گنجور

شمارهٔ ۷ - در مدح سلطان اویس

زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا
که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا
مهی گشت از افق طالع که پیش طالع سعدش
کمر چون توامان بسته است، خورشید جهان‌آرا
قضا تا مهد اطفال فلک را می‌دهد جنبش
نخوابانید ازین ماهی، درین گهواره مینا
قبای اطلس گردون، به قد قدرش اربودی
بریدندی قماط او، ازین نه شفه والا
همایون مقدم این ماه میون فال فرخ پی
مبارک باد! بر سلطان، معز الدین و الدنیا
جهان سلطنت، سلطان اویس این شاه کو دارد
جهان در سایه فرخ همای چتر گردون سا
شهنشاهی که در تشریح اعضای بداندیشان
به شرح گوهر پاکش زبان تیغ شد گویا
سحاب همت او گرفکندی بر جهان سایه
زمین را بودی از خورشید و گردون نیز، استغنا
چو در معراج فکرت رو به منهاج کمال آرد
ملایک دردمند آواز «سبحان الذی اسری»
ز مهرش صبح دم می‌زد دم مرا شد صدق او روشن
که صدق اندرونی را توان دانست از سیما
چو در هیجا کمان گیرد چو در مسند قدح خواهد
تو گویی مشتری در قوس و خورشیدست در جوزا
ضمیر پیش بین او روان چون آب می‌خواند
ز لوح چهره امروز نقش صورت فردا
چنان احکام شرعی بر طریق عقل می‌داند
که اندر سر نمی‌آید کمیت خوشرو صهبا
برای او بود پیوسته میل اختران آری
به سوی کل چو در باشد همیشه جنبش اجزا
زدست دست طبع او شب و روز است، متواری
گهر در قلعه پولاد و زر در خانه خارا
زرای دین پناه او حربا گر خبر یابد
نسازد قبله از خورشید رخشان بعد ازین حربا
دعای دولتش باشد، جهان راورد پنج ارکان
ثنای حضرتش باشد، فلک را حرز هفت اعضا
دو سلطانند در ملک مروت دست و طبع او
که داد آن ابر را ادرار و راند این بحر را اجرا
به عهدش داد گل بر باد مستوری خود زان رو
کشندش بر سر سرباز و ریزندش آبرو، رسوا
ایا شاهی که تیغ تیز آهن روی رویین تن
نیارد کرد از امر تو سرمویی گذر قطعا!
تو عین لطفی و دریای اعظم آب مستعمل
تو نور محضی و گردون گردون دود مستعلا
سواد سایه چتر تو نور دیده دولت
غبار نعل شبذیر تو نیل چهره حورا
جلالت از گریبان سپهر آورد سر بیرون
مانت دامن آخر زمان را می کشد در پا
گذشته روز و شب آب حسامت از سر دشمن
نشسته سال و مه سهم خدنگ بر دل اعدا
بساط مجلس عدلت، جهان را ملجا و مرجع
بسیط عالم قدرت، ملک را مولد و منشا
چو خیزد شعله تیغت، نشیند آب بر آتش
چو خندد ساغر بزمت، بگرید آب بر دریا
کجا خیل بداندیشان چو مور و مار شد جوشان
سنانت، آن ید بیضا، نمود از چوب اژدرها
خرابی می‌شود، ورنه به عون عدل دیندارت
شریعت چار مادر را جدا کردی ز هفت آبا
الا تا قطه نیسان، که از صلب سحاب افتند
کند در یتیمش در صدف دریای گوهرزا
به یمن همت ذات شریفت، منتظم بادا!
عقود رشته پیوند نسل آدم و حوا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا
که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا
هوش مصنوعی: در سلطنت زیبا، جواهری شایسته تاج می‌شود، همانطور که مروارید با همه زیبایی‌اش از عمق وجودش به آرامی فاش می‌شود.
مهی گشت از افق طالع که پیش طالع سعدش
کمر چون توامان بسته است، خورشید جهان‌آرا
هوش مصنوعی: ماه از افق طلوع کرد و پیش از آنکه خوشبختی او به اوج برسد، خورشیدی که جهان را زیبا می‌کند، داشت برمی‌خاست.
قضا تا مهد اطفال فلک را می‌دهد جنبش
نخوابانید ازین ماهی، درین گهواره مینا
هوش مصنوعی: قضا و قدر تا زمانی که کودکان آسمان را به حرکت درآورند، در این گهواره‌ی زیبا، این ماهی را بیدار نگه دارید.
قبای اطلس گردون، به قد قدرش اربودی
بریدندی قماط او، ازین نه شفه والا
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به عظمت و شکوهمندی آسمان اشاره می‌کند و می‌گوید که زیبایی و شکوه آن به اندازه‌ای است که اگر بخواهند آن را با پارچه‌ای گرانبها بپوشانند، باید آن پارچه را با دقت و حوصله برش دهند. در واقع، شاعر از این طریق به بلندی و زیبایی آسمان و ارزش آن اشاره می‌کند و می‌خواهد بگوید که چنین زیبایی چیزی نیست که بتوان به سادگی توصیف کرد.
همایون مقدم این ماه میون فال فرخ پی
مبارک باد! بر سلطان، معز الدین و الدنیا
هوش مصنوعی: تبریک به ورود این ماه مبارک که برای سلطان معز الدین و دنیا خوش یمن است!
جهان سلطنت، سلطان اویس این شاه کو دارد
جهان در سایه فرخ همای چتر گردون سا
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به قدرت و عظمت سلطان اویس است که تحت سایه‌ای از خوشبختی و آسایش قرار دارد. جهان به دور او می‌چرخد و او به عنوان یک پادشاه بزرگ، مانند چتری که آسمان را می‌پوشاند، بر همه چیز حکمرانی می‌کند.
شهنشاهی که در تشریح اعضای بداندیشان
به شرح گوهر پاکش زبان تیغ شد گویا
هوش مصنوعی: شاهی که در توضیح و تحلیل افکار منفی دیگران، با تیزبینی و دقت نظر خاصی، به بیان ویژگی‌های خالص و نیک خود می‌پردازد.
سحاب همت او گرفکندی بر جهان سایه
زمین را بودی از خورشید و گردون نیز، استغنا
هوش مصنوعی: ابر اراده او بر جهان سایه افکنده است و زمین از نور خورشید و آسمان نیز بی‌نیاز شده است.
چو در معراج فکرت رو به منهاج کمال آرد
ملایک دردمند آواز «سبحان الذی اسری»
هوش مصنوعی: زمانی که فرشتگان در مسیر کمال، به سوی اوج تفکر حرکت می‌کنند، از دردی که در دل دارند، فریاد می‌زنند: «پاک و منزه است کسی که این سفر را انجام داد».
ز مهرش صبح دم می‌زد دم مرا شد صدق او روشن
که صدق اندرونی را توان دانست از سیما
هوش مصنوعی: عشق او به قدری روشن و واضح است که در سپیده دم، عشقش را حس می‌کنم. صداقت او را هم به خوبی می‌توان فهمید، زیرا حقیقت درونی انسان‌ها از چهره‌شان آشکار می‌شود.
چو در هیجا کمان گیرد چو در مسند قدح خواهد
تو گویی مشتری در قوس و خورشیدست در جوزا
هوش مصنوعی: زمانی که در جایی کمان به نشانه می‌کشد، انگار که مشتی در حال پرتاب کردن نشانه‌های خود است و خورشید نیز به مانند ستاره‌ای در حال حرکت در برج جوزا است.
ضمیر پیش بین او روان چون آب می‌خواند
ز لوح چهره امروز نقش صورت فردا
هوش مصنوعی: ذهن او مانند آب، پیش‌بینی می‌کند و از چهره امروز، تصویر فردا را می‌سازد.
چنان احکام شرعی بر طریق عقل می‌داند
که اندر سر نمی‌آید کمیت خوشرو صهبا
هوش مصنوعی: او به اندازه‌ای در فهم احکام شرعی با عقل خود آشناست که حتی زیبایی و ظرافت ظاهر انسان‌های خوش‌رو و خوش‌خلق به زعم او اهمیت چندانی ندارد.
برای او بود پیوسته میل اختران آری
به سوی کل چو در باشد همیشه جنبش اجزا
هوش مصنوعی: برای او همیشه تمایل ستارگان وجود دارد، همان‌طور که اجزا همیشه در حرکت هستند.
زدست دست طبع او شب و روز است، متواری
گهر در قلعه پولاد و زر در خانه خارا
هوش مصنوعی: دست و توانایی او شب و روز در حال فعالیت است، مانند گوهری که در قلعه‌ای از فولاد پنهان شده و مانند زر در خانه‌ای از سنگ است.
زرای دین پناه او حربا گر خبر یابد
نسازد قبله از خورشید رخشان بعد ازین حربا
هوش مصنوعی: اگر دینی که پناهگاه اوست قبل از این خبر دارد، همچنان قبله‌اش را از خورشید درخشان تعریف نخواهد کرد.
دعای دولتش باشد، جهان راورد پنج ارکان
ثنای حضرتش باشد، فلک را حرز هفت اعضا
هوش مصنوعی: دعای خیر و برکت او باشد که جهان را تحت تأثیر قرار دهد و پنج رکن اصلی وجودش، نشانه ستایش و احترام به مقام او باشد. همچنین آسمان نیز به وسیله هفت عضو وجودش در امان خواهد بود.
دو سلطانند در ملک مروت دست و طبع او
که داد آن ابر را ادرار و راند این بحر را اجرا
هوش مصنوعی: در سرزمین مروت، دو چیز به عنوان حاکم شناخته می‌شوند: یکی قدرت و دیگری ذات یا طبیعت انسان. این دو عنصر به نوعی تأثیرگذارند؛ یکی باعث بارش باران و دیگری موجب جاری شدن دریا می‌شود.
به عهدش داد گل بر باد مستوری خود زان رو
کشندش بر سر سرباز و ریزندش آبرو، رسوا
هوش مصنوعی: او به خاطر عهد و پیمانی که داشت، زیبایی و شور و نشاطش را در معرض دید دیگران قرار داد. به همین دلیل، او را بر فراز میدان جنگ می‌برند و آبرویش را از بین می‌برند، به طوری که مورد تحقیر و بی‌احترامی قرار می‌گیرد.
ایا شاهی که تیغ تیز آهن روی رویین تن
نیارد کرد از امر تو سرمویی گذر قطعا!
هوش مصنوعی: آیا سلطانی که حتی شمشیر تیز آهنی نمی‌تواند بر تنش آسیب بزند، از فرمان تو به اندازه یک موی سر هم عبور خواهد کرد؟
تو عین لطفی و دریای اعظم آب مستعمل
تو نور محضی و گردون گردون دود مستعلا
هوش مصنوعی: تو همچون لطف و مهربانی هستی و مانند دریا بزرگی که پر از آب کهنه و مصرف‌شده است. تو نور خالص و روشنی هستی و دنیا مملو از دودی است که به سمت بالا شکل گرفته است.
سواد سایه چتر تو نور دیده دولت
غبار نعل شبذیر تو نیل چهره حورا
هوش مصنوعی: در زیر سایه چتر تو، چشم‌هایم به روشنی و سعادت می‌نگرند و غبار نعل اسب تو بر زندگی‌ام تأثیر می‌گذارد، در حالی که چهره‌ات مانند رنگ آبی حوراي بهشتی می‌درخشد.
جلالت از گریبان سپهر آورد سر بیرون
مانت دامن آخر زمان را می کشد در پا
هوش مصنوعی: عظمت تو از آسمان سر برآورده و در انتهای زمان دامنش را به زمین می‌کشد.
گذشته روز و شب آب حسامت از سر دشمن
نشسته سال و مه سهم خدنگ بر دل اعدا
هوش مصنوعی: ایام و شب‌ها گذشته و حسادت تو نسبت به دشمنان، مانند آبی است که بر سر آن‌ها نشسته. سال‌ها و ماه‌ها، تیرهای خشم و کینه تو به دل دشمنان اصابت کرده است.
بساط مجلس عدلت، جهان را ملجا و مرجع
بسیط عالم قدرت، ملک را مولد و منشا
هوش مصنوعی: مجلس عدالت، مکان امن و پناهگاهی برای جهان است و قدرت در آنجا به شکل گسترده‌ای نمایان می‌شود، جایی که ملک و حکومت به وجود می‌آید و منبع آن است.
چو خیزد شعله تیغت، نشیند آب بر آتش
چو خندد ساغر بزمت، بگرید آب بر دریا
هوش مصنوعی: وقتی که تیغ تو می‌درخشد، آب بر آتش می‌نشیند و وقتی جام می‌خندد و شاد می‌شود، آب دریا نیز به گریه می‌افتد.
کجا خیل بداندیشان چو مور و مار شد جوشان
سنانت، آن ید بیضا، نمود از چوب اژدرها
هوش مصنوعی: کجا می‌توان به بداندیشان که مانند مور و مار هستند، اعتماد کرد؟ زمانی که شما با قدرت و شجاعت خود، مانند معجزه‌ای استثنایی، از چوب اژدها نمایشی شگفت‌انگیز به نمایش می‌گذارید.
خرابی می‌شود، ورنه به عون عدل دیندارت
شریعت چار مادر را جدا کردی ز هفت آبا
هوش مصنوعی: خرابی و ویرانی ایجاد می‌شود، مگر اینکه به کمک انصاف و عدل، دین تو را از اصول و قواعدش جدا کرده‌اند و آن را از ریشه‌اش جدا کرده‌اند.
الا تا قطه نیسان، که از صلب سحاب افتند
کند در یتیمش در صدف دریای گوهرزا
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ارزش محصولاتی که از آسمان و ابرها به زمین می‌افتند اشاره شده است، به طوری که این باران‌ها مانند جواهراتی در دل دریا قرار می‌گیرند و می‌توانند به یتیمان و نیازمندان کمک کنند، مانند گوهری که در صدف پنهان است.
به یمن همت ذات شریفت، منتظم بادا!
عقود رشته پیوند نسل آدم و حوا
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و محبت‌های شما، امیدوارم که پیوند نسل آدم و حوا همیشه برقرار و مستحکم بماند.