شمارهٔ ۷۴ - در مدح سلطان اویس
این گلستان است ؟ یا صحن ارم ؟ یا بوستان ؟
این شبستان است ؟ یا بیت الحرم ؟ یا آسمان
آسمان است این ولیکن آسمانی بر قرار
گلستان است این ولیکن گلستانی بی خزان
ای فلک را روزو شب بر سایه ی قصرت مسیر
وی زحل را سال ومه با هندوی بامت قران
چون (سمازات البروجی ) چون ارم ( ذات العماد )
چون چنان ذات بر سر وری چون حرم دار الا مان
بحر مسرور است آبت با زلال سلسبیل
بیت معمور است صحنت یا بهشت جاودان
بر بسات حضرتت آیات رحمت را نزول
در حریم حرمتت سکان دولت را مکان
با فروغ شمسه ات بر گشته ماه وآفتاب
با صفای صفه ات خندیده گل در بوستان
سبززارت را شمر های زبر جد بر کنار
کوهسارت را کمر های زمرد بر میان
با نهال جویبارت شاخ طوبی بی اصول
وز نسیم بوستانت باغ جنت بوستان
هر درختی از بلندی ، راست گویی سدره است
بسته بر اعضای او مرغان علوی آشیان
شیر گردون بیشه گر بر مرغزارت بگذرد
از صفای شیر حوضت شیر آرد در دهان
باد و آب توست چون باد مسیح و آب خضر
باد جان بخش تو جان و اب دل خویت روان
جان آب و خاکی و با کوه تا پیوسته ای
جسم آب و خاک را پیوسته با کوه است جان
در شب تاری ز عکس شمسه ی ایوان تو
ذره ها را در هوا یک یک شمردن می توان
دیده های روشنان گردت به کحلی می کشند
درخم ابروی طاق وسمه ی رنگ آسمان
آسمان مزدور کار توست و هر شب می رود
یک درست مغربی در آستین زین آستان
با گروه کاری طاقت سقف گردون از حسد
صد گره می آورد بر طاق ابرو هر زمان
باغلامان درت اقبال و شادی خاجه تاش
خواجه تاشان قدیمی بنده این خاندان
ای بسا شب کز برای کهگل بامت کشد
چرخ انجم کاه خرمن را به دوش کهکشان
تا بدو باران رحمت آید از بامت فرو
قصر چرخ از کهکشان دارد مرصع نردبان
بر درت کیوان هندو را زند بهرام چوب
گر نباشد یک شب از چوبک زنان پاسبان
می کشی سر بر سپهر از منزلت و این پایه ات
یافتی ازخاک درگاه خدیو کامران
داور ونیا معز الدین که در احیاء عدل
می کند روشن روان تیره نوشین روان
آفتاب آسمان سلطنت سلطان اویس
کاسمان چتر او خورشید را شد سایبان
آنکه سلطان ضمیرش را یزک چون آفتاب
گاه گرد باختر گردد گهی در خاوران
در زمان او ز غیرت می زنند برچشم و رو
آب مصر و باد چنین را خاک آذربایجان
خانه انصاف را تیغ یمانی گوهرش
هست رکن معتبر چون کعبه را رکن یمان
تیغ مهر از جوهر پولاد تیغش داشتیم
جوی خون لعل کردی از رگ معدن روان
راست می ماند به ماری در سر او نیزه اش
آن زمان کز پشت دشمن می کند بیرون سنان
داد مردی داد از شرطی که مردان کرده اند
در صف هیجا فرو نگذاشت چیزی جز عنان
در کنار مرحمت می پرورد لطفت بناز
ملک و دین را کز ازل هستند با هم توامان
مهدی آخر زمانی اول دوران توست
فتنه آخر زمان را وعده آخر زمان
کان ودریا خواستند از دست طبعت زین هار
هر دو بخشیدند حالی مال بحر و خون کان
بنده را شاها بسی آزادی است از بندگیت
در ثنایت لاجرم چون سوسنم (رطب اللسان)
زاده دریای لطف توست و فیض همتت
هر گهر کان می چکد زین ابر طبع در فشان
زان گشایم لب به نقل شکر شکرت که من
بسته ام ز انعام تو چون پسته مغز استخوان
گر نه عون دولتت بودی کجا بگرفتمی
من به شمشیر زبان از قیروا ن تا قیر وان
التماس کرده ام زین در به قدر همتت
از برای خود و رای خواهش اهل زمان
چون ندیدم ملک فانی را برت هیچ اعتبار
کردم از درگاه تو درخواست ملک جاودان
تا به زرین خشت خورشید سپیداج سحر
می دهد معمار گیتی زینت این نردبان
نقد آن دولت که از محصول زرین گلشن است
باد در گنجینه های این مبارک خاندان
بارگاهت را چنان جایی که هر روزش ز قدر
خادمی چون آفتاب آرد به رسم ارمغان
شمارهٔ ۷۳ - دروصف زورق: بنگر این زورق رخشنده بر آب روان شمارهٔ ۷۵ - در موعظه و دوری از دنیا: ای دل آخر یک قدم بیرون خرام از خویشتن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این گلستان است ؟ یا صحن ارم ؟ یا بوستان ؟
این شبستان است ؟ یا بیت الحرم ؟ یا آسمان
هوش مصنوعی: آیا اینجا باغی زیباست؟ یا باغ ارم؟ یا بوستانی دلانگیز؟ آیا این شبنشینی است؟ یا خانهی مقدس؟ یا حتی آسمان؟
آسمان است این ولیکن آسمانی بر قرار
گلستان است این ولیکن گلستانی بی خزان
هوش مصنوعی: این مکان، فضایی آسمانی دارد، اما آسمانی که همیشه پایدار است. همچنین، اینجا بهشت گلهاست، اما بهشتی که هرگز دچار خشکی و زوال نمیشود.
ای فلک را روزو شب بر سایه ی قصرت مسیر
وی زحل را سال ومه با هندوی بامت قران
هوش مصنوعی: ای آسمان، روز و شب در سایه قصر تو در حرکت است و زحل نیز در هر سال و ماه بر بام تو در مسیر خود حرکت میکند.
چون (سمازات البروجی ) چون ارم ( ذات العماد )
چون چنان ذات بر سر وری چون حرم دار الا مان
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف مکانهای باعظمت و مهم میپردازد. به نوعی میتوان گفت که شاعر به زیبایی و عظمت این مکانها اشاره کرده و آنها را با هم مقایسه میکند. یک نوع حس احترام و عظمت نسبت به این مکانها در تصویرسازی از آنها وجود دارد. این ابیات به نوعی بیانگر دلتنگی، عشق یا ارادت به این فضاهای خاص است.
بحر مسرور است آبت با زلال سلسبیل
بیت معمور است صحنت یا بهشت جاودان
هوش مصنوعی: دریای شاداب وجود تو با آب زلال و گوارا مشغول است و فضایی پر بار و آباد داری که مانند بهشت جاودانی است.
بر بسات حضرتت آیات رحمت را نزول
در حریم حرمتت سکان دولت را مکان
هوش مصنوعی: بر سر سفرهی وجود تو نشانههای رحمت نازل میشود و در حریم مقدس تو، تدبیر و حکومت برقرار است.
با فروغ شمسه ات بر گشته ماه وآفتاب
با صفای صفه ات خندیده گل در بوستان
هوش مصنوعی: با نور تابش تو، ماه و خورشید به سمت تو بازگشتهاند و در کنار زیباییات، گلها در باغ شکوفه زده و میخندند.
سبززارت را شمر های زبر جد بر کنار
کوهسارت را کمر های زمرد بر میان
هوش مصنوعی: سبز پوشش تو مانند زبرجد است که در کنار کوهها به چشم میخورد و کمرهای تو چون زمرد در میانهی این خاک قرار دارد.
با نهال جویبارت شاخ طوبی بی اصول
وز نسیم بوستانت باغ جنت بوستان
هوش مصنوعی: با درختان زنده در کنار جویبارها و وزش نسیم دلانگیز در باغ، حالتی بهشتگونه در بوستان ایجاد میشود.
هر درختی از بلندی ، راست گویی سدره است
بسته بر اعضای او مرغان علوی آشیان
هوش مصنوعی: هر درختی از بلندی، شبیه به درخت سدر است که راستگو و حقگوست. بر روی شاخههای او، پرندگانی در مرتبه عالی همچون فرشتگان لانه کردهاند.
شیر گردون بیشه گر بر مرغزارت بگذرد
از صفای شیر حوضت شیر آرد در دهان
هوش مصنوعی: اگر شیر جنگل، از کنار باغ تو عبور کند، از پاکی و روشنی حوضت، شیر را به دهان میآورد.
باد و آب توست چون باد مسیح و آب خضر
باد جان بخش تو جان و اب دل خویت روان
هوش مصنوعی: نسیم و آب زندگی تو را به یاد میآورد، مانند نسیم زیبا و آب زندگیبخش. نسیم تو جان را تازه میکند و آب وجودت سیراب کننده دل و روان توست.
جان آب و خاکی و با کوه تا پیوسته ای
جسم آب و خاک را پیوسته با کوه است جان
هوش مصنوعی: جاندار و وجود تو از خاک و آب تشکیل شده و تو به کوه پیوستهای. روح تو، که از همان آب و خاک است، دائماً با کوه در ارتباط است.
در شب تاری ز عکس شمسه ی ایوان تو
ذره ها را در هوا یک یک شمردن می توان
هوش مصنوعی: در شب تاریک، نورهای ماه و ستارهها که به خاطر زیبایی ایوان تو منعکس میشوند، باعث میشود که بتوان دانههای ریز و نورانی را در هوا یکی یکی مشاهده کرد.
دیده های روشنان گردت به کحلی می کشند
درخم ابروی طاق وسمه ی رنگ آسمان
هوش مصنوعی: چشمان روشنی که به دور تو هستند، تحت تاثیر زیباییهایی مانند کحل و ابروی قوسدار و رنگ آسمان، مجذوب تو میشوند.
آسمان مزدور کار توست و هر شب می رود
یک درست مغربی در آستین زین آستان
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو در تلاش است و هر شب به آرامی رنگی از مغرب را به آستین این درگاه میافزاید.
با گروه کاری طاقت سقف گردون از حسد
صد گره می آورد بر طاق ابرو هر زمان
هوش مصنوعی: گروه کاری با تلاش و کوشش خود، قدرتی پیدا میکنند که میتواند بر مشکلات و حسادتها غلبه کند و همیشه در حال قدم برداشتن و پیشرفت هستند.
باغلامان درت اقبال و شادی خاجه تاش
خواجه تاشان قدیمی بنده این خاندان
هوش مصنوعی: در آغوش خادمان تو، خوشبختی و شادی وجود دارد، زیرا من از قدیم به این خاندان تعلق دارم.
ای بسا شب کز برای کهگل بامت کشد
چرخ انجم کاه خرمن را به دوش کهکشان
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها هستند که به خاطر زیبایی و درخشندگی تو، آسمان ستارهها را به دوش میکشد و در نتیجه، خرمن و شبنمی که تو نمایان میسازی، در دل کهکشان به نمایش درمیآید.
تا بدو باران رحمت آید از بامت فرو
قصر چرخ از کهکشان دارد مرصع نردبان
هوش مصنوعی: تا زمانی که باران رحمت از آسمان بر قصر زمین ببارد، باید بدانیم که این قصر به زیبایی کهکشان، نردبانی پر زرق و برق دارد.
بر درت کیوان هندو را زند بهرام چوب
گر نباشد یک شب از چوبک زنان پاسبان
هوش مصنوعی: اگر نگهبانها، یک شب هم در جای خود نباشند و غفلت کنند، ممکن است دشمنان به راحتی به دروازه تو برسند و به تو آسیب بزنند.
می کشی سر بر سپهر از منزلت و این پایه ات
یافتی ازخاک درگاه خدیو کامران
هوش مصنوعی: تو با بلندای مقام و منزلتی که داری، به آسمان سر میزنی و این جایگاه را از خاک درگاه خدا یافتهای.
داور ونیا معز الدین که در احیاء عدل
می کند روشن روان تیره نوشین روان
هوش مصنوعی: داور و حاکم جهان، معزالدین، با ذهنی روشن به احیای عدالت میپردازد و روحی پاک و طاهر دارد.
آفتاب آسمان سلطنت سلطان اویس
کاسمان چتر او خورشید را شد سایبان
هوش مصنوعی: خورشید سلطنت اویس در آسمان، همچون چتری بزرگ بر روی درخشش آفتاب قرار گرفته است.
آنکه سلطان ضمیرش را یزک چون آفتاب
گاه گرد باختر گردد گهی در خاوران
هوش مصنوعی: کسی که در درونش طلا و نور آیینهای است که مثل آفتاب در مداری حرکت میکند و گاهی به سمت غرب میرود و گاهی به سمت شرق، نشاندهنده تغییرات و تحولاتی در درون اوست.
در زمان او ز غیرت می زنند برچشم و رو
آب مصر و باد چنین را خاک آذربایجان
هوش مصنوعی: در زمان او، به خاطر غیرت، به چشم و رو میزنند. آب مصر و باد چنین چیزهایی را به خاک آذربایجان میسازند.
خانه انصاف را تیغ یمانی گوهرش
هست رکن معتبر چون کعبه را رکن یمان
هوش مصنوعی: خانه انصاف به مانند یک مکان مقدس و بنیادی است که ارزش و اعتبار خاصی دارد، همانطور که رکن یمانی در کعبه جایگاه و اهمیت ویژهای دارد. اینجا به نوعی به قدرت و اصالت این خانه اشاره شده است که به واسطه انصاف و عدالت، جایگاه خود را حفظ میکند.
تیغ مهر از جوهر پولاد تیغش داشتیم
جوی خون لعل کردی از رگ معدن روان
هوش مصنوعی: ما سلاحی به نام مهر داشتیم که از آهن ساخته شده بود و یک جریان خون قرمز را از رگ زمین به وجود آورد.
راست می ماند به ماری در سر او نیزه اش
آن زمان کز پشت دشمن می کند بیرون سنان
هوش مصنوعی: دندان تیز و برندهاش مانند نیزهای است که در سر ماری در حال آمادهباش است؛ زمانی که در میانه نبرد، دشمن از پشت به او حملهور شود.
داد مردی داد از شرطی که مردان کرده اند
در صف هیجا فرو نگذاشت چیزی جز عنان
هوش مصنوعی: مردی در شرایطی به دیگران کمک کرد و در موقعیتهای سخت، هیچ چیزی جز کنترل و مهار خود را فراموش نکرد.
در کنار مرحمت می پرورد لطفت بناز
ملک و دین را کز ازل هستند با هم توامان
هوش مصنوعی: در کنار رحمت تو، لطف و خوبی تو رشد میکند و باعث زیبایی دین و مملکت میشود که از آغاز خلقت با هم پیوسته بودهاند.
مهدی آخر زمانی اول دوران توست
فتنه آخر زمان را وعده آخر زمان
هوش مصنوعی: مهدی (عج) در آخر زمان، پیشوا و نجاتدهندهای است که در آغاز دوران جدید ظهور خواهد کرد. به رغم مشکلات و فتنههای آخر الزمان، مردم به آمدن او امیدوار هستند و او وعدهای برای پایان آنهاست.
کان ودریا خواستند از دست طبعت زین هار
هر دو بخشیدند حالی مال بحر و خون کان
هوش مصنوعی: برای توصیف این بیت میتوان گفت: در اینجا گفته میشود که اگر از طبیعت و سرشت انسان درخواست کنند که مانند دریا باشد، هم طبیعت و هم دریا به او حالتی را عطا میکنند. به عبارت دیگر، دریا و طبیعت هر دو ویژگیهایی مانند عمق و خلوص دارند که به انسان منتقل میشوند، و این ویژگیها باعث میشود او به طرز خاصی احساس کند. این ارتباط به نوعی به احساسات عمیق و جوش و خروش درونی انسان اشاره دارد.
بنده را شاها بسی آزادی است از بندگیت
در ثنایت لاجرم چون سوسنم (رطب اللسان)
هوش مصنوعی: بنده در برابر تو آزادیهای زیادی دارد و در ستایش تو به قدری شاد و سرخوش است که مانند سوسن، شکوفا و سرزنده شده است.
زاده دریای لطف توست و فیض همتت
هر گهر کان می چکد زین ابر طبع در فشان
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانکنندهی این است که هر نعمتی که به ما میرسد، نتیجهی محبت و تلاش توست. هر دانهی گرانبهایی که از این خدای بزرگ به ما میرسد، از دل و روح تو سرچشمه میگیرد.
زان گشایم لب به نقل شکر شکرت که من
بسته ام ز انعام تو چون پسته مغز استخوان
هوش مصنوعی: من به خاطر نعمتهای تو، زبانم را به نقل زیباییهای تو میگشایم، زیرا من به خاطر بخششهای تو، مانند پسته مغز استخوان، در حالت بستهام.
گر نه عون دولتت بودی کجا بگرفتمی
من به شمشیر زبان از قیروا ن تا قیر وان
هوش مصنوعی: اگر کمک و یاری تو نبود، چگونه میتوانستم من از دشمنان با کلامم پیروزی بگیرم؟
التماس کرده ام زین در به قدر همتت
از برای خود و رای خواهش اهل زمان
هوش مصنوعی: من از این در به اندازه تلاش و ارادهات درخواست کردهام، به خاطر خود و نظری که بر خواستههای زمانه دارم.
چون ندیدم ملک فانی را برت هیچ اعتبار
کردم از درگاه تو درخواست ملک جاودان
هوش مصنوعی: چون ملک زوالپذیر را ندیدم که ارزشی دارد، از درگاه تو خواهان ملکی ابدی شدم.
تا به زرین خشت خورشید سپیداج سحر
می دهد معمار گیتی زینت این نردبان
هوش مصنوعی: در صبح زود، معمار دنیا با استفاده از صفحاتی طلایی که به نور آفتاب میتابند، این نردبان را زیبا میکند.
نقد آن دولت که از محصول زرین گلشن است
باد در گنجینه های این مبارک خاندان
هوش مصنوعی: این بیت به ارزش و جایگاه بالای ثروتی اشاره دارد که از زیباییهای طبیعت به دست میآید و نشان میدهد که این ثروت در دل و خانه خانوادهای با برکت و خوشبختی قرار دارد.
بارگاهت را چنان جایی که هر روزش ز قدر
خادمی چون آفتاب آرد به رسم ارمغان
هوش مصنوعی: بارگاه تو به قدری با ارزش است که هر روز خادم آن مانند آفتاب هدیهای به همراه میآورد.

سلمان ساوجی