گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲

به حضرت تو، که یارد، که قصه‌ای ز من آرد؟
به غیر باد و برآنم که باد، نیز نیارد
اگر نسیم نماید، کسالتی به رسالت
سلام من که رساند، پیام من که گزارد؟
نسیمی از سر زلف تو می‌خرم به دو عالم
وگرچه خود همه عالم، نسیم زلف تو دارد
خیال روی تو در چشم ما و ما، متحیر
در آن قلم که چنین صورتی بر آب، نگارد
لبم چو یاد کند، ذوق خاکبوس درت را
ز شوق مردم چشم من، آب در دهن آرد
گرم وصال تو بگذاشت پیش از این دو سه روزی
مرا فراق تو دائم که پیش ازین، نگذارد
بروز وصل خودم وعده داده بودی، سلمان
درین هوس، همه شبهای تیره روز شمارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حضرت تو، که یارد، که قصه‌ای ز من آرد؟
به غیر باد و برآنم که باد، نیز نیارد
هوش مصنوعی: به شما که کسی هستید که داستانی از من بگوید، چه کسی جز باد می‌تواند این کار را بکند؟ و حتی باد هم نمی‌تواند این کار را انجام دهد.
اگر نسیم نماید، کسالتی به رسالت
سلام من که رساند، پیام من که گزارد؟
هوش مصنوعی: اگر نسیم و باد پیامی برسانند، چه کسی پیام سلام من را منتقل می‌کند و چه کسی آن را به مقصود می‌رساند؟
نسیمی از سر زلف تو می‌خرم به دو عالم
وگرچه خود همه عالم، نسیم زلف تو دارد
هوش مصنوعی: نسیمی از موی تو را به دو جهان می‌خرم، حتی اگر خود تو تمام عالم باشی، باز هم نسیم موی تو را دارم.
خیال روی تو در چشم ما و ما، متحیر
در آن قلم که چنین صورتی بر آب، نگارد
هوش مصنوعی: تصویر خیال تو در چشمان ما و ما، شگفت‌زده از این هستیم که چگونه قلمی می‌تواند چنین چهره‌ای را بر روی آب ترسیم کند.
لبم چو یاد کند، ذوق خاکبوس درت را
ز شوق مردم چشم من، آب در دهن آرد
هوش مصنوعی: وقتی لبم به یاد تو می‌افتد، لذت خاکی و پستی که در حضور تو تجربه می‌کنم، از شوق مردم چشمم، آب را در دهانم می‌آورد.
گرم وصال تو بگذاشت پیش از این دو سه روزی
مرا فراق تو دائم که پیش ازین، نگذارد
هوش مصنوعی: اگر چند روزی از وصالت گذشته باشد، جدایی تو برایم همیشگی خواهد بود، چون قبلاً هم نتوانستم دوری تو را تحمل کنم.
بروز وصل خودم وعده داده بودی، سلمان
درین هوس، همه شبهای تیره روز شمارد
هوش مصنوعی: تو به من وعده داده بودی که به زودی به وصالت می‌رسم، اما سلمان در این آرزو، همه شب‌های تار را به شمارش می‌نشینم.