گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۳

اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد
زهی دیوانه عاقل، که در بندی چنان باشد
به دست باد گفتم جان فرستم باز می‌گویم:
که باد افتان و خیزان است و بار جان گران باشد
کسی بر درگه جانان ره آمد شدن دارد
که در گوش افکند حلقه، چو در بر آستان باشد
کسی کو بر سر کویت تواند باختن جان را
حرامش باد جان در تن، گرش پروای جان باشد
تو حوری چهره فردای قیامت گر بدین قامت
میان روضه برخیزی، قیامت آن زمان باشد
تو دستار افکنی صوفی و ما سر بر سر کویش
سر و دستار را باید که فرقی در میان باشد
ز چشمش گوشه‌گیر ای دل که باشد عین هوشیاری
گرفتن گوشه از مستی که تیرش در کمان باشد
بهای یک سر مویش، دو عالم می‌دهد سلمان!
هنوزش گر بدست، افتد متاعی رایگان باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد
زهی دیوانه عاقل، که در بندی چنان باشد
هوش مصنوعی: من در دل بند گیسوانت گرفتارم و با این حال، نمی‌توانم در بند جان و زندگی‌ام باشم. چه دیوانگی و چه عقل، در زنجیری شگفت‌آور و زیبا گرفتار است.
به دست باد گفتم جان فرستم باز می‌گویم:
که باد افتان و خیزان است و بار جان گران باشد
هوش مصنوعی: به باد گفتم که جانم را از دست می‌دهم، اما دوباره می‌گویم که باد در حال بالا و پایین رفتن است و بار جان، سنگین و دشوار است.
کسی بر درگه جانان ره آمد شدن دارد
که در گوش افکند حلقه، چو در بر آستان باشد
هوش مصنوعی: کسی که به درگاه معشوق می‌رسد، باید به او نزدیک شود و خود را به او بسپارد، همان‌طور که حلقه‌ای در گوش می‌نوازند.
کسی کو بر سر کویت تواند باختن جان را
حرامش باد جان در تن، گرش پروای جان باشد
هوش مصنوعی: هر کس که بتواند در برابرت ایستادگی کند و جانش را به خطر بیندازد، باید بداند که زندگی‌اش بی‌ارزش است؛ حتی اگر در زندگی‌اش به جان خود اهمیت بدهد.
تو حوری چهره فردای قیامت گر بدین قامت
میان روضه برخیزی، قیامت آن زمان باشد
هوش مصنوعی: اگر تو با این زیبایی و قامت در بهشت حاضر شوی، قیامت آن زمان آغاز خواهد شد.
تو دستار افکنی صوفی و ما سر بر سر کویش
سر و دستار را باید که فرقی در میان باشد
هوش مصنوعی: تو، ای صوفی، وقتی که دستانت را به نشانهٔ صبر و آرامش روی سر می‌گذاری، ما هم باید در برابر عشق تو سر و دستار خود را بگذاریم. اما باید توجه کنیم که در اینجا تفاوتی وجود دارد.
ز چشمش گوشه‌گیر ای دل که باشد عین هوشیاری
گرفتن گوشه از مستی که تیرش در کمان باشد
هوش مصنوعی: ای دل، از چشمان او دوری کن؛ زیرا نکته‌ای بر دوش داری که به معنای هوشیاری است. در حالتی که مستی در تو جریان دارد، کناره‌گیری از آن نمی‌تواند تو را از تأثیر تیرها و عشقش رها کند.
بهای یک سر مویش، دو عالم می‌دهد سلمان!
هنوزش گر بدست، افتد متاعی رایگان باشد
هوش مصنوعی: بهای یک تار موی او برای سلمان، برابر با تمام دارایی‌های این دو جهان است! اما اگر او بتواند چیزی را به دست آورد، آن را رایگان خواهد یافت.

حاشیه ها

1388/08/14 15:11
mareshtani

mesraje awale beide dowom(basmegojam)mesraje dowome beide tschharo nis eshkaldarad
---
پاسخ: در مورد اول مطابق پیشنهادتان عمل شد. در مورد دوم فعلاْ «حرامش باد در تن، گرش پروای جان باشد» را با حدس «حرامش باد جان در تن، گرش پروای جان باشد» جایگزین کردیم.

1390/11/05 19:02
سعید مزروعیان

مصرع6 ایهام استادانه ای دارد"سر ودستارراباید که فرقی درمیان باشد"حال این فرق یا تفاوت است یا فرق سر

1399/05/14 09:08
علی

در بیت آخر ویرگول بعد از کلمه "بدست" آمده است که باید بعد از کلمه "افتد" بیاید.