گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲

ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد
سودای باده پختن، سودای خام باشد
از جام باده حاصل، یک ساعت است مستی
وز شکر لب او، سکری مدام باشد
با قد تو صنوبر، در چشم ما نیاید
او کیست تا قدت را، قایم مقام باشد؟
جان خواست لعلت از من، گر می‌برد حلالش
جان تا لب تو خواهد، بر من حرام باشد
ساقی به ناتمامان، می ده تمام و از ما
بگذر که پختگان را، بویی تمام باشد
با این همه غم دل، گر می‌کنی قبولم
اقبال هندوی من، شادی غلام باشد
ای صد هزار طالب، جویای درد عشقت!
مخصوص این سعادت، تا خود کدام باشد؟
در سلک بندگانت گر نیست نام ما را
در نامه گدایان، باشد که نام باشد
صبح ازل نشستم، بر آستان عشقت
زین در قیام سلمان، شام قیام باشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را که شور لعلش، در سر مدام باشد
سودای باده پختن، سودای خام باشد
هوش مصنوعی: ما که همیشه در خیال زیبایی او هستیم و دل‌باخته‌اش شده‌ایم، هر فکری که به ذهن‌مان می‌رسد، می‌خواهد ما را به سمت نوشیدن شراب و شگفتی‌های آن سوق دهد، اما تمام این آرزوها و خواسته‌ها در واقع خام و بی‌میانری هستند.
از جام باده حاصل، یک ساعت است مستی
وز شکر لب او، سکری مدام باشد
هوش مصنوعی: از جرعه‌ی شراب، تنها یک ساعت نشئه است و این در حالی است که از شیرینی لب او همیشه حالت شگفت‌انگیزی تجربه می‌شود.
با قد تو صنوبر، در چشم ما نیاید
او کیست تا قدت را، قایم مقام باشد؟
هوش مصنوعی: با زیبایی و قامت تو، هیچ کس در نظر ما نمی‌تواند خود را به جای تو قرار دهد.
جان خواست لعلت از من، گر می‌برد حلالش
جان تا لب تو خواهد، بر من حرام باشد
هوش مصنوعی: جان من خواسته است که به خاطر تو جانم را فدای لعل و زیبایی‌ات کنم. اما اگر جانم به لب‌های تو برسد، باید برای من حرام باشد.
ساقی به ناتمامان، می ده تمام و از ما
بگذر که پختگان را، بویی تمام باشد
هوش مصنوعی: ای ساقی، به نا کاملان شراب بده و از ما بگذر، زیرا کسانی که به بلوغ عقل رسیده‌اند، بویی کامل و خوش از زندگی و تجربه‌هایشان دارند.
با این همه غم دل، گر می‌کنی قبولم
اقبال هندوی من، شادی غلام باشد
هوش مصنوعی: با وجود این همه غم در دلم، اگر تو مرا بپذیری، خوشبختی من به اندازه‌ی شادی یک بنده خواهد بود.
ای صد هزار طالب، جویای درد عشقت!
مخصوص این سعادت، تا خود کدام باشد؟
هوش مصنوعی: ای کسانی که به دنبال عشق هستید! این سعادت مخصوص چقدر از شماست؟
در سلک بندگانت گر نیست نام ما را
در نامه گدایان، باشد که نام باشد
هوش مصنوعی: اگر نام ما در میان بندگانت نیست و در نامه گدایان از ما یاد نشده، ممکن است که نام ما در آنجا وجود داشته باشد.
صبح ازل نشستم، بر آستان عشقت
زین در قیام سلمان، شام قیام باشد
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، در درگاه عشق تو نشسته‌ام و با این حالتی که دارم، روز قیام و ظهور من، شبیه قیام سلمان خواهد بود.