گنجور

شمارهٔ ۹۴ - در مدح شاه دوندی

بهار و نگار و شراب و جوانی
کسی را که باشد زهی زندگانی
دو چیزند سرمایه کامگاری
دو ذوقند پیرایه شادمانی
نشاط شراب و شراب صبوحی
صبوح بهار و بهار جوانی
وگر وصل یاری دهد دست با آن
زهی پادشاهی زهی کامرانی
درین وقت یاری سبک روح باید
که بر گل کند چون صبا جانفشانی
بیاد گل و ارغوان می‌ستاند
ز ساقی گلرخ می ارغوانی
صبا هر صباح از سر کوی جانان
همه بار جان آورد ارمغانی
کلاه گلست افسر کیقبادی
بساط چمن دیبه خسروانی
دل غنچه چون خوش نباشد که با گل
بخلوت کند عیشهای نهانی
مشو غافل از عمر و می‌دان غنیمت
حضورش که یار عزیزست و جانی
چو خواهد گذشتن همان به که او را
دمی خوش برآری و خوش بگذرانی
شبی بلبلی گفت با من به باغی
که ای عندلیب ریاض معانی
همیشه از این بیش دلشاد بودت
چه بودت که غمگین شدی ناگهانی
تو را مدتی بود خرم بهاری
برانداختش تند باد خزانی
هوای کدامین چمن داری امروز؟
ندیم کدامین گل و گلستانی؟
بدو گفتم آری چنین است و برکس
نماند نعیم جهان جاودانی
کنون می‌دمد باز بوی بهاری
به سر سبزی و می‌دهد شادمانی
فلک می‌رود در پی عذرخواهی
جهان می‌رود بر سر مهربانی
در آن باغ خرم که خوش باد خاکش
اگر بلبلی کردم و مدح خوانی
چو هدهد کنون می‌کنم سرفرازی
به خاک کف پای بلقیس ثانی
چو بلقیس جمشید تخت معالی
چو جمشید خورشید چرخ معانی
سپهر کرم شاه‌وندی که هست او
سزاوار دیهیم و تاج کیانی
سرای جهان را به تدبیر بانو
بنای کرم را به تحقیق بانی
اگر نه زحل بر فلک شب همه شب
کند بام قصر تو را پاسبانی
فرود آری از قلعه هفتمین‌اش
غلامی سیه را بجایش نشانی
خرد چون قلم در صفات کمالت
فرو ماند از بی سری و زبانی
اساس سرای بزرگی به همت
نهادی وزودش به جایی رسانی
که در بارگاه تو از فرط حشمت
زنند آسمانها در آستانی
ایا شهریاری که از ابر و دریا
کفت بر سر آمد به گوهر فشانی
شده بر خلایق چو اوقات خمسه
دعای تو واجب چو سبع المثانی
سحابی است چتر تو بالای گردون
که خورشید را می‌کند سایه بانی
به عهدت صبا شرم دارد گشادن
نقاب از عذار گل بوستانی
الا تا نسیم صبا هر بهاری
زمین را دهد کسوت آسمانی
بهار بقای سرت سبز بادا
چنان کآسمانش کند بوستانی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار و نگار و شراب و جوانی
کسی را که باشد زهی زندگانی
هوش مصنوعی: بهار، زیبایی، شراب و جوانی، همه چیزهایی هستند که زندگی را شیرین و ارزشمند می‌کنند.
دو چیزند سرمایه کامگاری
دو ذوقند پیرایه شادمانی
هوش مصنوعی: دو چیز مهم هستند که باعث موفقیت و خوشبختی می‌شوند: دو حس و توانایی که شادی و خوشحالی را به زندگی می‌آورند.
نشاط شراب و شراب صبوحی
صبوح بهار و بهار جوانی
هوش مصنوعی: شادی و سرزندگی ناشی از شراب به همراه شوق صبحگاهی و زیبایی بهار، نمایانگر جوانی و نشاط است.
وگر وصل یاری دهد دست با آن
زهی پادشاهی زهی کامرانی
هوش مصنوعی: اگر به وصال یاری برسید، انگار که به پادشاهی و کامیابی دست یافته‌اید.
درین وقت یاری سبک روح باید
که بر گل کند چون صبا جانفشانی
هوش مصنوعی: در این زمان، کسی که روحش سبک و آزاد است، باید مانند نسیم به گل‌ها عشق و زندگی ببخشد.
بیاد گل و ارغوان می‌ستاند
ز ساقی گلرخ می ارغوانی
هوش مصنوعی: ساقی با چهره‌ی زیبا و دلکش، شرابی رنگارنگ و گلابی می‌آورد که یادآور گل‌ها و درختان ارغوان است.
صبا هر صباح از سر کوی جانان
همه بار جان آورد ارمغانی
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی هر روز از سر کوی محبوب، همه زیبایی‌ها و هدیه‌های دل‌انگیز را به ارمغان می‌آورد.
کلاه گلست افسر کیقبادی
بساط چمن دیبه خسروانی
هوش مصنوعی: کلاه گلین بر سر شاهزاده کیقباد، آرامش و زیبایی چمن را به یاد خسروانی می‌آورد.
دل غنچه چون خوش نباشد که با گل
بخلوت کند عیشهای نهانی
هوش مصنوعی: وقتی دل شاداب نیست، چگونه می‌تواند با گل در کنار هم خوشی‌های پنهانی را تجربه کند؟
مشو غافل از عمر و می‌دان غنیمت
حضورش که یار عزیزست و جانی
هوش مصنوعی: غافل نشو از عمر و فرصتی که در دست داری، زیرا هر لحظه از زندگی ارزشمند است و یارت، که به تو نزدیک است، عزیز و گرانبهاتر از جانت می‌باشد.
چو خواهد گذشتن همان به که او را
دمی خوش برآری و خوش بگذرانی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی کسی از زندگی‌ات عبور کند، بهتر است که لحظاتی شاد و خوش برای او بسازی و به نحوی خوشی را در کنار او بگذرانی.
شبی بلبلی گفت با من به باغی
که ای عندلیب ریاض معانی
هوش مصنوعی: یک شب بلبلی از من خواست به باغی برویم که در آن، پرنده‌ای زیبا به نام عندلیب درختان و معنای زندگی را به تصویر می‌کشید.
همیشه از این بیش دلشاد بودت
چه بودت که غمگین شدی ناگهانی
هوش مصنوعی: همیشه چه چیزی باعث خوشحالی‌ات بود که ناگهان غمگین شدی؟
تو را مدتی بود خرم بهاری
برانداختش تند باد خزانی
هوش مصنوعی: تو مدتی شاد و خوشحال بودی مثل بهار، اما این خوشحالی ناگهان با وزش باد سرد و تند پاییز از بین رفت.
هوای کدامین چمن داری امروز؟
ندیم کدامین گل و گلستانی؟
هوش مصنوعی: امروز به کدام چمن و فضای دلنشین فکر می‌کنی؟ با کدامین گل و باغ پر از گل همراهی می‌کنی؟
بدو گفتم آری چنین است و برکس
نماند نعیم جهان جاودانی
هوش مصنوعی: به او گفتم که چنین است و هیچ‌کس در این دنیا نعمت جاودانی نخواهد داشت.
کنون می‌دمد باز بوی بهاری
به سر سبزی و می‌دهد شادمانی
هوش مصنوعی: به‌زودی عطر بهار دوباره در فضا پخش می‌شود و با سبزیِ دل‌انگیزش، شادی و خوشحالی را به ارمغان می‌آورد.
فلک می‌رود در پی عذرخواهی
جهان می‌رود بر سر مهربانی
هوش مصنوعی: آسمان در تلاش است تا عذرخواهی کند و دنیا به دنبال ایجاد محبت و مهربانی است.
در آن باغ خرم که خوش باد خاکش
اگر بلبلی کردم و مدح خوانی
هوش مصنوعی: در آن باغ خوشبو و سرسبز، اگر من مانند بلبل به ستایش و شعرخوانی پرداخته‌ام، بهتر خواهد بود.
چو هدهد کنون می‌کنم سرفرازی
به خاک کف پای بلقیس ثانی
هوش مصنوعی: مانند هدهد، حالا با افتخار در کنار بلقیس ثانی، یعنی در پای او، احساس سربلندی و مقام می‌کنم.
چو بلقیس جمشید تخت معالی
چو جمشید خورشید چرخ معانی
هوش مصنوعی: تخت بلقیس به بلندای عظمت جمشید است و مانند خورشید، معانی را روشنایی می‌بخشد.
سپهر کرم شاه‌وندی که هست او
سزاوار دیهیم و تاج کیانی
هوش مصنوعی: آسمان مهربانی، شاهی شایسته است که لیاقت داشتن دیهیم و تاج کیانی را دارد.
سرای جهان را به تدبیر بانو
بنای کرم را به تحقیق بانی
هوش مصنوعی: جهان با تدبیر یک زن ساخته شده و بانی این نیکی‌ها از روی تحقیق و کوشش عمل کرده است.
اگر نه زحل بر فلک شب همه شب
کند بام قصر تو را پاسبانی
هوش مصنوعی: اگر زحل در آسمان شب، شب‌ها به نگهبانی از بام قصر تو نپردازد،
فرود آری از قلعه هفتمین‌اش
غلامی سیه را بجایش نشانی
هوش مصنوعی: از دژ هفتم پایین بیایید، و به جای او، نشانی از یک بندهٔ سیاه را بیاورید.
خرد چون قلم در صفات کمالت
فرو ماند از بی سری و زبانی
هوش مصنوعی: عقل و درک انسان در مقایسه با ویژگی‌ها و کمالات تو، به اندازه قلمی است که در برابر عظمت تو ناتوان و بی‌فایده می‌ماند.
اساس سرای بزرگی به همت
نهادی وزودش به جایی رسانی
هوش مصنوعی: پایه و اساس یک خانه بزرگ به تلاش و همت افراد بستگی دارد و باید زودتر به جایگاهی مناسب برسانیم.
که در بارگاه تو از فرط حشمت
زنند آسمانها در آستانی
هوش مصنوعی: در خیل عظمت و بزرگی تو، آسمان‌ها به تماشای تو وادار می‌شوند و خود را در آستان حضور تو می‌نوازند.
ایا شهریاری که از ابر و دریا
کفت بر سر آمد به گوهر فشانی
هوش مصنوعی: آیا رهبری وجود دارد که مانند باران و دریا، سرنوشتش با جواهرات درخشان رقم بخورد؟
شده بر خلایق چو اوقات خمسه
دعای تو واجب چو سبع المثانی
هوش مصنوعی: در بین مردم، در زمان‌های خاص، دعای تو به اندازه‌ی دعای هفت‌گانه‌ی قرآن ضروری و مورد توجه است.
سحابی است چتر تو بالای گردون
که خورشید را می‌کند سایه بانی
هوش مصنوعی: ابرها مانند چتری بر فراز آسمان پراکنده‌اند که باعث می‌شوند نور خورشید کمی ملایم‌تر شود.
به عهدت صبا شرم دارد گشادن
نقاب از عذار گل بوستانی
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی از اینکه چهره زیبا و گلنوش بوستان را به نمایش بگذارد، خجالت می‌کشد.
الا تا نسیم صبا هر بهاری
زمین را دهد کسوت آسمانی
هوش مصنوعی: بگذار نسیم صبحگاهی هر فصل بهار، زمین را با زیبایی‌های آسمانی‌اش بپوشاند.
بهار بقای سرت سبز بادا
چنان کآسمانش کند بوستانی
هوش مصنوعی: بهار همیشه برای تو سرسبز و پایدار باشد، به گونه‌ای که آسمان نیز مانند یک باغ زیبا شود.

حاشیه ها

این سه مصرع را
"زهی پادشاهی از هی کامرانی"
"فلک می‌رود در در پی عذر خواهی"
"بهار بقای سرت سبز باد"
به این صورت تصحیح کنید:
"زهی پادشاهی زهی کامرانی"
"فلک می‌رود در پی عذر خواهی"
"بهار بقای سرت سبز بادا"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/07/02 22:10
منصور محمدزاده

خواهشمند است مورد زیر را اصلاح فرمایید:
بیت اشتباه:
خرد چون قلم در صفات کمالت
فرود ماند از بی سری و زبانی
صحیح:
خرد چون قلم در صفات کمالت
فرو ماند از بی سری و زبانی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.