گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۴

بر سر کوی غمش، بی سروپا باید رفت
گاه با خویش و گه از خویش جدا، باید رفت
تا به مقصود از این جا که تویی، یک قدم است
قدمی از پی مقصود، فرا باید رفت
رهبری جو، که درین بادیه هر سوی رهی است
مرد سرگشته چه داند که کجا باید رفت
تا نگویی سفر صوب حجازست صواب
وقت باشد که تو را راه خطا، باید رفت
عاشقان را چو هوای حرم کعبه بود
بر سر خار مغیلان به صفا، باید رفت
تا غبار سر کویت نشوم، ننشینم
وگرم خود همه بر باد هوا، باید رفت
خنک آن دم، که به بوی سر زلف تو مرا
به فدای قدم باد صبا، باید رفت
غرض از کعبه و بتخانه تویی سلمان را
چه کنم خانه پی خانه خدا باید رفت
نقد گنجینه آن خانه، چو در سینه ماست
به گدایی به در خانه، چرا باید رفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر کوی غمش، بی سروپا باید رفت
گاه با خویش و گه از خویش جدا، باید رفت
هوش مصنوعی: در خیابان‌های غم او، باید بدون هیچ نگرانی یا تقلید ظاهر شد. گاهی باید با خود همراه بود و گاهی هم باید از خود جدا شد.
تا به مقصود از این جا که تویی، یک قدم است
قدمی از پی مقصود، فرا باید رفت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، فاصله‌ای که باید طی کنیم فقط یک قدم است، اما برای دست‌یابی به آن هدف، باید قدمی برداریم و به سمت آن برویم.
رهبری جو، که درین بادیه هر سوی رهی است
مرد سرگشته چه داند که کجا باید رفت
هوش مصنوعی: در این مسیر پر از پیچیدگی، هرکس رهی دارد و به سوی مقصدی می‌رود. اما فردی که گیج و سردرگم است، نمی‌داند که باید به کدام سمت برود و مقصدش کجاست.
تا نگویی سفر صوب حجازست صواب
وقت باشد که تو را راه خطا، باید رفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگویی سفر به سوی حجاز صحیح است، باید بدانیم که راه نادرست را باید پیمود.
عاشقان را چو هوای حرم کعبه بود
بر سر خار مغیلان به صفا، باید رفت
هوش مصنوعی: عاشقان باید مانند کسانی که به زیارت خانه کعبه می‌روند، با صفا و خلوص در دل آماده شوند و حتی اگر در مسیر با مشکلات و سختی‌ها روبرو شوند، باز هم باید به دنبال عشق و هدف خود بروند.
تا غبار سر کویت نشوم، ننشینم
وگرم خود همه بر باد هوا، باید رفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که به عشق تو نرسم و در کنار تو نباشم، آرام نمی‌نشینم؛ حتی اگر همه چیز به باد برود، باید بروم.
خنک آن دم، که به بوی سر زلف تو مرا
به فدای قدم باد صبا، باید رفت
هوش مصنوعی: درود بر آن لحظه‌ای که بوی خوش موی تو از دور به مشام می‌رسد و من برای دیدن تو خود را به دست نسیم ملایم سپرده و باید به سوی تو بروم.
غرض از کعبه و بتخانه تویی سلمان را
چه کنم خانه پی خانه خدا باید رفت
هوش مصنوعی: هدف و مقصود از کعبه و معبد، خود تو هستی؛ من چه کار می‌توانم بکنم؟ باید به جستجوی خانه واقعی خدا رفت.
نقد گنجینه آن خانه، چو در سینه ماست
به گدایی به در خانه، چرا باید رفت
هوش مصنوعی: در سینهٔ ما گنجینه‌ای از دانش و ارزش‌ها وجود دارد، بنابراین نیازی نیست برای به دست آوردن چیزی به خانهٔ دیگران مراجعه کنیم.

حاشیه ها

1390/11/05 19:02
سعید مزروعیان

صورت دیگربیت8"چه کنم خانه ی بی خانه خداباید رفت"
البته این بیت یادآور بیت معروف حافظ است
"جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی ومن خانه خدا میبینم"
که معلوم نیست کدام ازدیگری گرفته