شمارهٔ ۸۸ - در موعظه ونصیحت
ز حبس نفس خلاص ای عزیز اگر یابی
سریر سلطنتت مصر جان مقر یابی
از این خرابه کنگر مقام اگر ببری
فراز کنگرهٔ عرش مستقر یابی
اگر به چشم تامل به خاک درنگری
به زیر پای خود اندر هزار سر یابی
کمال قدر وشرف میکنی طلب چون ما
منازلی که تو میجویی از سفر یابی
ز خود سفر کن اگر نعمت ابد طلبی
که در چنین سفر آن سفرهٔ ماحضر یابی
تو مرغ بی پری از بال نیست خبری
به بال کن طیران تا ز بال پر یابی
به زیر تیغ چو کوهی نشسته تا باشد
که سنگ پارهای از لعل بر کمر یابی
بدان قدر که بیابی ز رزق راضی شو
چو بیش و کم همه در قبضهٔ قدر یابی
دل است کعبهٔ عرفان کعبهٔ دل را
در از صفات تو سعیی بکن که در یابی
به بوی دوست سحر خیز شو چو باد صبا
که بوی دوست ز مشکین دم سحر یابی
چو مشک و عود عزیزی نفس و طیب نفس
به سوز سینه و خونابهٔ جگر یابی
ندیم مجلس کروبیان قدس شوی
ز شر نفس خلاصی بجوی اگر یابی
به خلوت حرم دوست آن زمان برسی
کزین ده و دو درونه تتق گذر یابی
دل شکسته چو یاقوت شاد کن وانگه
به عهده یمن از آتش اگر ضرر یابی
اگر نه بر دل کوه است خاری از درون
فسرده خون ز چه در سینهٔ حجر یابی
ز غصه بر جگر بحر نیز داغی هست
وگرنه از چه لبش خشک وچشم تر یابی
ز چشمت ار سبل ریب عیب برخیزد
سَرایِر حجب غیب در نظر یابی
خواص خاص ز عامی مجو که ممکن نیست
که آنچه در دل بحر است در شمر یابی
برای مصلحتی پادشاه گردون را
گهی به خاوران و گاهی به باختر یابی
سپهر با عظمت را که بستهاند کمر
برای خدمت اولاد بوالبشر یابی
تو در مزارع دنیا چو تخم بد کاری
در آخرت هم ازین جنس بار و بر یابی
دو تویی فقرا جامهایست کز عظمت
هزار میخی افلاکش آستر یابی
ندارد آن شرف و اعتبار دنیی دون
که خویش را تو بدان چیز معتبر یابی
ببخش مال و نترس از کمی که هر چه دهی
جزای آن به یک ده ز دادگر یابی
تو همچو منبع ماهی به عینه چندانی
که بیشتر بدهی فیض بیشتر یابی
چو غنچه خانه پر از برگ و دایمی دلتنگ
که کی ز باد هوا خردهای ز زر یابی
مقرر است نصیب ار هزار سعی کنی
هر آنچه هست مقدر همان قدر یابی
چو نرگست همگی چشم بر زر و سیم است
نظر به زر نکنی هیچ اگر بصر یابی
مکن ملامت دنیا که سست بنیاد است
کزین سرای دو در، خلدِ هشت در یابی
جلیس او شوی آنگه که چشم و گوشی را
کز آن جمال و مقال حبیب در یابی
چو گاو، چشم ز دیدار عیب سازی کور
چو پیل، گوش ز گفتار خلق کر یابی
گذر به لالهسِتان کن چو باد تا در خاک
غریق خون همه سرهای تاجوَر یابی
اگر به نسخه تشریح چشم درنگری
شروح صنع درین جلد مختصر یابی
گذشت عمر عزیزت به هرزه تا امروز
دلا بکوش که باقی عمر دریابی
تو مردمی ز همه مردمی امید مدار
که این کرم ز نفوس ملک سیَر یابی
مباش در دم نحلی که در دمش نوش است
که در دَم و دُم او نوش و نیشتر یابی
ببین که با همه حسناللقا چه کوتاهست
بقای صبح دوم را که پرده در یابی
ز آه سرد حذر کن که کوه را چون کاه
ز باد سینه درویش بر حذر یابی
اگر کند سخنی در غلاف، مظلومی
از آن بترس که شمشیر کارگر یابی
جز از صداع شرارت دگر چه خواهی یافت
ز آسمان که دخانیش پر از شرر یابی
همیشه نفع رسان باش و بردبار چون خاک
که مکث عمر گرامی از این مَمَر یابی
شمارهٔ ۸۷ - در مدح سلطان اویس: ای کمان ابرویت را جان من قربان شدهشمارهٔ ۸۹: از مروت نیست پیشش بحر را خواندن سخی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز حبس نفس خلاص ای عزیز اگر یابی
سریر سلطنتت مصر جان مقر یابی
هوش مصنوعی: اگر از حبس نفس رهایی یابی، ای عزیز، میتوانی بر تخت سلطنت نشسته و جان خود را در مصری که مقرت است پیدا کنی.
از این خرابه کنگر مقام اگر ببری
فراز کنگرهٔ عرش مستقر یابی
هوش مصنوعی: اگر از این ویرانه و خرابی به جایی رفیع و بلند پروازی برسی، در آنجا در جایگاه عالی و با ارج و قرب قرار خواهی گرفت.
اگر به چشم تامل به خاک درنگری
به زیر پای خود اندر هزار سر یابی
هوش مصنوعی: اگر با دقت به زمین نگاه کنی، در زیر پایت چیزهای زیادی را خواهی دید.
کمال قدر وشرف میکنی طلب چون ما
منازلی که تو میجویی از سفر یابی
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال کمال، ارزش و اعتبار هستی، باید طلب کنی، زیرا همانند ما، مقامات و جایگاههایی که تو به دنبالش هستی، تنها از طریق سفر به دست میآید.
ز خود سفر کن اگر نعمت ابد طلبی
که در چنین سفر آن سفرهٔ ماحضر یابی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به نعمتهای همیشگی دست پیدا کنی، باید از خودت جدا شوی و به سفر بروی؛ زیرا در این سفر، از نعمتهای الهی بهرهمند خواهی شد.
تو مرغ بی پری از بال نیست خبری
به بال کن طیران تا ز بال پر یابی
هوش مصنوعی: تو مانند پرندهای هستی که بدون بال است و خبری از پرواز ندارد. اگر بالهای خود را بسازی و به پرواز درآیی، تازه میتوانی پرواز را تجربه کنی.
به زیر تیغ چو کوهی نشسته تا باشد
که سنگ پارهای از لعل بر کمر یابی
هوش مصنوعی: در حالی که در زیر فشاری شدید و طاقتفرسا قرار دارد، مانند کوهی ایستاده است تا روزی به جایی برسد که موفقیتی ارزشمند به دست آورد.
بدان قدر که بیابی ز رزق راضی شو
چو بیش و کم همه در قبضهٔ قدر یابی
هوش مصنوعی: هرچقدر که از روزی خود به دست میآوری، راضی باش؛ زیرا همه چیز تحت کنترل و تقدیر الهی است، چه زیاد و چه کم.
دل است کعبهٔ عرفان کعبهٔ دل را
در از صفات تو سعیی بکن که در یابی
هوش مصنوعی: دل همانند خانهای است برای شناخت و درک معانی عمیق، و اگر در این خانه به صفات خوب و فضایل افزوده شود، میتوان به درک بهتر و عمیقتری از این حقیقت دست یافت.
به بوی دوست سحر خیز شو چو باد صبا
که بوی دوست ز مشکین دم سحر یابی
هوش مصنوعی: با عطر دوست بیدار شو، مانند نسیم صبحگاهی، زیرا در سپیدهدم عطر دوست را خواهی یافت.
چو مشک و عود عزیزی نفس و طیب نفس
به سوز سینه و خونابهٔ جگر یابی
هوش مصنوعی: اگر عطر خوش و دلپذیری را استشمام کنی، مانند بویی که از چوب خوشبوی عود برمیخیزد، این بوی خوش میتواند آتش در سینهی تو برافروزد و به عمق جانت نفوذ کند.
ندیم مجلس کروبیان قدس شوی
ز شر نفس خلاصی بجوی اگر یابی
هوش مصنوعی: ای یار من، در جمع نیکان و کسانی که در مسیر پاکی گام برمیدارند حضور داشته باش. اگر میخواهی از بدیها و نفسهای پلید رها شوی، به دنبال راهی برای نجات باش که آن را پیدا خواهی کرد.
به خلوت حرم دوست آن زمان برسی
کزین ده و دو درونه تتق گذر یابی
هوش مصنوعی: زمانی به ملاقات محبوب خواهی رسید که از دل تنهایی و موانع عبور کنی و وارد حریم او شوی.
دل شکسته چو یاقوت شاد کن وانگه
به عهده یمن از آتش اگر ضرر یابی
هوش مصنوعی: دل شکسته را مثل یاقوت شاد کن و اگر از آتش شکست و ضرری دیدی، این موضوع به مهمانی یمن ارتباط دارد.
اگر نه بر دل کوه است خاری از درون
فسرده خون ز چه در سینهٔ حجر یابی
هوش مصنوعی: اگر در دل کوه، خاری وجود ندارد، از کجا میتوانی خونی را در سینهاش مشاهده کنی؟
ز غصه بر جگر بحر نیز داغی هست
وگرنه از چه لبش خشک وچشم تر یابی
هوش مصنوعی: از درد و غم، حتی در دریا هم دلی آزرده وجود دارد، وگرنه چرا لبهایش خشک و چشمانش بیآب باشد؟
ز چشمت ار سبل ریب عیب برخیزد
سَرایِر حجب غیب در نظر یابی
هوش مصنوعی: اگر از چشمانت عیب و شبههای برانگیخته شود، در آن صورت، حجابهای پنهانی نیز در نظر تو نمایان میشود.
خواص خاص ز عامی مجو که ممکن نیست
که آنچه در دل بحر است در شمر یابی
هوش مصنوعی: از ویژگیهای رهبری نمیتوان انتظار داشت که در آنچه در دل دریا وجود دارد، به آسانی دسترسی پیدا کرد.
برای مصلحتی پادشاه گردون را
گهی به خاوران و گاهی به باختر یابی
هوش مصنوعی: برای اهدافی خاص، همیشه در حال جستوجو و سفر هستی؛ گاهی در سمت شرق و گاهی در سمت غرب.
سپهر با عظمت را که بستهاند کمر
برای خدمت اولاد بوالبشر یابی
هوش مصنوعی: آسمان بزرگ و وسیع را که برای خدمت به نسل بشر آماده کردهاند، مشاهده کن.
تو در مزارع دنیا چو تخم بد کاری
در آخرت هم ازین جنس بار و بر یابی
هوش مصنوعی: تو در دنیای مادی مثل دانهای هستی که بدی میکارد. در زندگی پس از مرگ هم از همان جنس محصول برداشت میکنی.
دو تویی فقرا جامهایست کز عظمت
هزار میخی افلاکش آستر یابی
هوش مصنوعی: دوگانگی و فقر در انسانها مانند لباس است که از بزرگی و عظمت برمیخیزد و مانند میخی در آسمان، انسان را به جایگاهی رفیع میرساند.
ندارد آن شرف و اعتبار دنیی دون
که خویش را تو بدان چیز معتبر یابی
هوش مصنوعی: انسانی که در درون خود ویژگیهای عالی و ارزشمند را ندارد، نمیتواند خود را به چیزهای معتبر و باارزش بیازماید. به عبارت دیگر، ارزش واقعی انسان به درون او و خصوصیاتش وابسته است، نه به آنچه که به ظاهر و بیرون مرتبط است.
ببخش مال و نترس از کمی که هر چه دهی
جزای آن به یک ده ز دادگر یابی
هوش مصنوعی: ببخش و نگران کم شدن مال خود نباش، زیرا هر چیزی که ببخشی، پاداشش را بهصورت بهتر و بیشتر دریافت خواهی کرد.
تو همچو منبع ماهی به عینه چندانی
که بیشتر بدهی فیض بیشتر یابی
هوش مصنوعی: تو مانند منبعی هستی که هر چه بیشتر ببخشی، فیض و خوبی بیشتری دریافت میکنی.
چو غنچه خانه پر از برگ و دایمی دلتنگ
که کی ز باد هوا خردهای ز زر یابی
هوش مصنوعی: خانهام مانند غنچهای است که پر از برگ است و دائماً در دل نگرانم، که کی از باد و طوفان چیزی به من میرسد.
مقرر است نصیب ار هزار سعی کنی
هر آنچه هست مقدر همان قدر یابی
هوش مصنوعی: هر چند تلاش کنی و کوشش زیادی به خرج دهی، در نهایت فقط همان مقدار نصیب تو خواهد شد که از پیش تعیین شده است.
چو نرگست همگی چشم بر زر و سیم است
نظر به زر نکنی هیچ اگر بصر یابی
هوش مصنوعی: چشمان نرگس زیبایی را فقط به طلا و نقره مینگرد. اگر نگاهی به طلا بیندازی، دیگر چیزی را نخواهی دید.
مکن ملامت دنیا که سست بنیاد است
کزین سرای دو در، خلدِ هشت در یابی
هوش مصنوعی: دنیا را ملامت نکن که بنیانش سست و ناپایدار است. از این خانهای که ما در آن زندگی میکنیم، بهشت با هشت در برای تو آماده شده است.
جلیس او شوی آنگه که چشم و گوشی را
کز آن جمال و مقال حبیب در یابی
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار او نشستهای، به این درک میرسی که با دیدن زیبایی و شنیدن سخنان معشوق، حقیقت او را بهتر میفهمی.
چو گاو، چشم ز دیدار عیب سازی کور
چو پیل، گوش ز گفتار خلق کر یابی
هوش مصنوعی: اگر مانند گاو به دیدن چیزها عیبجویی کنی، هیچ چیزی نخواهی دید و اگر مانند فیل گوش به صحبتهای مردم بدهی، به شنیدن حقیقت نخواهی رسید.
گذر به لالهسِتان کن چو باد تا در خاک
غریق خون همه سرهای تاجوَر یابی
هوش مصنوعی: به سرعت و مانند باد از لالهزار عبور کن تا در زمین غرق در خون، همه سرها را جمع کنی و به هدف برسی.
اگر به نسخه تشریح چشم درنگری
شروح صنع درین جلد مختصر یابی
هوش مصنوعی: اگر به توضیحات و تشریح چشم دقت کنی، در این کتاب مختصر، نشانههای خلق و آفرینش را پیدا خواهی کرد.
گذشت عمر عزیزت به هرزه تا امروز
دلا بکوش که باقی عمر دریابی
هوش مصنوعی: عمر ارزشمندت به بطالت گذشته است، حالا باید تلاش کنی که بقیه عمر را به خوبی زندگی کنی.
تو مردمی ز همه مردمی امید مدار
که این کرم ز نفوس ملک سیَر یابی
هوش مصنوعی: تو از تمامی انسانها انسانی جدایی، پس امید نداشته باش که این مهربانی از روحهای ملک به تو برسد.
مباش در دم نحلی که در دمش نوش است
که در دَم و دُم او نوش و نیشتر یابی
هوش مصنوعی: در لحظهای که در کنار کسی هستی که شیرینی و لذت دارد، مراقب باش که ممکن است در کنار این لذت، درد و نیشی هم وجود داشته باشد.
ببین که با همه حسناللقا چه کوتاهست
بقای صبح دوم را که پرده در یابی
هوش مصنوعی: ببین که چقدر کوتاه است زمان باقیمانده از صبح دوم، هنگامی که تو پردهبرداری و زشتیهای خود را نمایان میکنی، با وجود تمام زیباییهایی که داری.
ز آه سرد حذر کن که کوه را چون کاه
ز باد سینه درویش بر حذر یابی
هوش مصنوعی: از آه سرد دوری کن، چون باد به قدری قوی است که کوهها را مانند کاه سبک میکند، پس از نفس درویش باید مراقبت کنی.
حاشیه ها
1398/11/11 21:02
ابوالحسن کاشانی
ببخش مال و نترس از کمی که هر چه دهی
جزای آن به یک ده ز داد گر یابی
در جای دیگر اینطور آمده است: جزای آن به یکی ده ز دادگر یابی که ظاهرا این متن دوم با وزن شعر مناسبتر است.

سلمان ساوجی