گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴

گر از تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد
که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد
مرا هم نیمه جانی بود و در جان، محنت عشقت
به محنت داد جان لیکن، محبت‌ها چنان دارد
دل از من بستد ابرویت، که چون چشم خودش دارد
ازین معنیش پیوسته، سیاه و ناتوان دارد
مرا گویند در کویش، مرو کانجاست، هم جانان
کسی در منزل جانان چرا تشویش جان دارد
صبا تا پرده نگشاید، زروی غنچه، ننشیند
اگر گل می‌درد جامه و گر بلبل فغان دارد
ازین پس کرده‌ام نیت، که خاک درگهت باشم
همه همت برین دارم، گرم دولت، برآن دارد
قلم را سرزنش کردم، که ظاهر کرد راز دل
چه جای سرزنش بود این، نی آتش چون نهان دارد
اگر چون شمع قصد سر کنی، بی‌جرم سلمان را
نزاعی نیستش بر سر، سر و جان، در میان دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر از تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد
که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد
هوش مصنوعی: اگر روح از بدن جدا شود، عشق تو در دل من جایگاه خاصی دارد که مانند جان در بدن، در قلبم حکمرانی می‌کند.
مرا هم نیمه جانی بود و در جان، محنت عشقت
به محنت داد جان لیکن، محبت‌ها چنان دارد
هوش مصنوعی: در دل من، عشق تو مانند یک درد عمیق است که به جانم نفوذ کرده است. با این حال، عشق‌ها و محبت‌ها به گونه‌ای هستند که می‌توانند این درد را تحمل کنند و ادامه دهند.
دل از من بستد ابرویت، که چون چشم خودش دارد
ازین معنیش پیوسته، سیاه و ناتوان دارد
هوش مصنوعی: دل من را با ابروهایش گرفت، چون این ابروها خودشان مانند چشمی هستند که همیشه بر این حالت سیاه و ناتوانی من نظارت دارند.
مرا گویند در کویش، مرو کانجاست، هم جانان
کسی در منزل جانان چرا تشویش جان دارد
هوش مصنوعی: مرا می‌گویند به کوی محبوب نرو، چون آنجا خانه‌اش است. اما چرا کسی که در خانه محبوبش است، باید نگران جانش باشد؟
صبا تا پرده نگشاید، زروی غنچه، ننشیند
اگر گل می‌درد جامه و گر بلبل فغان دارد
هوش مصنوعی: نسیم تا زمانی که پرده را کنار نزند، بر روی گلبرگ‌ها نمی‌نشیند، حتی اگر گل غمگین باشد یا بلبل فریاد کند.
ازین پس کرده‌ام نیت، که خاک درگهت باشم
همه همت برین دارم، گرم دولت، برآن دارد
هوش مصنوعی: از این به بعد تصمیم گرفته‌ام که خادم درگاه تو باشم و همه تلاش و کوشش خود را برای این منظور می‌گذارم، به طوری که اگر روزی نعمت و برکتی به من برسد، حتماً برای خدمت به تو خواهد بود.
قلم را سرزنش کردم، که ظاهر کرد راز دل
چه جای سرزنش بود این، نی آتش چون نهان دارد
هوش مصنوعی: قلم را سرزنش کردم که چرا راز دل را فاش کرده است. اما در واقع، چه جای سرزنش وجود دارد، چون آتش، زمانی که پنهان است، خود را نشان نمی‌دهد.
اگر چون شمع قصد سر کنی، بی‌جرم سلمان را
نزاعی نیستش بر سر، سر و جان، در میان دارد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مانند یک شمع با عشق و فداکاری زندگی کنی، سلمان به هیچ وجه درگیر هیچ گونه نزاع و جنگی نیست؛ زیرا او در دلش عشق و زندگی را با هم ترکیب کرده است.

حاشیه ها

1390/11/05 19:02
سعید مزروعیان

بیت اول ایهامی لطیف دارد در مصرع دوم "حکم روان"هم معنی حکم نافذ وهم این تفسیر که عشقت حکم جان را دارد چون معنی دیگر روان جان است .