گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹

جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو می‌رود افتان و خیزان کی رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنی‌ام بی‌روان
وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟
کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین
جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟
سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان
ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟
مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازه‌تر
رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟
ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر
جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟
سودای وصل او مرا، اندیشه‌ای باشد خطا
سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
هوش مصنوعی: غم و اندوه جانم را به آستانه مرگ رسانده است، گویی اگر به محبوبم برسم، چه زمانی این درد به پایان خواهد رسید؟ این احساس از حد و اندازه فراتر رفته و دیگر طاقت ندارم، اما آیا در نهایت روزی پایان می‌یابد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو می‌رود افتان و خیزان کی رسد؟
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبح صدای من را بشنود، حالتی برای فرستاده‌ام به وجود می‌آید، اما این‌گونه که او در حال رفتن است، با افت و خیز، کی به مقصد می‌رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنی‌ام بی‌روان
وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟
هوش مصنوعی: من از آن روح و دنیای محبوب دورم، مثل بدنی هستم که بدون روح است. و غم باعث شده که این بدن به جان برسد، اما آیا واقعاً این بدن می‌تواند به محبوب برسد؟
کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین
جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟
هوش مصنوعی: من غم او را بر دل خود گرفتم، باد خود را فدای او می‌کنم، اگرچه جانم عزیز است، اما آیا هیچ‌وقت به محبوب می‌رسد؟
سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان
ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟
هوش مصنوعی: بیت به توصیف زیبایی و جذابیت سرو و نسیم می‌پردازد. اشاره می‌کند که اگر نسیم به حرکت درآید، درخت سرو نیز به نرمی و لطافت جنبش خواهد کرد. در ادامه به این موضوع می‌پردازد که وقتی سرو چنین خوش‌حالت و خوش‌منظر است، دیگر چه زمانی بر سر آن زیبایی و لطافت می‌رسد؟ به نوعی بیانگر تفکری است که به زیبایی‌های طبیعت و گذشت زمان اشاره دارد.
مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازه‌تر
رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبا و دل‌ربای من، مانند ماه است و از گل هم به مراتب زیباتر شده‌است. هیچ‌کس نمی‌داند که گل چه زمانی به باغ می‌رسد و در کنار دیگر گل‌ها قرار می‌گیرد.
ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر
جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر داغی که داری، به خود ببال. درد تو درمانی ندارد و جان‌ها در حال سوختن هستند، آیا می‌دانی چه زمانی نوبت به آن خواهد رسید؟
سودای وصل او مرا، اندیشه‌ای باشد خطا
سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟
هوش مصنوعی: علاقه به التیام و اتحاد با او، در واقع یک اندیشه نادرست است. آیا ممکن است که ثروت و قدرت سلیمان به دست هر فرد نیازمند برسد؟