گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۴

تشنه خود را دمی، لعل تو، آبی نداد
خلوت ما را شبی، شمع تو، تابی نداد
خواست که از گوشه خواب، باز درآید به چشم
خانه، خیال تو داشت، مدخل خوابی نداد
مست شدم بر درش، باز به یک جرعه می
حرمت مستی نداشت، داد خرابی نداد
آمدمش تشنه لب، بر لب دریای وصل
بر لب دریا مرا، شربت آبی، نداد
بر سر خوانش شبی، رفتم و کردم سوال
هیچ صلایی نزد، هیچ جوابی نداد
هیچ دلی در نیافت، نعمت روز وصال
تا به فراقش نخست، تاب عذابی نداد
نیست متمع کسی، کانچه بدست آمدش
در ره شاهد نباخت، یا به شرابی نداد
آنکه سر کوی اوست، عین روان را سراب
وعده سلمان چرا، جز به سرابی نداد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تشنه خود را دمی، لعل تو، آبی نداد
خلوت ما را شبی، شمع تو، تابی نداد
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که من به شدت نیاز به آب داشتم، لب‌های تو هیچ چیزی به من نداد. و در شب‌هایی که در تنهایی به سر می‌بردم، نور شمع تو هم روشنایی لازم را فراهم نکرد.
خواست که از گوشه خواب، باز درآید به چشم
خانه، خیال تو داشت، مدخل خوابی نداد
هوش مصنوعی: او آرزو داشت که از گوشه خواب بیرون آید و به چشم خانه‌اش نگاه کند، اما به خاطر خیال تو، اجازه‌ای برای ورود به خواب به او داده نشد.
مست شدم بر درش، باز به یک جرعه می
حرمت مستی نداشت، داد خرابی نداد
هوش مصنوعی: مست و خراب از حریمش شدم، اما حتی با یک جرعه شراب، احترام آن مستی برایم باقی نماند و نتیجه‌اش فقط خرابی بود.
آمدمش تشنه لب، بر لب دریای وصل
بر لب دریا مرا، شربت آبی، نداد
هوش مصنوعی: به ساحل دریای وصل آمدم، در حالیکه تشنه بودم، اما هیچ نوشیدنی به من ندادند.
بر سر خوانش شبی، رفتم و کردم سوال
هیچ صلایی نزد، هیچ جوابی نداد
هوش مصنوعی: در یک شب که کنار میزی نشسته بودم، از دیگران سوالی پرسیدم، اما هیچ صدایی بر نخواست و هیچ‌کس به سوال من پاسخ نداد.
هیچ دلی در نیافت، نعمت روز وصال
تا به فراقش نخست، تاب عذابی نداد
هوش مصنوعی: هیچ قلبی نتوانست نعمت دیدار را درک کند، زیرا قبل از دوری و جدایی، تحمل عذاب فراق را نداشت.
نیست متمع کسی، کانچه بدست آمدش
در ره شاهد نباخت، یا به شرابی نداد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از آنچه که به دست آورده، خوشنود و راضی نیست مگر اینکه آن را در مسیر عشق و زیبایی فدا کرده باشد یا آن را به نوشیدن شراب اختصاص داده باشد.
آنکه سر کوی اوست، عین روان را سراب
وعده سلمان چرا، جز به سرابی نداد
هوش مصنوعی: کسی که در کوی او قرار دارد، به مانند آب زلالی که با سراب اشتباه گرفته می‌شود، وعده‌های شیرین سلمان را نادیده می‌گیرد و جز سرابی به او عطا نمی‌شود.

حاشیه ها

1393/09/09 17:12
علیرضا رضایی

فکر میکنم در مصرع‌اول بیت‌دوم ، قبل از کلمه‌ی درآید یک باز میتواند وزن شعر را صحیحتر کند
مثال:
خواست که از گوشه خواب، بازدرآید به چشم

1398/09/19 18:12

موضوع با جابجائی ویرگول درست میشود----خواست که از گوشه،خواب در آید بچشم---