گنجور

شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس

خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم !
خوش بر آور در هوای باغ یک دم چون نسیم
صبحدم بوی عرار نجد می بخشد شمال
جان بپرور بو که بتوان یافت در شام این شمیم
می جهد نبض صبا خوش خوش به حد اعتدال
تا طبایع را مزاج مختلف شد مستقیم
چون سنم باید که طرف بوستان سازی مقام
چون قدح باید که گرد دوستان گردی مقیم
چون هوا در جنبش آید دل کجا گیرد قرار
چون قدح در گردش آید عقل کی ماند سلیم
گر تفرج خواهی اندر باغ بسم اله داری
هر ورق بین دفتری از صنع رحمان رحیم
صبحدم بشنو که در دیبا چه ی فصل بهار
می دهد بلبل مفصل شرح ابواب نعیم
از نسیمی گشت گل در غنچه پیدا چون مسیح
با درختی در حکایت رفت بلبل چون کلیم
سنبل از زلف نگار من سوادی یافت کج
نرگس از چشم سیاهش نسخه ای دارد سقیم
لاله را در سر خیال تاج گردد چون ملوک
غنچه در دل نقش های خوب بندد چون حکیم
نر گس از مینا وسیم زر تو گویی جمع کرد
بر ورق های ریاحین شکل جیم وعین ومیم
بر سریر سلطنت گل می دهد هر روز بار
راستی در سلطنت گل شوکتی دارد عظیم
گنج باد آورد سیم برف بود اندر زمین
چون زر قارون فرو برد این زمان گنج وسیم
شد به یک دم بارور چون دختر عمران زباد
مادر بستان که شش ماهست تا هست او عقیم
ز ابر نوروزی بسی بر شاخ با رمنت است
گر کسی منت برد فی الجمله باری از کریم
هست جایی آن که از لطف هوا پیدا شود
قوت نشو ونما در شخص مدفون رمیم
ساقی احسان سلطان گوییا بخشیده است
آب را فیض مدام وباد را لطف عمیم
آفتاب آسمان سلطنت سلطان اویس
کافتابش هم چو ما هست از غلامان قدیم
آ ن که دارد بوی خلقش باد چون گل در دماغ
و آنکه بندد نقش نامش لعل چون زر در صمیم
در زمن او جگر خونین ودل سوراخ نیست
در جهان جز نامه ودر هیچ مسکین ویتیم
گر نسیم لطف او بر آتش دوزخ وزد
شاخ نار آرد همه گلنار بار اندر جحیم
استواء خط رای او اگر بیند الف
از خجالت زین سبب در پیش دارد سر چو جیم
در سر کوه از خیال برق شمشیر فتد
تا کمر گه کوه را از فرق سر سازد دو نیم
اژدهای رایتت در دامن آخر زمان
فتنه ها را چون کشف سر در گریبان یافته
از زبانتبز شمشیرت که قاطع حجت است
دعوی عدل تو را ملک تو برهان یافته
در هوای دست بوس و پای بوست اسمان
ماه را گاهی چو گوی و گه چو چوگان یافته
طوطی لفظ شکر خای تو بر خوان سخن
پر طاوس ملایک را مگس را ن حیران
اندر این مدت که بود از بس غبار عارضه
چرخ چشم روشنان تاریک وحیران یافته
روزگار اندر مزاج بدور صدر سلطنت
انحرافی ز اختلاف چرخ گردان یافته
قرة العین جهان را یک دو روزی چشم بد
ز تکسر ناتوان چون چشم خوبان یافته
ادل سواد مملکت را بود دور از روی تو
چون سواد طره دلگیر و پریشان یافته
در دعایت در مساجد شب همه شب تا به روز
مومنان را همچو شمع از سوز گریان یافته
صبحدم زان غم که ناگه بر تو بادی بگذارد
آتشین دل در بر خورشید لرزان یافته
آسمان گردیده چون نرگس به بستان کرده باز
غنچه هایش یک به یک در دیده پیکان یافته
منت ایزد را که می بینم به یمن همتت
چشم بیمار جهان داروی درمان یافته
موسی عمران علم بر وادی ایمن زده
یوسف دولت خلاص از چاه زندان یافته
سالها گیتی نثار مقدم این روز را
دامن دریا و کان پر در ومرجان یافته
کرده دستت در کنار سایلان شکرانه را
هر سرشک لعل وکان بر چهره ی کان یافته
آتش طبعم به فر مدحتت داغ حسد
بر جبین خان خاقانی وخاقان یافته
در جنابت کز طهارت چون جناب مصطفاست
بنده ی خود را گاه سلمان گاه حسان یافته
تا بد ونیک جهان را پنج حس وشش جهت
از نه آباء وسه روح وچار ارکان یافته
باد با احباب واعدایت قرین هر نیک وبد
کاسمان زآغاز تا انجام دوران یافته !

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم !
خوش بر آور در هوای باغ یک دم چون نسیم
هوش مصنوعی: نسیم خوشی از چمن به جریان افتاده است، بیدار شو ای دوست! لحظه‌ای در هوای باغ مانند نسیم بگرد و لذت ببر.
صبحدم بوی عرار نجد می بخشد شمال
جان بپرور بو که بتوان یافت در شام این شمیم
هوش مصنوعی: صبحگاهان، بوی خوش عطر نجد از شمال می‌وزد. جان را با این بو پرورش بده که در شام این عطر را بتوان یافت.
می جهد نبض صبا خوش خوش به حد اعتدال
تا طبایع را مزاج مختلف شد مستقیم
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با لطافت و توازن جریان دارد و به همین خاطر می‌تواند حالات مختلفی را در طبیعت ایجاد کند.
چون سنم باید که طرف بوستان سازی مقام
چون قدح باید که گرد دوستان گردی مقیم
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه سن و سال من به بلوغ و پختگی رسیده، باید به سوی خوشی‌ها و لذت‌ها بروم. همچنین مانند جامی که باید در کنار دوستان خود پر از شراب باشد، باید همیشه در کنار محبوبان و دوستانم باشم.
چون هوا در جنبش آید دل کجا گیرد قرار
چون قدح در گردش آید عقل کی ماند سلیم
هوش مصنوعی: وقتی که هوا به حرکت درمی‌آید، دل آرامش خود را از دست می‌دهد. و زمانی که جام در حال چرخش است، عقل نیز نمی‌تواند در حالت سکون بماند.
گر تفرج خواهی اندر باغ بسم اله داری
هر ورق بین دفتری از صنع رحمان رحیم
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از زیبایی‌های باغ لذت ببری، به حول و قوه الهی، هر برگ این باغ گواهی است از مخلوقات خداوند رحمان و رحیم.
صبحدم بشنو که در دیبا چه ی فصل بهار
می دهد بلبل مفصل شرح ابواب نعیم
هوش مصنوعی: در صبحگاه صدای بلبل را بشنو که در پارچه دل‌انگیزی از بهار، با جزئیات درباره‌ی درهای بهشت سخن می‌گوید.
از نسیمی گشت گل در غنچه پیدا چون مسیح
با درختی در حکایت رفت بلبل چون کلیم
هوش مصنوعی: نسیم لطیفی باعث شد که گل درون غنچه نمایان شود، مانند داستان مسیح که با درختی سخن گفت. بلبل هم مانند کلیم داستانی دارد.
سنبل از زلف نگار من سوادی یافت کج
نرگس از چشم سیاهش نسخه ای دارد سقیم
هوش مصنوعی: گل سنبل به خاطر زلف محبوبم رنگ و عطر خاصی پیدا کرده است و نرگس نیز به واسطه چشمان سیاهش، حرف‌های تلخی برای بازگو کردن دارد.
لاله را در سر خیال تاج گردد چون ملوک
غنچه در دل نقش های خوب بندد چون حکیم
هوش مصنوعی: در ذهن شخصی که تخیلش فعال است، لاله به مانند تاجی برای پادشاهان می‌شود و غنچه در دل خود زیبا لطافت‌ها و نقش‌های دلپذیری را به تصویر می‌کشد، همان‌طور که یک حکیم و اندیشمند می‌تواند تصاویر زیبا و معانی عمیق را خلق کند.
نر گس از مینا وسیم زر تو گویی جمع کرد
بر ورق های ریاحین شکل جیم وعین ومیم
هوش مصنوعی: طرز شکل و زیبایی مینا به گونه‌ای است که گویی نرگس، زینت‌های زرین تو را بر روی برگ‌های گل‌ها جمع‌آوری کرده است. الگوهایی که بر آن‌ها به چشم می‌خورد شبیه به حروف جیم، عین و میم هستند.
بر سریر سلطنت گل می دهد هر روز بار
راستی در سلطنت گل شوکتی دارد عظیم
هوش مصنوعی: هر روز بر تخت سلطنت، گل به بار می‌نشیند و در این سلطنت، حقیقت و راستی جایگاهی بزرگ و عظیم دارد.
گنج باد آورد سیم برف بود اندر زمین
چون زر قارون فرو برد این زمان گنج وسیم
هوش مصنوعی: ثروتی که به طور ناگهانی و بدون زحمت به دست آمده، مانند زمینی است که برف روی آن نشسته و در زیر آن گنجی پنهان است. مثل گنجینه‌ای که قارون داشت، در این زمان ما نیز به چنین ثروتی دست یافته‌ایم.
شد به یک دم بارور چون دختر عمران زباد
مادر بستان که شش ماهست تا هست او عقیم
هوش مصنوعی: در یک لحظه همچون دختر عمران، او بارور شد، زیرا شش ماه از زمان لقاحش گذشته و تا او به دنیا بیاید، مادرش در انتظار است.
ز ابر نوروزی بسی بر شاخ با رمنت است
گر کسی منت برد فی الجمله باری از کریم
هوش مصنوعی: از باران بهاری، بسیاری از شاخسارها بهره‌مند شده‌اند. اگر کسی به‌طور کلی از بخشش و نعمت این بخشنده بزرگ استفاده کند، دلی شاد خواهد شد.
هست جایی آن که از لطف هوا پیدا شود
قوت نشو ونما در شخص مدفون رمیم
هوش مصنوعی: جایی وجود دارد که با توجه به لطافت و خوبی هوا، رشد و شکوفایی در انسان‌هایی که در زیر خاک مدفون هستند، ممکن می‌شود.
ساقی احسان سلطان گوییا بخشیده است
آب را فیض مدام وباد را لطف عمیم
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که ساقی، به نمایندگی از سلطان، خیر و برکت را به مردم می‌دهد. او به گونه‌ای آب را می‌نوشاند که همواره نیکو و مفید باشد و نسیم نیز با لطف و نوازش به انسان‌ها می‌وزد.
آفتاب آسمان سلطنت سلطان اویس
کافتابش هم چو ما هست از غلامان قدیم
هوش مصنوعی: خورشید آسمان پادشاهی سلطان اویس، همچون نور او، از خدمتگزاران قدیمی است.
آ ن که دارد بوی خلقش باد چون گل در دماغ
و آنکه بندد نقش نامش لعل چون زر در صمیم
هوش مصنوعی: کسی که بوی انسان‌های خوب را دارد، مانند گل در هواست و کسی که نامش را به زیبایی می‌نویسد، مانند لعل (سنگ قیمتی) است که در دل و روان درخشش دارد.
در زمن او جگر خونین ودل سوراخ نیست
در جهان جز نامه ودر هیچ مسکین ویتیم
هوش مصنوعی: در زمان او، نه دل شاد و نه حالتی خوش وجود دارد؛ در این دنیا جز درد و نامه‌ای از عواطف داغ برای کسی باقی نمانده و هیچ بی‌خانمان و یتیمی در آغوش سرپناهی نیست.
گر نسیم لطف او بر آتش دوزخ وزد
شاخ نار آرد همه گلنار بار اندر جحیم
هوش مصنوعی: اگر نسیم رحمت او بر آتش جهنم بوزد، در این صورت در آنجا هم گلشادی خواهد رویید و شاخ و برکات را به بار می‌آورد.
استواء خط رای او اگر بیند الف
از خجالت زین سبب در پیش دارد سر چو جیم
هوش مصنوعی: اگر کسی خطی را که به طور صاف و مستقیم نوشته شده، ببیند و شکل الف را از آن تشخیص دهد، به خاطر خجالت و شرم، سرش را مثل شکل جیم پایین می‌آورد.
در سر کوه از خیال برق شمشیر فتد
تا کمر گه کوه را از فرق سر سازد دو نیم
هوش مصنوعی: در بالای کوه، تصویری از برق شمشیر به نظرت می‌رسد که آنقدر قوی است که می‌تواند کوه را از سر به دو نیم تقسیم کند.
اژدهای رایتت در دامن آخر زمان
فتنه ها را چون کشف سر در گریبان یافته
هوش مصنوعی: اژدهای نمادین تو در دامن آخر الزمان، فتنه‌ها را مانند سر در گریبانش به خوبی درک کرده است.
از زبانتبز شمشیرت که قاطع حجت است
دعوی عدل تو را ملک تو برهان یافته
هوش مصنوعی: از زبان تیز و برنده‌ات که دلیل محکمی است، می‌توان فهمید که ادعای عدالت تو را به عنوان دلیلی محکم برای سلطنتت به اثبات می‌رساند.
در هوای دست بوس و پای بوست اسمان
ماه را گاهی چو گوی و گه چو چوگان یافته
هوش مصنوعی: در هوای عشق و ارادت به تو، ماه آسمان گاهی مانند گوی و گاهی مانند چوگان به دست می‌آید.
طوطی لفظ شکر خای تو بر خوان سخن
پر طاوس ملایک را مگس را ن حیران
هوش مصنوعی: پرنده‌ای چون طوطی با زبان شیرینش سخنانی را از تو تکرار می‌کند، اما برای بهشتیان و فرشتگان، در حقیقت گمراه‌کننده و بی‌محتواست.
اندر این مدت که بود از بس غبار عارضه
چرخ چشم روشنان تاریک وحیران یافته
هوش مصنوعی: در این مدت، به دلیل مشکلات و ناراحتی‌های زندگی، چشم‌های افرادی که معمولاً روشن و شاداب‌اند، تاریک و حیران شده است.
روزگار اندر مزاج بدور صدر سلطنت
انحرافی ز اختلاف چرخ گردان یافته
هوش مصنوعی: دنیا در حالتی ناپایدار و نامساعد قرار دارد و حتی در دوران سلطنت، دچار مشکلاتی ناشی از اختلافات و تغییرات شده است.
قرة العین جهان را یک دو روزی چشم بد
ز تکسر ناتوان چون چشم خوبان یافته
هوش مصنوعی: چشم و دل خوشی‌ها و زیبایی‌های این دنیا فقط برای یک یا دو روز است و به خاطر کم‌توانی چشم نیکوکاران، چشم بد به آن دچار می‌شود.
ادل سواد مملکت را بود دور از روی تو
چون سواد طره دلگیر و پریشان یافته
هوش مصنوعی: عدالت در سرزمین به خاطر غیبت تو از بین رفته است، همانطور که تاریکی و پریشانی در چهره ی عاشق حاکم شده است.
در دعایت در مساجد شب همه شب تا به روز
مومنان را همچو شمع از سوز گریان یافته
هوش مصنوعی: در دعاها و نیایش‌های شبانگاهی مساجد، مومنان را می‌توان یافت که مانند شمعی سوزان به خاطر درد و غم، اشک می‌ریزند.
صبحدم زان غم که ناگه بر تو بادی بگذارد
آتشین دل در بر خورشید لرزان یافته
هوش مصنوعی: در صبح، به خاطر غم ناشی از بادی ناگهانی که به تو می‌وزد، دل آتشینم را در آغوش خورشید لرزان یافته‌ام.
آسمان گردیده چون نرگس به بستان کرده باز
غنچه هایش یک به یک در دیده پیکان یافته
هوش مصنوعی: آسمان مثل نرگس در باغ زیبا شده و گلبرگ‌هایش به آرامی و یکی یکی، در دل انسان شوق و زیبایی ایجاد کرده‌اند.
منت ایزد را که می بینم به یمن همتت
چشم بیمار جهان داروی درمان یافته
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت خداوند، شکرگزارم که به برکت تلاش و همّت تو، چشمان بیمار این دنیا به درمان و بهبودی رسیده است.
موسی عمران علم بر وادی ایمن زده
یوسف دولت خلاص از چاه زندان یافته
هوش مصنوعی: موسی پسر عمران در سرزمین امن، علم و دانش را به نمایش گذاشت و یوسف، کسی که از چاه زندان نجات یافته، خوشبختی و قدرت را به دست آورد.
سالها گیتی نثار مقدم این روز را
دامن دریا و کان پر در ومرجان یافته
هوش مصنوعی: سال‌هاست که دنیا به یاد این روز، گویی به پاهایش نثار می‌کند و دامن دریا و معادن پر از گوهر و مرجان را پیدا کرده است.
کرده دستت در کنار سایلان شکرانه را
هر سرشک لعل وکان بر چهره ی کان یافته
هوش مصنوعی: دستت در کنار آرامش‌طلبان، شکر را به دیگران داده‌ای و هر قطره اشکی، مانند لعل بر چهره‌ات درخشان و زیباست.
آتش طبعم به فر مدحتت داغ حسد
بر جبین خان خاقانی وخاقان یافته
هوش مصنوعی: دل آتشین من از زیبایی تو و فضایل تو پر از حسد است و این حسد بر پیشانی خان خاقانی و خاقان قابل مشاهده است.
در جنابت کز طهارت چون جناب مصطفاست
بنده ی خود را گاه سلمان گاه حسان یافته
هوش مصنوعی: در پاکی و نزاهت تو، همان‌طور که حضرت محمد (ص) است، بنده‌ات را گاهی به مقام سلمان و گاهی به مقام حسان می‌ریابی.
تا بد ونیک جهان را پنج حس وشش جهت
از نه آباء وسه روح وچار ارکان یافته
هوش مصنوعی: جهان به واسطه پنج حس و شش جهت و از ترکیب نه پدر و سه روح و چهار رکن شکل گرفته است.
باد با احباب واعدایت قرین هر نیک وبد
کاسمان زآغاز تا انجام دوران یافته !
هوش مصنوعی: باد با دوستانت همواره در همراهی است و تمامی خوبی‌ها و بدی‌ها را از آغاز تا پایان عمر، برایت رقم زده است.

حاشیه ها

1398/01/21 14:03
سعید فاضلی

اشتباه تایپ در مصراع اول از بیت پانزدهم :
ز ابر نوروزی بسی بر شاخ با رمنت است
صحیح آن چنین است ...
ز ابر نوروزی بسی بر شاخ بار منت است

1398/10/17 19:01
صمیم

در بعضی مصراع ها اشتباه تایپی وجود دارد