غزل شمارهٔ ۱۱۹
هر دمم، چهره به خون مژه، تر میگردد
حالم از عشق تو، هر روز، بتر میگردد
بر مگرد از من و گر زانکه تو بر میگردی
دین و دنیا و سعادت، همه، بر میگردد
روی، پنهان مکن از من، که پری رویان را
کار حسن، از نظر اهل نظر، میگردد
فکر، در راه هوای تو، ز پا میافتد
عقل، در کوی خیال تو، به سر میگردد
رحم کن بر دلم ای ماه، که از آه دلم
خانه ماه فلک، زیر و زبر میگردد
آب و سنگم همه بردی و کنون دیده من
آسیایی است که بر خون جگر میگردد
تا کجا باد صبا، بوی تو در یوزه کند
روز و شب بی سروپا بر همه در میگردد
تیغ از دست تو عمر ابدی، میبخشد
زهر بر یاد تو، جلاب و شکر میگردد
رفت بر بوک و مگر عمر تو سلمان چه کنم
کار دنیا همه، بر بوک و مگر میگردد
غزل شمارهٔ ۱۱۸: من امروز، از میی مستم، که در ساغر نمیگنجد غزل شمارهٔ ۱۲۰: ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دمم، چهره به خون مژه، تر میگردد
حالم از عشق تو، هر روز، بتر میگردد
هوش مصنوعی: هر لحظه چهرهام از اشک چشم به خون میافتد و حال من از عشق تو هر روز بدتر میشود.
بر مگرد از من و گر زانکه تو بر میگردی
دین و دنیا و سعادت، همه، بر میگردد
هوش مصنوعی: اگر از من دور شوی، بدان که دین، دنیا و سعادت نیز از تو دور میشوند.
روی، پنهان مکن از من، که پری رویان را
کار حسن، از نظر اهل نظر، میگردد
هوش مصنوعی: تو زیباییات را از من پنهان نکن، چرا که زیبایی و خوبیهایی که دارئی، در نظر کارشناسان زیبایی همیشه مورد توجه قرار میگیرد.
فکر، در راه هوای تو، ز پا میافتد
عقل، در کوی خیال تو، به سر میگردد
هوش مصنوعی: در پی آرزوهای تو، فکر انسان به زانو درمیآید و عقل در خیالات تو، به سرگردانی میافتد.
رحم کن بر دلم ای ماه، که از آه دلم
خانه ماه فلک، زیر و زبر میگردد
هوش مصنوعی: ای ماه، به دلم رحم کن، زیرا آه و نالهام باعث شده که اوضاع آسمان و عالم به هم بریزد.
آب و سنگم همه بردی و کنون دیده من
آسیایی است که بر خون جگر میگردد
هوش مصنوعی: هر چه داشتم و به من تعلق داشت را از من بردی و اکنون چشمانم حالت افسردگی و غم دارد که همچون آسیاب، دائما بر روی حسرت و درد دلم میچرخد.
تا کجا باد صبا، بوی تو در یوزه کند
روز و شب بی سروپا بر همه در میگردد
هوش مصنوعی: تا کجا باد صبا میتواند عطر تو را در فضا پراکنده کند؟ روز و شب، بدون آرامش و بدون مکان، در هر جا میچرخد و میچرخد.
تیغ از دست تو عمر ابدی، میبخشد
زهر بر یاد تو، جلاب و شکر میگردد
هوش مصنوعی: تیغی که از دستان تو میرسد، عمری جاودانه به انسان میبخشد. زهر و تلخی که در یاد تو وجود دارد، با عشق و یاد تو به حلاوت و شیرینی تبدیل میشود.
رفت بر بوک و مگر عمر تو سلمان چه کنم
کار دنیا همه، بر بوک و مگر میگردد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زندگی و امور دنیا همچنان در حال چرخش است و من نمیدانم چگونه میتوانم به عمر تو سلمان بپردازم. امور زندگی همیشه در حال جریان هستند و من به نوعی از آنها فاصله دارم.