غزل شمارهٔ ۱۵۰
دلی که شیفته یار دلربا باشد
همیشه زار و پریشان و مبتلا باشد
بلی عجب نبود گر بود پریشان حال
گدا که در طلب وصل پادشا باشد
بهانه تو رقیب است و نیست این مسموع
رقیب را چه محل گر تو را رضا باشد
جفای دشمن و جور رقیب و طعنه خلق
خوش است بر دل اگر دوست را وفا باشد
اگر تو را گذری بر من غریب افتد
و یا تو را نظری بر من گدا باشد
از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان
وزین طرف شرف روزگار ما باشد
فگار گشت به خون جگر دل سلمان
بترس از آنکه بد و نیک را جزا باشد
غزل شمارهٔ ۱۴۹: جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟غزل شمارهٔ ۱۵۱: بر منت ناز و ستم، گرچه به غایت باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی که شیفته یار دلربا باشد
همیشه زار و پریشان و مبتلا باشد
هوش مصنوعی: دل کسی که عاشق معشوق زیبایش باشد، همیشه در حال رنج و پریشانی خواهد بود.
بلی عجب نبود گر بود پریشان حال
گدا که در طلب وصل پادشا باشد
هوش مصنوعی: بله، تعجبی ندارد اگر گدایی که در آرزوی وصال پادشاه است، در حالتی آشفته و پریشان باشد.
بهانه تو رقیب است و نیست این مسموع
رقیب را چه محل گر تو را رضا باشد
هوش مصنوعی: بهانه تو بهانهای برای رقیب است و نمیتوان به سخنان او اهمیت داد؛ هرچند اگر تو خود راضی باشی.
جفای دشمن و جور رقیب و طعنه خلق
خوش است بر دل اگر دوست را وفا باشد
هوش مصنوعی: اگر در دل دوست وفا و محبت باشد، رفتار نامهربانانه دشمن، ظلم رقیب و تندزبانان مردم برای قلب انسان خوشایند خواهد بود.
اگر تو را گذری بر من غریب افتد
و یا تو را نظری بر من گدا باشد
هوش مصنوعی: اگر تو به من بیفتی یا نگاهی به من بیندازی، غریب و نیازمند هستم.
از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان
وزین طرف شرف روزگار ما باشد
هوش مصنوعی: از آن طرف نمیتوان نقصانی در کمال او دید و از این طرف، افتخار روزگار ما این است که چنین مضمونی را در خود داشته باشیم.
فگار گشت به خون جگر دل سلمان
بترس از آنکه بد و نیک را جزا باشد
هوش مصنوعی: سلمان به شدت غمگین و نگران است و به دیگران هشدار میدهد که باید از عواقب کارهای خوب و بد خود بترسند، زیرا هر کدام نتیجهای خواهد داشت.