شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس
طراوتی است جهان را به فر فروردین
که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین
ز لطف خاک صبا گشت بر هوا غالب
چنان که می چکدش از حیا عرق ز جبین
فلک ز قوس و قزح بر هوا کشیده کمان
هوا ز برق جهان بر جهان گشاده کمین
حریر سبز چمن شد شکوفه را بستر
کنار برگ سمن شد بنفشه بالین
مرا عذاب خوش آید که می زند بر رود
ترانه های دل آویز و صوت های حزین
درخت میوه را چون شاخ ثور برگ نداشت
چو برج ثور بر اورد زهره و پروین
چمن به است ز چرخ برین به سهیه بید
خلاف نیست بر ان چرخ پیر است برین
مثل نرگس رعنا بعینه گویی
که در چمن به تماشای لاله و نسرین
گذشته اند سحر گه مخدرات بهشت
بمانده است در و باز چشم حور العین
نهاده لاله کله کج به شیوه خسرو
گشاده غنچه دهن خوش به خنده شیرین
رسیده خسرو انجم به خانه بهرام
زدند خیمه گل بر منار چوبین
به وصف عارض گل بلبل سخن گو را
معانی کلماتی است نازک و رنگین
سمن چو نظم ثریا و ژاله چون شعری است
که کرده اند در ان نظم دلگشا تضمین
چمان چو من به چمن با چمانه چم بر جوی
اگر معاینه جویی بهشت و ماء معین
چو باد صبح به بوی گل و سمن بر خیز
بیا چو شبنم و خوش بر کنار سبزه نشین
نگر به لاله و نرگس کلاه زر در سر
چنین روند لطیفان به باغ روز چنین
ز داغ طاعت تو سبز خنگ گردون را
ز راه مرتبه بر سر سبق گرفت سرین
در ان زمین که ببارد کفن به جای نبات
بر آورند سر از خاک گنجهای دو فینم
ز هی زلوح ضمیر تو عقل علم آموز
زهی زفیض نوال تو ابر گوهر چین
ز عین نعل براق مواکبت دل قاف
هزار بار شده رخنه رخنه چون سر سیم
چنان به عهد تو میزان عدل شد طیار
که میل سوی کبوتر نمی کند شاهین
از ان گذشت که در روزگار احسانت
برای رزق کسی خون خورد به غیر چنین
به طالع تو مشرف شده است شاه فلک
به طلعت تو منور شده است تاج و نگین
ظفر به بند کمند تو معتصم شد و گفت
که فتح را به ازین نیست هیچ حبل متین
به اب تیغ تو میرود به روز کین خود
بود عدوی توزین پس چو اتش بر زین
اگر سپهر در اید به سایه علمت
بنات پرده نشین فلک شوند بنین
نهد ز ضعف شکم و بر زمین براق فلک
اگر شمار تو بر پشت او ببند زین
اگر ز روضه خلدت غزال بوی برد
سراز چه روی فرود اورد به سنبل چین
زبان سوسن ازاده در حدیث اید
اگر کند به ثنای تو این سخن تلقین
اگر چه طبع روان من است گوهر بخش
ورچه شعر متین من است سحر مبین
طرب سرای خیال من است پرده غیب
خزینه دار ضمیر من است روح امین
مرا تصور مدحت چنان بود که بود
شکسته پر مگسی را هوای الیین
سخن دراز کشیدم کنون زمان دعاست
که جبرئیل امین راست بر زبان آمین
همیشه تا متولد شود اناث وذکور
همیشه تا مترادف بود شهور وسنین
هزار سال جلالی بقای عمر تو باد
شهور آن همه اردیبهشت وفروردین
ملوک ملک وملک داعی ومطیع ورهی
خدای عزو جل حافظ ونصیرو معین
شمارهٔ ۸۱ - در مدح شاه دوندی: ای زمین آستانت آسمان ملک و دین شمارهٔ ۸۳ - درمرثیه ی شاهزاده ی بیرام شاه: آسمان با سینه ی پر آتش و پشتی دو تا ه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طراوتی است جهان را به فر فروردین
که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین
هوش مصنوعی: بهار به زمین زیبایی و تازگی میبخشد بهگونهای که آسمان هم از زیباییهای آن شرمنده میشود.
ز لطف خاک صبا گشت بر هوا غالب
چنان که می چکدش از حیا عرق ز جبین
هوش مصنوعی: از زیبایی و لطافت هوای صبحگاهی، به گونهای تحت تأثیر قرار گرفت که به نظر میرسد از شرم، عرق بر پیشانیاش چکه میکند.
فلک ز قوس و قزح بر هوا کشیده کمان
هوا ز برق جهان بر جهان گشاده کمین
هوش مصنوعی: آسمان مانند کمانی بزرگ برفراز هوا قرار گرفته و رنگینکمان را به وجود آورده است. در این فضا، نوری که از زمین میتابد همچون تیری به سوی جهان میرود و به دنبال آن میچرخد.
حریر سبز چمن شد شکوفه را بستر
کنار برگ سمن شد بنفشه بالین
هوش مصنوعی: چمن با حریر سبز رنگش تبدیل به بستری شده که شکوفهها روی آن قرار دارند و کنار برگ سمن، گل بنفشه به عنوان بالینی زیبا وجود دارد.
مرا عذاب خوش آید که می زند بر رود
ترانه های دل آویز و صوت های حزین
هوش مصنوعی: عذابی که من تحمل میکنم، برایم خوشایند است، زیرا نغمههای دلنشین و صداهای غمانگیز بر رود مینوازند.
درخت میوه را چون شاخ ثور برگ نداشت
چو برج ثور بر اورد زهره و پروین
هوش مصنوعی: درخت میوهای که برگ نداشت، مانند شاخ گاو بود. اما در عوض، زمانی که برج ثور برآمد، ستارههایی مانند زهره و پروین در آسمان درخشیدند.
چمن به است ز چرخ برین به سهیه بید
خلاف نیست بر ان چرخ پیر است برین
هوش مصنوعی: چمن از آسمان بهتری دارد، اما هیچ مخالفتی نیست که این چرخ قدیمی برتری ندارد.
مثل نرگس رعنا بعینه گویی
که در چمن به تماشای لاله و نسرین
هوش مصنوعی: شما به زیبایی گل نرگس اشاره میکنید، گویی که در میان چمن در حال تماشای گلهای زیبای لاله و نسرین هستید.
گذشته اند سحر گه مخدرات بهشت
بمانده است در و باز چشم حور العین
هوش مصنوعی: در صبحگاه، لذتهای بهشتی از میان رفتهاند و تنها در و چشمهای حورالعین باقی مانده است.
نهاده لاله کله کج به شیوه خسرو
گشاده غنچه دهن خوش به خنده شیرین
هوش مصنوعی: در اینجا، زیبایی و شگفتی گل لاله که سر آن به طور خاص و با هنرمندی خمیده است، به تصویر کشیده میشود. همچنین، غنچهای که به طور دلپذیر و با لبخندی شیرین باز شده، جلوهای از جذابیت و دلانگیزی را به نمایش میگذارد. این توصیفات نمایانگر روح زندگی و زیباییهای طبیعی هستند که در این گلها نهفته است.
رسیده خسرو انجم به خانه بهرام
زدند خیمه گل بر منار چوبین
هوش مصنوعی: خسرو آسمانها به خانه بهرام رسید و بر روی تیرکهای چوبی، چادر زیبای گل را برپا کردند.
به وصف عارض گل بلبل سخن گو را
معانی کلماتی است نازک و رنگین
هوش مصنوعی: بلبل در وصف زیبایی و ظرافت گل صحبت میکند و کلماتی که به کار میبرد، نازک و رنگارنگ هستند.
سمن چو نظم ثریا و ژاله چون شعری است
که کرده اند در ان نظم دلگشا تضمین
هوش مصنوعی: گل سمن به زیبایی ستارهها و قطرات شبنم مانند شعری است که در آن، عشق و دلگرمی به خوبی بیان شده است.
چمان چو من به چمن با چمانه چم بر جوی
اگر معاینه جویی بهشت و ماء معین
هوش مصنوعی: من همچون چمنی نرم و لطیف در میان گلها و کنار جوی آب هستم. اگر به دقت بنگری، میتوانی بهشت و آب زلال را ببینی.
چو باد صبح به بوی گل و سمن بر خیز
بیا چو شبنم و خوش بر کنار سبزه نشین
هوش مصنوعی: مثل باد صبحگاهی که عطر گل و سمن را به همراه دارد، برخیز و بیا. مثل شبنم، با شادی در کنار سبزه بنشین.
نگر به لاله و نرگس کلاه زر در سر
چنین روند لطیفان به باغ روز چنین
هوش مصنوعی: به گلهای زیبا و رنگارنگی مثل لاله و نرگس توجه کن، که چگونه با زیبایی و لطافت در باغ در روز میدرخشند.
ز داغ طاعت تو سبز خنگ گردون را
ز راه مرتبه بر سر سبق گرفت سرین
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و ارادت به تو، آسمان با خوشحالی و سبزی و شادابی نمایان شده است و به همین خاطر، در مسیر مقام و مرتبه، به پیشرفت و موفقیت رسیده است.
در ان زمین که ببارد کفن به جای نبات
بر آورند سر از خاک گنجهای دو فینم
هوش مصنوعی: در این زمین که به جای گیاه، کفن روی میآورد، گنجینههای ارزشمندی از زیر خاک بیرون خواهند آمد.
ز هی زلوح ضمیر تو عقل علم آموز
زهی زفیض نوال تو ابر گوهر چین
هوش مصنوعی: از دل فطرت و درون تو عقل و دانش شکل میگیرد. چه زیباست که تو به دیگران نعمتی میدهی که مانند ابر، گوهرهای گرانبها باران میکند.
ز عین نعل براق مواکبت دل قاف
هزار بار شده رخنه رخنه چون سر سیم
هوش مصنوعی: از نظر عشق و محبت، دل من مانند اسبی تندرو و براق است که هزار بار در آن رخنه به وجود آمده، مانند آثاری که بر روی نقره باقی میماند.
چنان به عهد تو میزان عدل شد طیار
که میل سوی کبوتر نمی کند شاهین
هوش مصنوعی: وفای تو به عهد و پیمان چنان نیکو و استوار است که حتی پرندهای چون شاهین، که نماد قدرت و شکار است، به سوی کبوتر، که نشان صلح و آرامش است، گرایش ندارد. این نشاندهندهی برقراری تعادل و عدالت در روابط است.
از ان گذشت که در روزگار احسانت
برای رزق کسی خون خورد به غیر چنین
هوش مصنوعی: در روزگار خیر و خوبی تو، کسی برای روزیاش به زحمت افتاده و خون دل خورده است، و این جز این نیست.
به طالع تو مشرف شده است شاه فلک
به طلعت تو منور شده است تاج و نگین
هوش مصنوعی: ستارهها و آسمان به خاطر وجود تو درخشان و خوشیمن شدهاند و زندگی تو باعث زیبا شدن تاج و جواهرات گردیده است.
ظفر به بند کمند تو معتصم شد و گفت
که فتح را به ازین نیست هیچ حبل متین
هوش مصنوعی: پیروزی به واسطه کمند تو به حمایت آمده و میگوید که هیچ چیز به اندازه این زنجیر محکم برای فتح و موفقیت مؤثر نیست.
به اب تیغ تو میرود به روز کین خود
بود عدوی توزین پس چو اتش بر زین
هوش مصنوعی: تیغ تو به قصد انتقام میآید، همانطور که آتش بر زین در حرکت است. این نشاندهندهی قاطعیت و شدت عمل دشمنی توست.
اگر سپهر در اید به سایه علمت
بنات پرده نشین فلک شوند بنین
هوش مصنوعی: اگر آسمان زیر سایه دانش تو قرار گیرد، دختران آسمان نیز به خضوع و انفعال درخواهند آمد.
نهد ز ضعف شکم و بر زمین براق فلک
اگر شمار تو بر پشت او ببند زین
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از ناتوانی و ضعف خود فرار کنی و به آسمانها بروی، کافی است که خود را برپایهای محکم و مطمئن قرار دهی و به آن تکیه کنی.
اگر ز روضه خلدت غزال بوی برد
سراز چه روی فرود اورد به سنبل چین
هوش مصنوعی: اگر غزالی از باغ بهشت بوی خوشی بیاورد، به کجا خواهد رفت و به کدامین گلها سر خواهد زد؟
زبان سوسن ازاده در حدیث اید
اگر کند به ثنای تو این سخن تلقین
هوش مصنوعی: اگر زبان سوسن های آزاد به ستایش تو صحبت کند، این سخن را به او آموزش دادهاند.
اگر چه طبع روان من است گوهر بخش
ورچه شعر متین من است سحر مبین
هوش مصنوعی: اگرچه خوی من با طراوت و شادابی است و میتواند جواهرات زیبا و ارزشمندی تولید کند، اما شعر من به شکلی عمیق و موزون، نوعی سحری را نشان میدهد که نباید نادیده گرفته شود.
طرب سرای خیال من است پرده غیب
خزینه دار ضمیر من است روح امین
هوش مصنوعی: آشفتگی و شادی درون من، در خیال و تصورم جای دارد و رازهای نهفته در دل من به مانند گنجینهای است که فقط روحی پاک و امانتدار به آن دسترسی دارد.
مرا تصور مدحت چنان بود که بود
شکسته پر مگسی را هوای الیین
هوش مصنوعی: من برای توصیف مدح خودم، به اندازهای که در ذهن داشتم، حالتی شبیه به یک مگس شکسته را احساس میکنم که فقط آرزوی رسیدن به بهترینها را دارد.
سخن دراز کشیدم کنون زمان دعاست
که جبرئیل امین راست بر زبان آمین
هوش مصنوعی: حرف و سخن زیاد گفتهام و اکنون وقت درخواست و دعا فرارسیده است، که فرشته جبرئیل به حقیقت بر زبانم میآید: آمین.
همیشه تا متولد شود اناث وذکور
همیشه تا مترادف بود شهور وسنین
هوش مصنوعی: وجود انسانها، چه دختر و چه پسر، همیشه وابسته به زمان و تاریخ است. هر دوره زمانی، سن و سال خاص خود را دارد و در حقیقت، انسانها در طول تاریخ با این گذر زمان شناخته میشوند.
هزار سال جلالی بقای عمر تو باد
شهور آن همه اردیبهشت وفروردین
هوش مصنوعی: امیدوارم عمر تو هزار سال با جلال و شکوه باشد، مانند تمام آن اردیبهشت و فروردینها که هر سال به زیبایی میگذرد.
ملوک ملک وملک داعی ومطیع ورهی
خدای عزو جل حافظ ونصیرو معین
هوش مصنوعی: پادشاهان و حکومتها همگی در دعا و فرمانبری، در حضور خداوند که حافظ، یاریدهنده و کمککننده است.
حاشیه ها
1389/11/30 19:01
جواد
در بیت پنجم از پایین هوای علیین باید باشد نه الیین
1403/01/06 00:04
بهروز مهری
زین الدّین محمود واصفی مؤلف بدایع الوقایع به سبب هجوم شاه اسماعیل و قزلباشان به هرات، به همراه پانصد کس دیگر از خراسان به سوی ماوراءالنهر گریختند و این اتفاق آنگونه که بیان کرده در ماه فروردین که برابر با آخر محرم سال ثمان عشر و تسعمائه/ 918 هـ بوده است. وی توصیفات بسیار زیبایی از این فصل به دست داده است و در پایان نیز بخشی از همین قصیده سلمان ساوجی را که در توصیف فصل بهار است میآورد که به میتواند به تصحیح متن کمک کند: در بیت پنجم به جای عذاب، ز آب بیان شده است. در بیت هفتم نیز به جای سهیه، از کلمۀ سایه استفاده شده است(ر.ک بدایع الوقایع، 1349: 1/ 19).

سلمان ساوجی