شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان
منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه
در پناه صحت است از فیبض الطاف اله
منت ایزد در آ که شد بر آسمان سلطنت
از خسوف عقده ی ایام ایمن ماه جاه
احمد عیسی نفس ایمن شد از تشویش غار
یوسف موسی بنان فارغ شد از تعذیب ماه
بوستان بر دوستان افشاند زین بهجت نثار
اسمان بر اسمان افکند زین شادی کلاه
در نه اقلیم فلک شد دانه این مژده را
مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه
می ربایند از سر خورشید یاقوتی کله
می گشایند از بر افلاک پیروزی قبا
شکر این احسان و نعمت را روا باشد اگر
اسمانها بر زمین مالند هر ساعت جبا
چیست زین به دولتی که از کنج عزلت گاه رنج
خسرو صاحب قران امد به صدر بارگاه
ظل حق چشم و چراغ دوده چنگیز خان
شیخ حسن نویان امین این فضای کفر کاه
اسمان قدر ثوابت لشگر سیاره سر
مشتری رای عطارد فطنت خورشی گاه
ای به رفعت اسمانت ملک و دین را پایمرد
ای به بخشش استینت بحر و کان را دستگاه
کو سلیمان تا ببیند مملکت را زیب و فر
کو فریدون تا بداند سلطنت را رسم و راه
خیت و صحبت شاید از رفعت طناب سایبان
ساق عرشت زیبد از حشمت ستون بارگاه
سر بر اب چشمه تیغت بر ارد عاقبت
گرچه در گرداب گردون میکند خصمت شاه
ذکر تیغت در یمن خوناب گرداند عقیق
یاد لطفت در عدن در دانه گرداند میاه
اندر ان وادی که ادم با عصا در گل بماند
رایت او شد دلیل منزل ثم اجتباه
اندرین مدت که ذات پاک و نفس کاملت
داشت اندک زحمتی از چرخ دون و دهر داه
عالم الاسرار اگاه است که از اخلاص جان
بوده اند اندر دعایت مرد و زن بیگاه و گاه
بر سرت خورشید می لرزد با چشمی پر اب
بر درت گردون همی گردید با قدی دو تاه
در فراغ عکس روی و رای ملک ارای تو
می براید هر دم از اینه خورشید اه
سایه حقی که بی نورت سواد مملکت
بود حقا چون سواد چشم بر چشمم سیاه
دست یک سر شسته بودیم از بقای خود ولی
لطف جان بخشت دلی می داد مارا گاه گاه
چشم بد دور از وجودی کو چو چشم نیکبان
داشت اندر عین بیماری دل مردم نگاه
تا نپندارت کسی کز تب تنت در تاب شد
تا بدین علت به ذاتت هیچ نقصان یافت را
جوهر پاک تنت چون گردد از تب منکسر
جوهر یاقوت چون گردد خود از آتش تباه
چون جهان قدر وجودت را ندانست اسمان
گوشمالی داد او را بر سبیل انتباه
این زمان از روی ان کین حزم را نسبت به دوست
از خجالت می نیارد کر دبر رویت نگاه
هیچ می دانی حصول این سعادت از چه بود
از خلوص اعتقاد داور گیتی پناه
مریم عیسی نفس بلقیس جمشید اقتدار
عصمت دنیا الدنیا خداوند جهان دلشاد شاه
ان که کلک او دوای ملک دارد در دوات
و ان که لطف او شفای خلق دارد در شفاه
برده چترش را سجود از روی طاعت مهر و ماه
بسته امرش را کمر از روی خدمت کوه کاه
کرده لطف شاملش گاه عنایت کاه کوه
گشته قهر مایلش روز سیاست کوه و کاه
کرده جودکان یسارش پیش دستی بر سوال
برده عفو بر بارش شرمساری از گناه
سر فرازان را کلاهی مملکت را سر فراز
پادشاهان را پناهی خسروان را پادشاه
در جناب عصمتت مهر فلک را نیست بار
در حریم حرمتت باد صبا را نیست راه
گر نبودندی دولالا عنبر و کافور نام
روز و شب را خود نبودی در سرایت جایگاه
تا نبیند ماه رویت را زعزت آفتاب
می کشد هر ماه نیلی اتشین در چشم ماه
ابر اگر آموزد از تبع تو رسم مردمی
از زمین هرگز نرویاند به جز مردم گیاه
خاک درگاهت به صد میل زره سرخ آفتاب
روشنایی را کشد در دیده هر روزی به گاه
تا بر اهل تصور بر رخ نیلی بساط
ماه فرضین است وانجم بیدق خورشید شاه
دشمنت در پای پیل افتاده بادا روزو شب
دوستانت بر سر اسب سعادت سال وماه
شمارهٔ ۸۳ - درمرثیه ی شاهزاده ی بیرام شاه: آسمان با سینه ی پر آتش و پشتی دو تا هشمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اویس: به گرد چشمهٔ نوشَت دمی مهر گیاه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه
در پناه صحت است از فیبض الطاف اله
هوش مصنوعی: شکرگذاری برای نعمتهای خداوند که بزرگترین پادشاه جهان، در پناه سلامتی و لطفهای الهی قرار دارد.
منت ایزد در آ که شد بر آسمان سلطنت
از خسوف عقده ی ایام ایمن ماه جاه
هوش مصنوعی: شکرگزاری خداوند را به جا آور که سلطنت و قدرت در آسمان برقرار شده، و از کسوف و مشکلات دوران، ماه روشن و باشکوه به آرامش دست یافته است.
احمد عیسی نفس ایمن شد از تشویش غار
یوسف موسی بنان فارغ شد از تعذیب ماه
هوش مصنوعی: احمد عیسی به امنیت رسید و از نگرانیهای ناشی از غار نجات پیدا کرد، و یوسف موسی نیز از عذاب و سختیها رهایی یافت.
بوستان بر دوستان افشاند زین بهجت نثار
اسمان بر اسمان افکند زین شادی کلاه
هوش مصنوعی: به خاطر شادمانی و خوشحالی، بوستان گلها و زیباییهایش را به دوستان هدیه میدهد، همانطور که آسمان بر آسمان خود شادی و سرور میبارد.
در نه اقلیم فلک شد دانه این مژده را
مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه
هوش مصنوعی: در نُه اقلیم آسمان، این خبر خوش به گوش رسید. فرشتگان عالم بالا به عنوان مژدهدهنده، این خبر را به خاطر اهمیتش منتشر کردند.
می ربایند از سر خورشید یاقوتی کله
می گشایند از بر افلاک پیروزی قبا
هوش مصنوعی: خوشهای از یاقوت سرخ را از نور خورشید میدزدند و پیروزی را با لباس زیبا از آسمان به نمایش میگذارند.
شکر این احسان و نعمت را روا باشد اگر
اسمانها بر زمین مالند هر ساعت جبا
هوش مصنوعی: شایسته است که از این نعمت و لطف سپاسگزاری شود، حتی اگر همه آسمانها هر لحظه بر زمین بیفتند.
چیست زین به دولتی که از کنج عزلت گاه رنج
خسرو صاحب قران امد به صدر بارگاه
هوش مصنوعی: این جهان چه ارزشی دارد که کسی مانند خسرو صاحب قران، با تمام رنجها و در گوشهای از تنهایی، به بالای تخت پادشاهی برسد؟
ظل حق چشم و چراغ دوده چنگیز خان
شیخ حسن نویان امین این فضای کفر کاه
هوش مصنوعی: سایهای از حقیقت، روشنی بخش چشمان و زندگی دودمان چنگیز خان، شیخ حسن نویان، نگهبان این فضای بینما و کفرآمیز است.
اسمان قدر ثوابت لشگر سیاره سر
مشتری رای عطارد فطنت خورشی گاه
هوش مصنوعی: آسمان همیشه با ستارههای ثابت پر شده است و سیارات مانند سربازانی در میدان جنگ هستند. سیاره مشتری به عنوان فرمانده، در کنار سیاره عطارد که نیکوکار و باهوش است، در مسیر خود حرکت میکنند.
ای به رفعت اسمانت ملک و دین را پایمرد
ای به بخشش استینت بحر و کان را دستگاه
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر بلندی آسمانت، ملک و دین را استوار نگه میداری، و ای کسی که به خاطر بخششت، دریاها و معادن را تحت کنترل داری.
کو سلیمان تا ببیند مملکت را زیب و فر
کو فریدون تا بداند سلطنت را رسم و راه
هوش مصنوعی: کجا سلیمان است که زیبایی و شکوه مملکت را مشاهده کند؟ کجا فریدون است که اصول و آداب سلطنت را بیاموزد؟
خیت و صحبت شاید از رفعت طناب سایبان
ساق عرشت زیبد از حشمت ستون بارگاه
هوش مصنوعی: شاید از بلندی سایبان و عظمت آن، صحبت و حالت خوب به وجود آمده باشد. همچنان که ستونهای بارگاه نیز نشاندهندهی شکوه و بزرگی هستند.
سر بر اب چشمه تیغت بر ارد عاقبت
گرچه در گرداب گردون میکند خصمت شاه
هوش مصنوعی: سر بر آب چشمه تیغ تو بر زمین برمیدارد؛ در نهایت، هرچند دشمن تو در گرداب آسمانها قدرت زیادی دارد.
ذکر تیغت در یمن خوناب گرداند عقیق
یاد لطفت در عدن در دانه گرداند میاه
هوش مصنوعی: یاد تو در یمن مانند خونی است که عقیق را رنگین میکند و محبتت در عدن چنان است که در دانه، آب گلابی به وجود میآورد.
اندر ان وادی که ادم با عصا در گل بماند
رایت او شد دلیل منزل ثم اجتباه
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که آدمی با چوب خود در گل میماند و نمیتواند پیش برود، دیدم که آن شخص نشانهای برای مقصدی شد و سپس او را برگزیدند.
اندرین مدت که ذات پاک و نفس کاملت
داشت اندک زحمتی از چرخ دون و دهر داه
هوش مصنوعی: در این مدت که وجود باارزشت، کارهای دشوار و رنجهای زندگی را تجربه کرده است، کمتر به زحمت افتادهای.
عالم الاسرار اگاه است که از اخلاص جان
بوده اند اندر دعایت مرد و زن بیگاه و گاه
هوش مصنوعی: عالم اسرار میداند که مردان و زنان، چه در شب و چه در روز، با تمام وجود و اخلاص به دعا پرداختهاند.
بر سرت خورشید می لرزد با چشمی پر اب
بر درت گردون همی گردید با قدی دو تاه
هوش مصنوعی: بر روی سرت نور خورشید میرقصد و چشمانت پر از اشک است. پشت در تو، آسمان همواره در حال چرخش است و با قامت زیبایت هماهنگ است.
در فراغ عکس روی و رای ملک ارای تو
می براید هر دم از اینه خورشید اه
هوش مصنوعی: در دوری از چهره و تدبیر تو، هر لحظه به خاطر نور خورشید، می نوشم.
سایه حقی که بی نورت سواد مملکت
بود حقا چون سواد چشم بر چشمم سیاه
هوش مصنوعی: وجود تو مانند سایهای است که بر زندگیام افتاده و بدون نور وجودت، مملکت دل من بیرنگ و بیحیات میشود. عشق و محبتت مانند سیاهی است که بر چشمانم نشسته و نمیتوانم از آن چشم بپوشم.
دست یک سر شسته بودیم از بقای خود ولی
لطف جان بخشت دلی می داد مارا گاه گاه
هوش مصنوعی: ما از استمرار حیات خود به نوعی بینیاز شده بودیم و دست از دنیا کشیده بودیم، اما محبت و رحمت جانبخش او گهگاهی دلی شاد و امیدوار به ما میدهد.
چشم بد دور از وجودی کو چو چشم نیکبان
داشت اندر عین بیماری دل مردم نگاه
هوش مصنوعی: نگاه نیکوکاران از دور، بر بیماری دل مردم بیخود نمیشود؛ چرا که وجود کسی که چشمانش دور از بدیهاست، به گونهای است که دلها را آسان تحت تاثیر قرار نمیدهد.
تا نپندارت کسی کز تب تنت در تاب شد
تا بدین علت به ذاتت هیچ نقصان یافت را
هوش مصنوعی: نگذار کسی گمان کند که از بیماری تو خسته و ناتوان شده است، زیرا به این دلیل هیچ نقصانی به خودت وارد نخواهد شد.
جوهر پاک تنت چون گردد از تب منکسر
جوهر یاقوت چون گردد خود از آتش تباه
هوش مصنوعی: اگر جوهر خالص جسم تو به خاطر تب من به آسیب بیفتد، پس جوهر یاقوت هم از حرارت آتش خراب میشود.
چون جهان قدر وجودت را ندانست اسمان
گوشمالی داد او را بر سبیل انتباه
هوش مصنوعی: وقتی جهان ارزش وجود تو را نفهمید، آسمان به او تذکر و هشدار داد.
این زمان از روی ان کین حزم را نسبت به دوست
از خجالت می نیارد کر دبر رویت نگاه
هوش مصنوعی: این زمان، به خاطر کینهای که نسبت به دوستان دارد، از خجالت نمیتواند به چشمانت نگاه کند.
هیچ می دانی حصول این سعادت از چه بود
از خلوص اعتقاد داور گیتی پناه
هوش مصنوعی: آیا میدانی که به دست آوردن این خوشبختی از چه چیزی ناشی شده است؟ از خلوص و خلوص نیت خداوندی که به همه پناه میدهد.
مریم عیسی نفس بلقیس جمشید اقتدار
عصمت دنیا الدنیا خداوند جهان دلشاد شاه
هوش مصنوعی: مریم، مادر عیسی، و بلقیس، ملکه سبا، هر کدام در جایگاه خود قدرت و عفتی بینظیر دارند. جمشید، پادشاهی بزرگ و بااقتدار، نمایانگر عظمت دنیا و نیروی خداوند است که جهان و دلها را شاد میکند.
ان که کلک او دوای ملک دارد در دوات
و ان که لطف او شفای خلق دارد در شفاه
هوش مصنوعی: کسی که قلمش درمانی برای پادشاهان همراه دارد، در دوات (محل نگارش) است. و کسی که لطف او باعث بهبودی مردم میشود، در لب (به عنوان سخن) قرار دارد.
برده چترش را سجود از روی طاعت مهر و ماه
بسته امرش را کمر از روی خدمت کوه کاه
هوش مصنوعی: چترش را به احترام خورشید و ماه به حالت سجده درآورده و گردن به خدمت کوه کاه کرده است.
کرده لطف شاملش گاه عنایت کاه کوه
گشته قهر مایلش روز سیاست کوه و کاه
هوش مصنوعی: لطف و مهربانی گاهی به او میرسد و گاهی نیز قهر و نارضایتی او را در بر میگیرد؛ به طوری که در مواقع دشوار، او به چیزهای کوچک و بیاهمیت تمایل پیدا میکند و گاه گاهی نیز به مسائل بزرگ و مهم میپردازد.
کرده جودکان یسارش پیش دستی بر سوال
برده عفو بر بارش شرمساری از گناه
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که بخشش و generosity (سخاوت) از سوی خداوند به بندگان خود است، و آنها باید از این بخشش بهرهمند شوند و بر گناهان گذشته خود شرمسار باشند. در واقع، خداوند با رحمت و بخشش خود به بندگانش فرصتی میدهد تا بر گناهانشان غلبه کنند و از آنها عذرخواهی کنند.
سر فرازان را کلاهی مملکت را سر فراز
پادشاهان را پناهی خسروان را پادشاه
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که انسانهای بزرگ و قدرتمند باید همواره از کلاهی که بر سر دارند و نماد مقام و منزلت آنهاست، حفاظت کنند. همچنین به این نکته اشاره دارد که پادشاهان نیاز به حمایت و پناهی دارند که بتوانند بر ملت خود سلطنت کنند. در واقع، بیانگر این است که رهبری و حکمرانی مسئولیتهای سنگینی دارد و باید از قدرت و موقعیت خود به درستی محافظت کنند.
در جناب عصمتت مهر فلک را نیست بار
در حریم حرمتت باد صبا را نیست راه
هوش مصنوعی: در مقام و منزلت تو، ستارهها هیچ ارزشی ندارند و در حرمت و بزرگواریات، نسیمهای خوشبو نمیتوانند به جایگاه تو نزدیک شوند.
گر نبودندی دولالا عنبر و کافور نام
روز و شب را خود نبودی در سرایت جایگاه
هوش مصنوعی: اگر عطرهایی مانند عطر عنبر و کافور وجود نداشتند، نام روز و شب نیز در زندگیات معنایی پیدا نمیکرد.
تا نبیند ماه رویت را زعزت آفتاب
می کشد هر ماه نیلی اتشین در چشم ماه
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماهی نمیتواند چهره زیبای تو را ببیند، آفتاب هر شب نور آبی تو را در چشمان ماه منعکس میکند.
ابر اگر آموزد از تبع تو رسم مردمی
از زمین هرگز نرویاند به جز مردم گیاه
هوش مصنوعی: اگر ابر از ویژگیهای مردمی تو درس بگیرد، از زمین هیچ گیاهی نخواهد رویید جز گیاهان مردمی.
خاک درگاهت به صد میل زره سرخ آفتاب
روشنایی را کشد در دیده هر روزی به گاه
هوش مصنوعی: خاک پای تو با تمام قدرت و زیباییاش، نور سرخ خورشید را در دل هر روز به چشم میآورد.
تا بر اهل تصور بر رخ نیلی بساط
ماه فرضین است وانجم بیدق خورشید شاه
هوش مصنوعی: در برابر کسانی که در عالم خیال و تصور زندگی میکنند، چهرهی نیلی و زیبای ماه به نمایش گذاشته شده است و ستارهها که به صورت بیارزش میدرخشند، در مقام مقایسه با خورشید، شاه بزرگ و واقعی قرار دارند.
دشمنت در پای پیل افتاده بادا روزو شب
دوستانت بر سر اسب سعادت سال وماه
هوش مصنوعی: امیدوارم که دشمن تو در برابر قدرت بزرگ زمینگیر شود و در عوض، روز و شب، دوستانت بر سوارکاری خوشبخت و کامیاب باشند.

سلمان ساوجی