اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد
عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد
هوش مصنوعی: در آغاز آفرینش، تصویر زیبای لبهای سرخ تو در جامی قرار گرفت و عاشق دلشکستهای به دنبال آن تصویر، در آرزوی بینتیجهای افتاد.
جام نمام ز نقل لب تو، نقلی کرد
راز سر بسته خم، در دهن عام افتاد
هوش مصنوعی: پیالهای که از لب تو نوشیدم، داستانی را نقل کرد که سرّی پنهان از خم به میان مردم افتاد.
خال مشکین تو بر عارض گندم گون دید
آدم آمد ز پی دانه و در دام افتاد
هوش مصنوعی: مشکین خال تو بر روی گندمگونت مانند نوازی است که آدم را به سوی خود میکشاند. او به دنبال چیز قیمتیای آمد و در دام گرفتار شد.
باد زنار سر زلف تو، از هم بگشود
صد شکست از طرف کفر در اسلام افتاد
هوش مصنوعی: باد به زنجیر موهای تو، وفاداری و انضباط را از هم جدا کرد. این باعث شد که بسیاری از وفاداران از جانب کفر در راه ایمان گام بردارند.
دوش بر کشتن عشاق، تفال میکرد
اولین قرعه که زد، بر من بد نام افتاد
هوش مصنوعی: دیروز شب، برای کشته شدن عاشقان، فال میزدند. اولین قرعهای که انداختند، به نام من بد نیک افتاد.
سوسن اندر چمن، آزادی قدش میکرد
نارون را ز حسد، لرزه بر اندام افتاد
هوش مصنوعی: سوسن در باغ به خاطر زیباییاش، درخت نارون را از حسادت تکانده و باعث لرزش اندامش شده است.
صنم چین، به جمال تو، تشبه میکرد
نام معبودی از آن روی، بر اصنام افتاد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو را به قدری دلربا و جذاب میبینم که گویی نام معبودی، تنها به خاطر روی تو بر دیگر بتها سایه افکنده است.
عشقم از روی طبق، پرده تقوی برداشت
طبل پنهان چه زنم، طشت من از بام افتاد
هوش مصنوعی: عشق من از برتری و آداب تصنعی عبور کرده و خود را نشان داده است. حالا چه دلیلی برای پنهانکاری دارم، زیرا دیگر نمیتوانم احساساتم را مخفی کنم؛ تمام رازهای من علنی شده و نمایان است.
دوش سلمان به قلم، شرح دل خود، میداد
آتش اندر ورق و دود، بر اقلام افتاد
هوش مصنوعی: دیشب سلمان با قلمش، احساسات درونیش را مینوشت. در حین نوشتن، آتش و دود به کاغذش راه پیدا کرد.
حاشیه ها
خواجه حافظ بی شک درسرودن غزل مغروف
"عکس روی تو چودرآینه جام افتاد"به این غزل سلمان نظر داشته وبعید نیست که این دواستاد ازراه مکاتبه باهم مشاعره کرده باشند.
دربیت دوم در اغلب نسخ مصرع اول بدینگونه است
"جام را از شکر لعل لبت نقلی کرد"همچنین درمصرع دوم همین بیت کلمه"خام"غلط است وصحیح کلمه"عام"است که ایهام بسیارلطیفی نیزبه بیت می بخشد.شاهدماهم بیت خواجه حافظ
شاهدمابیت حافظ
"غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کزکجاسرغمش دردهن عام افتاد"
بیت سوم مشابهتی بااین بیت حافظ دارد
"خال مشکین که برآن عارض گندمگون است
سرآن دانه که شد رهزن آدم بااوست"
دربیت5صورت صحیح مصرع اول این است
"عشق برکشتن عشاق تفال میکرد"
بیت 6درتاریخ ادبیات ایران دکترذبیح الله صفا اینچنین است"سوسن اندرچمن آزادی سروش میگفت"
درهمین منبع بیت8 چنین است"عشقم ازروی طمع".بیت پایانی نیزچنین است
"دوش سلمان بقلم شرح غم دل میداد
آتش اندرورق ودود دراقلام افتاد"
1391/03/15 08:06
ش مومیوند
بااحترام.من بیت دوم را اینطور به یاد دارم:
جام نمام زتنگ لب تونقلی کرد رازسربسته خم در دهن عام افتاد
اول چقدر این بیت زیبا و جالب است--با تکیه به بیت اول که دلیل اتفاق را در آخر بیت اورده میتوانیم اینطور هم بگوئیم---راز سر بسته خم، در دهن جام افتاد---چون از خم می به جام رسید لذا رازش بر ملا شد...امید قبول دارم
1402/10/07 02:01
یار سیستانی
سلمان ساوجی از بهترین شاعران فارسی است
شاید بدشانسی او هم عصر شدن با خواجه حافظ شیرازی باشد
بنظر من اگر او در قرن ۹ یا ۱۰ بود بسیار بیشتر نام او را میشنیدیم
از نظر ادبی بسیار سطح او از جامی ( که البته خود جامی هم بسیار شاعر بلندپایه ای است ) بالا تر است اما جامی با حافظ هم روزگار نبود و بیشتر از سلمان ما اسم جامی را شنیده ایم.