین هزار دانه در، یادگار ما
هوش مصنوعی: به خاطر درد و غم تو، سلمان، گوش کن که ما چندین هزار دانه در داریم که یادگار ماست.
تا بر سوار مردمک دیده می‌نهد
مردم سواد این سخن آبدار ما
هوش مصنوعی: به سوار بر اسب، نگاه مردم، خبر از سخنان شیرین ما می‌دهد.

حاشیه ها

1390/01/31 14:03
محمود مهری

با سلام
در مصرع دوم از بیت دوم ، " مرصاد " باید به صورت " مرساد " نوشته شود ، مقصود همان " مرسد " یا " نرسد " است
موفق باشید ...

1393/03/29 02:05
مهرنوش

بیت سوم مصرع اول: نامجوی-->نام مجوی
و در مصرع دوم همین بیت به جای " مطلب، در دیار ما" ، " مطلب دردِ یار ما" به نظر منطقی‌تر می‌رسه.

بین سوم را شاید بتوان این گونه نگاشت:
ای دل در این دیار، نشانِ «وفا» مجوی
جز «دردِ» یار ما، مطلب، در دیار ما

1396/11/17 10:02
اکبر خلیلی

باسلام
به نظر می رسد در یک بیت مانده به آخر، واژه "بهر" باید "بحر" به معنی دریا نوشته می شد و دلیل و قرینه آن، واژه "در" به معنی مروارید است که در مصرع دوم و پرورده ی صدف است و جایگاه صدف هم دریا است.

1398/09/18 14:12

در مورد مصرع اول بیت سوم عقلم بجائی نرسید---اما در مورد مصرع دوم با تصحیح فاصله کار درست میشود---جز-درد-یارما---مطلب---در--دیار ما---ودر بیت آخر----پا بر سواد مردمک دیده می نهد----درست است

1398/09/18 14:12

بیت آخر مصرع دوم----هر دم سواد این سخن آبدار ما---درست است

1399/12/01 16:03
فاطمه کاوه

ما را چه غم ز غم که غمت غمگسار ماست