گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۱

آب چشمم راز دل، یک یک، به مردم، باز گفت
عاشقی و مستی و دیوانگی، نتوان نهفت
پرده عشاق را برداشت مطرب در سماع
گو فرو مگذار، تا پیدا شود، راز نهفت
لذت سوز غمش، جز سینه بریان نیافت
گوهر راز دلم، جز دیده گریان نسفت
تا خم ابروی شوخ او، به پیشانی است، طاق
در سر زلفش، دل من، با پریشانی است جفت
دست هجرانت، مرا در سینه، خار غم نشاند
تا ازین خار غمم دیگر چه گل خواهد شکفت
زینهار از ناله شبهای من، بیدار باش
کین زمان شبهاست، تا از ناله من کس نخفت
در صفات عارضت، تا نقش می‌بندد خیال
کس سخن نازکتر و رنگین تر از سلمان نگفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب چشمم راز دل، یک یک، به مردم، باز گفت
عاشقی و مستی و دیوانگی، نتوان نهفت
هوش مصنوعی: اشک‌های من داستان دل را یکی یکی برای مردم بازگو کرد. عشق، شوق و جنون را نمی‌توان پنهان کرد.
پرده عشاق را برداشت مطرب در سماع
گو فرو مگذار، تا پیدا شود، راز نهفت
هوش مصنوعی: موسیقی‌دان پرده‌ی پنهان عشق را کنار زد و در رقص و شور، گفت که راز پنهان را به نمایش نگذار تا آنچه در دل‌ها نهفته است، آشکار شود.
لذت سوز غمش، جز سینه بریان نیافت
گوهر راز دلم، جز دیده گریان نسفت
هوش مصنوعی: لذت درد و سوز ناشی از عشق او، تنها در دل‌های آتشین و سوخته حس می‌شود و راز گرانبهای دلم، تنها با اشک‌هایی که از چشمانم می‌ریزد، بیان می‌گردد.
تا خم ابروی شوخ او، به پیشانی است، طاق
در سر زلفش، دل من، با پریشانی است جفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که خم ابروی او به پیشانی‌اش نزدیک باشد، دل من در میانه زلف‌هایش با دلی آشفته و پریشان به سر می‌برد.
دست هجرانت، مرا در سینه، خار غم نشاند
تا ازین خار غمم دیگر چه گل خواهد شکفت
هوش مصنوعی: دست جدایی تو در قلب من، خار اندوهی را نشاند که دیگر چه چیزی می‌تواند از این خار غم شاخه بزند و گل کند.
زینهار از ناله شبهای من، بیدار باش
کین زمان شبهاست، تا از ناله من کس نخفت
هوش مصنوعی: مواظب باش از ناله‌های شبانه من، زیرا این زمان، شب‌هایی است که هیچ‌کس از گریه و فریاد من نخواهد خوابید.
در صفات عارضت، تا نقش می‌بندد خیال
کس سخن نازکتر و رنگین تر از سلمان نگفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که خیال در صفات تو شکل می‌گیرد، کسی از سلمان نازک‌تر و رنگین‌تر نمی‌تواند صحبت کند.