گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵

هر ذره که عکسی، ز رخ یار، ندارد
با طلعت خورشید بقا، کار ندارد
کوه و کمر و دشت، پر از نور تجلی است
لیکن همه کس، طاقت دیدار ندارد
در دل تویی و راز تو غیر از تو و رازت
کس راه درین پرده اسرار ندارد
دامن مکش از من، که رفیق گل نازک
خارست و گل از صحبت او عار ندارد
بلبل همه شب در غم گل بر سر خار است
گو گل مطلب هر که سر خار ندارد
در آینه‌اش، جمله خلایق نگرانند
فی‌الجمله، یکی، زهره گفتار ندارد
هر آینه دارد طرف روی تو، زنگار
آن آینه کیست، که زنگار ندارد
دریاب که افتاد، زناگه، به دیارت
بیمار و غریب این دل و تیمار ندارد
در چشم تو زهاد نمایند، که چشمت
مست است و غم مردم هشیار ندارد
دارم غم جان و دل بیمار و در این حال
آنکس کندم عیب، که بیمار ندارد
آورد به کفر شکن زلف تو، سلمان
اقرار و بدین کیش، کس انکار ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر ذره که عکسی، ز رخ یار، ندارد
با طلعت خورشید بقا، کار ندارد
هوش مصنوعی: هر بخشی که نمی‌تواند تصویری از چهره محبوب به نمایش بگذارد، ارتباطی با زیبایی جاودان خورشید ندارد.
کوه و کمر و دشت، پر از نور تجلی است
لیکن همه کس، طاقت دیدار ندارد
هوش مصنوعی: در هر طرف کوه‌ها، دشت‌ها و زمین‌ها، نور و زیبایی وجود دارد، اما همه افراد نمی‌توانند این زیبایی را ببینند و از آن لذت ببرند.
در دل تویی و راز تو غیر از تو و رازت
کس راه درین پرده اسرار ندارد
هوش مصنوعی: در دل تو نه تنها خودت هستی، بلکه رازهای تو نیز با کسی دیگر در ارتباط نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند به این اسرار عمیق پی ببرد.
دامن مکش از من، که رفیق گل نازک
خارست و گل از صحبت او عار ندارد
هوش مصنوعی: دامنت را از من دور نکن، زیرا رفیق من مانند یک گل نازک است و گل از همراهی او شرمنده نیست.
بلبل همه شب در غم گل بر سر خار است
گو گل مطلب هر که سر خار ندارد
هوش مصنوعی: بلبل شب را در غم گل می‌گذراند و بر روی خارها نشسته است. هر کسی که بر روی خار نشسته باشد، حق دارد درباره گل صحبت کند.
در آینه‌اش، جمله خلایق نگرانند
فی‌الجمله، یکی، زهره گفتار ندارد
هوش مصنوعی: در آینه تصویر او، تمام مردم نگران هستند و به طور کلی، یکی از آن‌ها قدرت بیان احساساتش را ندارد.
هر آینه دارد طرف روی تو، زنگار
آن آینه کیست، که زنگار ندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نگاه کند، در حقیقت تصویری از تو را می‌بیند. اما آیا کسی هست که دچار آلودگی یا نقص نباشد؟
دریاب که افتاد، زناگه، به دیارت
بیمار و غریب این دل و تیمار ندارد
هوش مصنوعی: بفهم که در جایی که تو هستی، قلبم به شدت بیمار و تنهاست و هیچ کس به فکر من نیست.
در چشم تو زهاد نمایند، که چشمت
مست است و غم مردم هشیار ندارد
هوش مصنوعی: در نگاه تو، عابدان و زاهدان به تماشای تو می‌نشینند، اما غم و اندیشه‌ی مردم هشیار در چشمان تو جایی ندارد، زیرا چشمت شاداب و سرمست است.
دارم غم جان و دل بیمار و در این حال
آنکس کندم عیب، که بیمار ندارد
هوش مصنوعی: من در آلام جان و دل خود رنج می‌برم و در همین حال، به کسی عیب می‌زنم که خودش هیچ دردی ندارد.
آورد به کفر شکن زلف تو، سلمان
اقرار و بدین کیش، کس انکار ندارد
هوش مصنوعی: سلمان به کفر زلف تو اعتراف کرد و هیچ‌کس نمی‌تواند منکر این ایمان و اعتقاد باشد.

حاشیه ها

1388/08/14 01:11
mareshtani

m1 b5 (hama shab)1
m1 b7(har aina)2
m1 b10(darinhal)3
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.