غزل شمارهٔ ۱۱۶
اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتد
همانا بر گل رویش، چو من، عاشق، هزار افتد
بخندد غنچه بر لاله، چو لعلش، در کلام آید
بپیچد بر سمن سنبل، چو زلفش، بر عذار افتد
زرشک لاله رویش، سمن بر خاک، بنشیند
ز شرم سنبل زلفش، بنفشه، سوگوار افتد
به گرد دیده میگردد که تا روی و لبش بیند
دل من زان میان، ترسم، که نا گه بر کنار افتد
هرآنکس کان لب و دندان چو یاقوت و چو در بیند
ز چشمش بی گمان لولو و لعل آبدار افتد
ور از چین لب زلفش، صبا، بویی به باغ آرد
چمن از نکهتش، بر لادن و مشک تتار افتد
بیفتد بار اندوه فراقش، از دل سلمان
ورا گر نزد آن تنگ شکر یک لحظه، بار افتد
غزل شمارهٔ ۱۱۵: تحریر شرح شوقت، طومار، بر نتابد غزل شمارهٔ ۱۱۷: نه تنها، بر سر کوی تو ما را، کار، میافتد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتد
همانا بر گل رویش، چو من، عاشق، هزار افتد
هوش مصنوعی: اگر روزی معشوقهام را به بستان ببرند، مطمئناً هزاران عاشق بر روی گلگون او خواهند افتاد.
بخندد غنچه بر لاله، چو لعلش، در کلام آید
بپیچد بر سمن سنبل، چو زلفش، بر عذار افتد
هوش مصنوعی: غنچه به لاله میخندد و مانند کلامی زیبا بر لبانش جلوهگری میکند، و سنبل به دور سمن میچرخد، همانطور که زلف او بر چهرهاش میافتد.
زرشک لاله رویش، سمن بر خاک، بنشیند
ز شرم سنبل زلفش، بنفشه، سوگوار افتد
هوش مصنوعی: وقتی گل زرشک و لاله به زیبایی رویش مینشیند و سمن در خاک جا میگیرد، زلفهای سنبل باعث میشوند که بنفشه از شرم آن گلبر در خاک بیفتد و حسرت بخورد.
به گرد دیده میگردد که تا روی و لبش بیند
دل من زان میان، ترسم، که نا گه بر کنار افتد
هوش مصنوعی: چشمم پی دیدن چهره و لب اوست، اما دل من نگران است که مبادا ناگهان او را از دست بدهم.
هرآنکس کان لب و دندان چو یاقوت و چو در بیند
ز چشمش بی گمان لولو و لعل آبدار افتد
هوش مصنوعی: هر کسی که لباس و دندانهای کسی را مانند یاقوت و در معرض چشمی ببیند، به طور حتم از چشمانش لولو و لعلهای زیبایی نمایان میشود.
ور از چین لب زلفش، صبا، بویی به باغ آرد
چمن از نکهتش، بر لادن و مشک تتار افتد
هوش مصنوعی: اگر باد صبا، بویی از چین موهای او به باغ بیاورد، چمن از نکهت او بر گلهای لادن و مشک خواهد ریخت.
بیفتد بار اندوه فراقش، از دل سلمان
ورا گر نزد آن تنگ شکر یک لحظه، بار افتد
هوش مصنوعی: اگر بار غم دوری او از دل سلمان به زمین بیفتد، تنها کافیست که یک لحظه در کنار او، که همچون تنگی پر از شکر است، باشد تا همه بارها از دوش او برداشته شود.
حاشیه ها
1394/07/19 20:10
آرش فضلی شمس آبادی
با تشکر از سایت شما و البته توضیح ها و حاشیه هایی که کم از اشعار ندارند، در مصراع اول فعل «افتد» ظاهرا صحیح است.