غزل شمارهٔ ۱۰۶
سلطان عشق، ملک دل و دین، فرو گرفت
او حاکم است، نیست کسی را بر او، گرفت
ملک مزلزل دل دیوانگان عشق
آخر قرار بر مه زنجیر مو گرفت
ای گل به نازکی بنشین، بر سریر حسن
کز حسن طلعت تو، جهان رنگ و بو گرفت
دلها هر آنچه یافت، به یک بار جمع کرد
شهباز ما چو باز، پی جست و جو گرفت
خار درشت خوی، بسی تیغ زد، ولی
عالم بحسن خلق، گل تازهرو، گرفت
مطرب بساز پرده، که خون مخالفان
ساقی دور، در قدح و در سبو گرفت
گر سرو، پیش قد تو زد، لاف همسری
آن را چمن، حدیث چنار و کدو گرفت
بختم ز خواب دیده، به روی تو باز کرد
آن فال را زمانه، به غایت، نکو گرفت
سلمان غبار خاک رهش، داری آرزو
مقبل کسی که دامن این آرزو گرفت
غزل شمارهٔ ۱۰۵: باز دل سودای آن زنجیر مو، از سر گرفت غزل شمارهٔ ۱۰۷: سر، در رهش، نهادم و کاری به سر، نرفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سلطان عشق، ملک دل و دین، فرو گرفت
او حاکم است، نیست کسی را بر او، گرفت
هوش مصنوعی: عشق فرمانروا و سرسلسله دل و دین است و او همواره در تسلط خود دارد، هیچکس نمیتواند بر وی سلطه پیدا کند.
ملک مزلزل دل دیوانگان عشق
آخر قرار بر مه زنجیر مو گرفت
هوش مصنوعی: عشق، دل دیوانگان را به شدت تحت تأثیر قرار داده و مانند زلزلهای در آنها ایجاد میکند؛ در این حال، زیبایی و جذابیت معشوق به قدری قوی است که آنها را به خود سرگرم کرده و به زنجیری از موهای او وابسته میکند.
ای گل به نازکی بنشین، بر سریر حسن
کز حسن طلعت تو، جهان رنگ و بو گرفت
هوش مصنوعی: ای گل نازنین، با لطافت روی خود بر تخت زیبایی بنشین، چون زیبایی چهره تو باعث شده که دنیا رنگ و عطر بگیرد.
دلها هر آنچه یافت، به یک بار جمع کرد
شهباز ما چو باز، پی جست و جو گرفت
هوش مصنوعی: دلها هر چه را که پیدا کردند، یکجا جمع کردند. پرنده ما، مانند باز، به دنبال جستوجو رفت.
خار درشت خوی، بسی تیغ زد، ولی
عالم بحسن خلق، گل تازهرو، گرفت
هوش مصنوعی: خارهای بزرگ و تندخوی بسیاری را آسیب رساندند، اما شخص عالم با رفتار نیکو، مانند گل تازه، توجه را جلب کرد و خود را نشان داد.
مطرب بساز پرده، که خون مخالفان
ساقی دور، در قدح و در سبو گرفت
هوش مصنوعی: آهنگساز، ساز را آماده کن، زیرا که خون دشمنان در جام و کاسه به دست ساقی جمع شده است.
گر سرو، پیش قد تو زد، لاف همسری
آن را چمن، حدیث چنار و کدو گرفت
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو بخواهد به زیبایی قامت تو brag کند و خود را همسر تو معرفی کند، چمن به این حرفها نمیخندد و فقط داستان درخت چنار و کدو را نقل میکند.
بختم ز خواب دیده، به روی تو باز کرد
آن فال را زمانه، به غایت، نکو گرفت
هوش مصنوعی: سرنوشت من از خواب بیدار شد و بر روی تو گشوده شد. روزگار این پیشامد را به بهترین شکل رقم زد.
سلمان غبار خاک رهش، داری آرزو
مقبل کسی که دامن این آرزو گرفت
هوش مصنوعی: سلمان، تو آرزوی کسی را داری که در مسیرش غبار راهش را به دامن گرفته است.
حاشیه ها
1388/08/13 20:11
mareshtani
m2 b1(Ohakem ast)1
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.