شمارهٔ ۷۲ - در مدح سلطان اویس
نسیم صبح سلامم به دلستان برسان
پیام بلبل عاشق به گلستان برسان
به همرهیت روان را روانه خواهم کرد
روانه کرد به جانان روان روان برسان
هزار قصه رسیدست زمن به گوش به گوش
مگر مجال نباشد یکی از آن برسان
کمند طره ی او با کمر چو در پیچد
دقیقه ای زتن من در آن میان برسان
مجال دم زدنت گر بود در آن خلوت
زمین ببوس ودعایم زمان زمان برسان
به آستان مرسانش غبار من لیکن
به من غباری از آن عالی آستان برسان
دل مرا که کباب است ومی چکد خونش
ببر به آتش رخسار دلستان برسان
به زلف او خبری زین دل شکسته بده
بگوش من سخنی زان لب ودهان برسان
گرت به باغ رخ او بنفشه بار دهد
زمن سلام به نسرین وارغوان برسان
زبان سوسن رطب اللسان به عاریه خواه
به زیر لب سخن من بدان زبان برسان
ازان دو لاله نصیبی به سنبل وگل ده
وزان کلاله نسیمی به مشک وبان برسان
سحر گهست وزاغیار در گهش خالی
دعای من به جنابش سحر گهان برسان
بر آر کام دل ما وشربتی زان لب
بکام این دل بیمار ناتوان برسان
بکام من زلبش پیش از آن که خط بدهد
عنایتی کن وحلوای بی دخان برسان
زضعف ناله نمی آید ونمی کشمش
بیا بیا بکش او را کشان کشان برسان
فراق لعل لبش خون من بخواهد ریخت
بیا وزان دهنش جان من امان برسان
در آن میان چو دهد کام عاشقان لب دوست
بگو زیر لبش بهره ی فلان برسان
همی کند سخنش مرده زنده ور باور
نمی کنی بر او اول با متحان برسان
به کوی دوست مرا خانه ایست گویا رب
به عافیت همه کس را به خان ومان برسان
دلم زشوق عقیق لبش رسید به جان
نسیم رحمتی از جانب یمان برسان
نسیمی از سر زلفش بیار وجان بستان
به پایمرد بگویم به رایگان برسان
حدیث در سر شک مرا به نظم آور
به گوش یار به وجهی که می توان برسان
به حق صدقی ومهری که داری ای دم صبح
که صدق من به محبان مهربان برسان
تویی مربی انفا س و با توام سخنی است
به تربیت سخنم را بر آسمان برسان
به عون همت سلطان ز آسمان بگذر
دعای من به شهنشه اویس خان برسان
زمین ببوس وزمین بوس بنده ی خاکی
به آستانه یآن دولت آشیان برسان
بر آر دست وبگو یا رب آن شهنشه را
به دولت ابد وعمر جاودان برسان
به تازیانه عزمش خیال جامد را
وبه برق سبک عنان برسان
سپهر خواست که کیوان رسد به دربانیش
زمانه گفتکه او را تو بر چه سان برسان
ز سد ره ساز بنه نردبانی ا ر برسد
بدان رواق زحل را به نردبان برسان
اگردوام بهارت هواست از عد لش
خبر به لشگر غارتگر خزان برسان
خریف تازه چمن رنگ و بوی نستاند
مثال نافذ امرش به بوستان برسان
به کوه گو کمر بندگی شه دربند
ز سربلندی خود را به توامان برسان
به چرخ گو که قضیب سمند سلطان را
ز دخل سنبله بر دوش کهکشان برسان
جهان پناها مگذار خصم را بهجهان
ازین جهان به جهانش بدان جهان برسان
اشارتی به قلم کن که خیزو از سر دست
نواله کرم ما به انس و جان برسان
به تیغ گو زبان را چو آب کن جاری
مناقب گهر ما به دشمنان برسان
مده تونان بد اندیش گر بخواهد نان
بدود ونان که دهی از سر سنان برسان
به آفتاب ضمیر تو گفت : فیض مر ا
زقیروان جهان تا به قیروان برسان
ز عدل داد نوال تو چرخ طشتی زر
کزین کران جهان تا بدان کران برسان
به خاوران ز پی چاشت خوان زر گستر
به باختر ز پی شام همچنان برسان
به گرگ عدل تو گفت از پی خوش آمد میش
بدوش بر ، بره را بر شبان برسان
به ابر کرد خطاب وبه مهر گفت کفت
که فیض ما به یم وجود مابه کان برسان
صبا برای خدا هیچ اگر مجالی افتد
دعای ما به جناب خدایگان برسان
وگر سخن نتوانی زما رسانید ن
ز در د من به درش ناله وفغان برسان
به آب چشمه حیوان به خاک در گاهش
دهان بشوی د عایم بدان دهان برسان
حدیث موجب حرمان من بدان درگه
چنان که با تو بگویم هم آنچنان برسان
زناتوانی پایم بد ست عذری هست
تو عذر لنگ به نوعی که می توان برسان
ملا زمان درش را ببوس صد پی پا
دعای من به جناب یکان یکان برسان
سعادتی که در اشکال اختران دارند
سپهر پیر بدین دولت جوان برسان
بگو یا رب کام ومراد هر دو جهان
به پادشاه جهانبخش کامران برسان
میامن برکات دم اویس قرن
به عهد دولت این صاحب قران برسان
شمارهٔ ۷۱ - در مدح دلشاد خاتون: زهی نهال قدرت سرو جویبار روان شمارهٔ ۷۳ - دروصف زورق: بنگر این زورق رخشنده بر آب روان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نسیم صبح سلامم به دلستان برسان
پیام بلبل عاشق به گلستان برسان
هوش مصنوعی: نسیم صبحی را بفرست که سلام من را به محبوبم برساند و پیام عشق بلبل را به باغ گلها برساند.
به همرهیت روان را روانه خواهم کرد
روانه کرد به جانان روان روان برسان
هوش مصنوعی: من روح و روانم را به همراه تو فرستاده و به محبوبم میسپارم تا به او برساند.
هزار قصه رسیدست زمن به گوش به گوش
مگر مجال نباشد یکی از آن برسان
هوش مصنوعی: هزاران داستان و روایت از من به گوشها رسیده است، اما فرصتی نیست که یکی از آنها را بیان کنم.
کمند طره ی او با کمر چو در پیچد
دقیقه ای زتن من در آن میان برسان
هوش مصنوعی: اگر موهای او به دور کمرش بپیچد، لحظهای مرا در آن لحظهی شیرین از بدنم جدا میکند.
مجال دم زدنت گر بود در آن خلوت
زمین ببوس ودعایم زمان زمان برسان
هوش مصنوعی: اگر فرصتی باشد که در خلوت خود با تو صحبت کنم، زمین را میبوسم و از تو میخواهم دعاهایم را در زمانهای مناسب برسانی.
به آستان مرسانش غبار من لیکن
به من غباری از آن عالی آستان برسان
هوش مصنوعی: به درگاه او نرسان غبار من را، اما خواهش میکنم که از آن مکان والا چیزی به من بدهید.
دل مرا که کباب است ومی چکد خونش
ببر به آتش رخسار دلستان برسان
هوش مصنوعی: دل من همچون کبابی در حال سوختن است و خونش جاری میشود. لطفاً این دل را به آتش زیبایی معشوق برسان.
به زلف او خبری زین دل شکسته بده
بگوش من سخنی زان لب ودهان برسان
هوش مصنوعی: به موهای او بگو تا خبری از دل شکستهام به من برساند و حرفی از آن لب و دهانش برایم بیاورد.
گرت به باغ رخ او بنفشه بار دهد
زمن سلام به نسرین وارغوان برسان
هوش مصنوعی: اگر در باغ چهره او زیبایی به تو بدهد، از طرف من سلامی به گلهای نسرین و ارغوان برسان.
زبان سوسن رطب اللسان به عاریه خواه
به زیر لب سخن من بدان زبان برسان
هوش مصنوعی: گلی که به زبان نرم و شیرین میگوید، اگر میخواهی از آن استفاده کنی، بهتر است که حرفهای من را با همان زبان نرم و دلنشین برسانی.
ازان دو لاله نصیبی به سنبل وگل ده
وزان کلاله نسیمی به مشک وبان برسان
هوش مصنوعی: از آن دو لاله، به سنبل و گل، بهرهای ببر و از آن کلاله، نسیمی خوشبو به مشک و بان بفرست.
سحر گهست وزاغیار در گهش خالی
دعای من به جنابش سحر گهان برسان
هوش مصنوعی: در صبحگاه، وقتی که منزل زاغها خالی است، خواهش میکنم که دعای من به درگاهش در این سحرگاهها برسد.
بر آر کام دل ما وشربتی زان لب
بکام این دل بیمار ناتوان برسان
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که آرزوی دل ما را برآورده کنی و از آن لبهای زیبایت برای دل بیمار و ناتوانم نوشیدنی بیاوری.
بکام من زلبش پیش از آن که خط بدهد
عنایتی کن وحلوای بی دخان برسان
هوش مصنوعی: قبل از این که او خطی بنویسد یا پیامی ارسال کند، لطفاً به من توجهی کن و محبت خود را به من نشان بده. من همچون حلوایی خوشمزه و دلپذیر منتظرم.
زضعف ناله نمی آید ونمی کشمش
بیا بیا بکش او را کشان کشان برسان
هوش مصنوعی: از ضعف و ناتوانی صدایی از من برنمیآید و نمیتوانم چیزهایی را که میخواهم، انجام دهم. بیا و کمک کن تا او را بکشیم و به مقصد برسانیم.
فراق لعل لبش خون من بخواهد ریخت
بیا وزان دهنش جان من امان برسان
هوش مصنوعی: یاد آن لبهای زیبا و دلربا باعث شده که من از درد فراق به زاری بیفتم. بیا و از آن لبها، نجات و آرامش جان من را به ارمغان بیاور.
در آن میان چو دهد کام عاشقان لب دوست
بگو زیر لبش بهره ی فلان برسان
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به لذت و خوشی عاشقان است که وقتی به وصال محبوب میرسند، باید در دل خود دعا کنند که برکت و خیر به آن شخص برسد. همچنین نشاندهندهی عشق عمیق و آرزو برای خوشبختی محبوب است.
همی کند سخنش مرده زنده ور باور
نمی کنی بر او اول با متحان برسان
هوش مصنوعی: اگر کسی با صداقت و زبان صادقانه صحبت کند، میتواند حتی مردهها را زنده کند. اگر به سخنش ایمان نداری، ابتدا با جدیت و دقت به او گوش کن و او را آزمایش کن.
به کوی دوست مرا خانه ایست گویا رب
به عافیت همه کس را به خان ومان برسان
هوش مصنوعی: در محل دوستی من ظاهراً خانه ای وجود دارد، ای رب، از نعمت و آرامش خود همه را به خانه و کاشانه شان برسان.
دلم زشوق عقیق لبش رسید به جان
نسیم رحمتی از جانب یمان برسان
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و جاذبه لبان او به شدت شاداب و سرزنده شده است. نسیم رحمت از سوی یمن را به من برسانید.
نسیمی از سر زلفش بیار وجان بستان
به پایمرد بگویم به رایگان برسان
هوش مصنوعی: نسیمی از موهای او را بگیر و جانم را به من بده. به کسی که با صبر و طاقت است بگو به راحتی من را به او برساند.
حدیث در سر شک مرا به نظم آور
به گوش یار به وجهی که می توان برسان
هوش مصنوعی: به من بگو چه در سر دارم تا بتوانم احساسات و افکارم را به شکلی زیبا و منظم به محبوبم منتقل کنم.
به حق صدقی ومهری که داری ای دم صبح
که صدق من به محبان مهربان برسان
هوش مصنوعی: به خاطر صداقت و مهری که داری ای صبح زود، از تو میخواهم که صداقت من را به دوستان محبتآمیز برسانی.
تویی مربی انفا س و با توام سخنی است
به تربیت سخنم را بر آسمان برسان
هوش مصنوعی: تو مربی جانها هستی و با تو گفتگویی دارم؛ به تربیت کلامم، آن را به آسمان میرسانم.
به عون همت سلطان ز آسمان بگذر
دعای من به شهنشه اویس خان برسان
هوش مصنوعی: به کمک اراده و تلاش پادشاه، از آسمان بگذر و دعای من را به پیشگاه اویس خان، پادشاه عظیم، برسان.
زمین ببوس وزمین بوس بنده ی خاکی
به آستانه یآن دولت آشیان برسان
هوش مصنوعی: زمین را ببوس و با عشق و احترام به این خاک، خود را به درگاه آن سرزمین مقدس برسان.
بر آر دست وبگو یا رب آن شهنشه را
به دولت ابد وعمر جاودان برسان
هوش مصنوعی: دست خود را بلند کن و بگو، ای خدا، آن پادشاه را به خوشبختی ابدی و زندگی جاودانه برسان.
به تازیانه عزمش خیال جامد را
وبه برق سبک عنان برسان
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که با ارادهای قوی، اهداف ثابت و دشوار را محقق کنیم و با سرعت و چابکی به نتایج دلخواه دست یابیم.
سپهر خواست که کیوان رسد به دربانیش
زمانه گفتکه او را تو بر چه سان برسان
هوش مصنوعی: آسمان خواست که کیوان به مقام دربانی برسد، ولی زمانه گفت که تو چگونه میخوایی او را به این سمت برسانی؟
ز سد ره ساز بنه نردبانی ا ر برسد
بدان رواق زحل را به نردبان برسان
هوش مصنوعی: باید موانع را کنار زد و ابزار لازم را آماده کرد تا بتوان به اهداف بزرگ و دوردست دست یافت. با فراهم کردن وسایل و تلاش، میتوان به موفقیتهای بزرگ رسید.
اگردوام بهارت هواست از عد لش
خبر به لشگر غارتگر خزان برسان
هوش مصنوعی: اگر بهار با تمام زیباییهایش به تو نزدیک است، خبر آن را به ارتش خزانی که در حال نابودی و غارت است برسان.
خریف تازه چمن رنگ و بوی نستاند
مثال نافذ امرش به بوستان برسان
هوش مصنوعی: خریف تازه چمن رنگ و بوی خوشی را نمیشناسد، مانند فرمانی که به باغ میرسد.
به کوه گو کمر بندگی شه دربند
ز سربلندی خود را به توامان برسان
هوش مصنوعی: به کوه بگو که شاه در بند است و او باید به خاطر سربلندی خود را به مقام والایی برساند.
به چرخ گو که قضیب سمند سلطان را
ز دخل سنبله بر دوش کهکشان برسان
هوش مصنوعی: به دور دستها سفر کن و ببین که چگونه قدرت و اقتدار سلطان به اندازهای است که میتواند بار بزرگ و ارزشمندی را از زمین به آسمان برساند.
جهان پناها مگذار خصم را بهجهان
ازین جهان به جهانش بدان جهان برسان
هوش مصنوعی: در این دنیا به دشمنان هیچ پناهی نده و آنها را به سوی آفتاب و نور هدایت کن تا به خوشبختی و سعادت دست یابند.
اشارتی به قلم کن که خیزو از سر دست
نواله کرم ما به انس و جان برسان
هوش مصنوعی: از قلم درخواست کن که به سرعت برچسبی را آماده کند تا ما با مهربانی و لطف خود، چیزی ارزشمند را به جان و دل هدیه دهیم.
به تیغ گو زبان را چو آب کن جاری
مناقب گهر ما به دشمنان برسان
هوش مصنوعی: با تیغ زبان، سخن را مانند آب روان کن و ویژگیهای ارزشمند ما را به دشمنان منتقل کن.
مده تونان بد اندیش گر بخواهد نان
بدود ونان که دهی از سر سنان برسان
هوش مصنوعی: اگر به کسی که بدفکر است نانی بدهی، او میتواند مانند یک دیوانه برای رسیدن به آن نان تلاش کند و ممکن است به ضرر تو تمام شود. پس بهتر است در انتخاب افراد برای کمک و دادن نان دقت کنی.
به آفتاب ضمیر تو گفت : فیض مر ا
زقیروان جهان تا به قیروان برسان
هوش مصنوعی: به خورشید درون تو گفتم: ای فیض، مرا به سرزمینی برسان که دوستی و نعمت در آن بیداد میکند، تا به جایی که خواستهام برسم.
ز عدل داد نوال تو چرخ طشتی زر
کزین کران جهان تا بدان کران برسان
هوش مصنوعی: از انصاف و برکت تو، ای نوال! به طور فراگیر از این گوشه دنیا تا آن گوشه، هر چیزی را نیکو و با ارزش به گسترش برسان.
به خاوران ز پی چاشت خوان زر گستر
به باختر ز پی شام همچنان برسان
هوش مصنوعی: به سمت شرق برای برپایی سفرهای زرین برو و به سمت غرب نیز برای برگزاری شام ادامه بده.
به گرگ عدل تو گفت از پی خوش آمد میش
بدوش بر ، بره را بر شبان برسان
هوش مصنوعی: به گرگ گفتند که با انصاف رفتار کن، و با میش خوش آمد برو، بره را به شبان برسان.
به ابر کرد خطاب وبه مهر گفت کفت
که فیض ما به یم وجود مابه کان برسان
هوش مصنوعی: به ابر گفت و به خورشید اشاره کرد که نعمت ما به وجود دریا برسانید.
صبا برای خدا هیچ اگر مجالی افتد
دعای ما به جناب خدایگان برسان
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر فرصتی برایت پیش آمد، دعاهای ما را به درگاه خدا برسان.
وگر سخن نتوانی زما رسانید ن
ز در د من به درش ناله وفغان برسان
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی حرفی از من به دیگران برسانی، لااقل از درون من به درگاهش ناله و فریاد کن.
به آب چشمه حیوان به خاک در گاهش
دهان بشوی د عایم بدان دهان برسان
هوش مصنوعی: به کنار چشمه زندگی، چهرهات را بشوی و با خاکی که در آنجا وجود دارد، خود را نوازش کن تا برکاتی که میتوانی دریافت کنی، به تو برسد.
حدیث موجب حرمان من بدان درگه
چنان که با تو بگویم هم آنچنان برسان
هوش مصنوعی: من از داستانهایی که تو را میسازد و دلخوش کننده است، به آن اندازه غمگینم که اگر بخواهم برایت بگویم، همان اندازه نیز به تو منتقل میشود.
زناتوانی پایم بد ست عذری هست
تو عذر لنگ به نوعی که می توان برسان
هوش مصنوعی: اگر پایم به خاطر ناتوانی آسیب دیده است، این دلیل صرفاً عذری است؛ تو هم به نوعی میتوانی دلیل کمبود قدرت خود را بیان کنی.
ملا زمان درش را ببوس صد پی پا
دعای من به جناب یکان یکان برسان
هوش مصنوعی: میگوید که میخواهم با احترام و ارادت، از کسی که در موقعیتی است دعا و درخواستام را به خدا برساند. این شخص به عنوان یک واسطه، در دل من جای خاصی دارد و برای رساندن دعای من به خدا، باید در سجده و درخواستی صمیمانه کوشش کند.
سعادتی که در اشکال اختران دارند
سپهر پیر بدین دولت جوان برسان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خوشبختی و سعادت که ستارهها و سیارات دارند، باید به این دنیای جوان و نویدبخش که شاخ و برگ جدیدی میگیرد، منتقل شود. در واقع، شاعر میخواهد بگوید که آرزو دارد خوشیها و شادکامیهایی که در جهان هستی وجود دارد، به زندگی و سرنوشت انسانها نیز برسد.
بگو یا رب کام ومراد هر دو جهان
به پادشاه جهانبخش کامران برسان
هوش مصنوعی: ای خدا، درخواست من این است که آرزوها و خواستههای هر دو جهان را به پادشاهی که بخشنده و خوشبخت است، عطا کنی.
میامن برکات دم اویس قرن
به عهد دولت این صاحب قران برسان
هوش مصنوعی: برکات و خوبیهای وجود اویس قرنی به ما برسد و این نعمتها در دوران حکومت و سلطنت این صاحب قرآن نمایان شود.

سلمان ساوجی