شمارهٔ ۶۳ - در مدح شاه دوندی
بیا چون مقام طرب شد تمام
نوایی بساز از پی این مقام
نوایی که در وی سخن هست و نیست
نوای نی و چنگ مالا کلام
درون دل از جام می بر فروز
که تابد درو روشنایی زجام
نوای طرب در مقامی سرای
کزو جان غمگین بود شاد کام
مقامی که از خاک بوسش کنند
ملوک و ملایک معطر مشام
مقامی است برتر ز ذات و البروج
مکانی است خوشتر ز دار السلام
درو جز نوا رانیابی حزین
درو جز صبا را نباشد سقام
بیاضش به حدی که رخسار صبح
سپیده ازو می ستاند به وام
بلندیش تاپایه کافتاب
به زرین کمندش برآرد به بام
قمر تا شود خادم این سرای
گهی بدرو گاهی حلال است نام
نمودار این روضه بودی اگر
شدی ساکن از قصر فیروزه فام
ز نور و صفا صحن این خانه راست
فراغت ز آمد شد صبح و شام
ز خاک درش چون رحیق بهشت
دماغ فلک راست ذوق مدام
طمع داشت گردون که قرص قمر
شود خشت و فرشش ولی بود خام
گدا گر سوالی کند زین سرای
صدایش همه آری آید پیام
صریر درش گفته با سائلان
سلام علیکم علیکم سلام
زحل گر به بامش تواند رسید
ز شامش بود پاسبان تا به بام
بجای خودست این عمارت که کرد
پناه سلاطین ملا ذانام
مقام کریمان عهدست و شاه
بسی کرد نیکی به جای کرام
مقام کرم شاهوندی که هست
جهانیش در سایه احتشام
کریمی که بر نعمت خوان اوست
عظام صدور و صدور عظام
زهی چتر دور تو را سایه دار
همه روزه خورشید در اهتمام
همای است چترت که می پرورند
روان در ظلال جلالش عظام
صفات تو چون وصف عقل است خاص
عطای تو چون نور مهر است عام
خرد را به تدبیر توست اقتدا
امل را به فتراک توست اعتصام
کجا خیل رایت سراپرده زد
بود خیط صبحش طناب خیام
اگر ماه نو را کنی تربیت
به یک شب کنی کار او را تمام
بریم نریزد دگر آب روی
گر مایه یابد ز دستت غمام
ستم بود پیوسته کار سپهر
به دور تو برکند دندان زکام
شها من درین شعر می آورم
دو بیت ظهیر از پی اختتام
ندانم که بلقیس ثانی چرا
درین چند گاهم نبر ده است نام
منم کز زمین بوس آن حضرت است
چو هد هد مرا تاج بر سر مدام
درین هر دو بیت ارچه ایطاست لیک
رهیق کلام است مشکین ختام
الا تا همی بیت معمور را
بود خانه کعبه قایم مقام
سرای جلال بقای تو باد
چو فردوس دایم به رکن دوام
درین دولت آباد بر تخت جاه
به شادی نشین تا به روز قیام
شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان اویس: شفق آمد چو می و ماه نو عید چو جام شمارهٔ ۶۴ - در مدح امیر شیخ حسن: ای سر کوی تو را کعبه رسانیده سلام
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا چون مقام طرب شد تمام
نوایی بساز از پی این مقام
هوش مصنوعی: بیایید هنگامی که زمان شادی و خوشحالی فرا رسید، آهنگی بسازیم که همراستا با این لحظه شاد باشد.
نوایی که در وی سخن هست و نیست
نوای نی و چنگ مالا کلام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که موسیقی و نواهای موجود در دنیا دارای پیامها و احساساتی هستند که ممکن است به صورت کلامی بیان نشوند. نواهایی مثل صداهای نی و چنگ توانایی انتقال معانی عمیق و احساسی را دارند، حتی اگر کلامی در کار نباشد.
درون دل از جام می بر فروز
که تابد درو روشنایی زجام
هوش مصنوعی: در دل خود از نوشیدن شراب روشنایی برافروز تا نور آن در دل تو تابش کند.
نوای طرب در مقامی سرای
کزو جان غمگین بود شاد کام
هوش مصنوعی: صدای شادی در فضایی طنینانداز است که در آن روح غمگین به خوشحالی میرسد.
مقامی که از خاک بوسش کنند
ملوک و ملایک معطر مشام
هوش مصنوعی: مکانی که به خاطر آن، پادشاهان و فرشتگان آن را میبوسند و عطر آن فضا را دلپذیر میکند.
مقامی است برتر ز ذات و البروج
مکانی است خوشتر ز دار السلام
هوش مصنوعی: مکانی وجود دارد که از همه چیز بالاتر و بهتر است، جایی خوشایندتر از بهشت.
درو جز نوا رانیابی حزین
درو جز صبا را نباشد سقام
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که در دل آدمی، جز صدای غم و اندوه وجود ندارد و هیچ چیز دیگری مانند نسیم دلنشین و آرامبخش در آن نخواهید یافت.
بیاضش به حدی که رخسار صبح
سپیده ازو می ستاند به وام
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و روشنی پوست شخصی اشاره دارد که چنان درخشان و سفید است که مانند سپیدهدم به نظر میرسد و روشناییاش چنان است که به طور عاری از نقص، توجه را جلب میکند.
بلندیش تاپایه کافتاب
به زرین کمندش برآرد به بام
هوش مصنوعی: بلندیش به اندازه خورشید است و با کمند طلاییاش، او را بر فراز بامها میکشاند.
قمر تا شود خادم این سرای
گهی بدرو گاهی حلال است نام
هوش مصنوعی: ماه تا زمانی که خدمتگزار این خانه باشد، گاهی به دور میشود و گاهی به راحتی میدرخشد.
نمودار این روضه بودی اگر
شدی ساکن از قصر فیروزه فام
هوش مصنوعی: اگرچه این باغ زیبا به تصویر کشیده شده است، اما اگر از کاخ با رنگ فیروزهای ساکن شوی، دیگر زیبایی آن را نخواهی دید.
ز نور و صفا صحن این خانه راست
فراغت ز آمد شد صبح و شام
هوش مصنوعی: اینجا به روشنی و زیبایی این مکان اشاره شده است. در آن، با آرامش و راحتی از شب و روز میگذرانیم.
ز خاک درش چون رحیق بهشت
دماغ فلک راست ذوق مدام
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از خاک درش میآید، مانند عطر بهشت است و این عطر، آسمان را همیشه خوشحال و شاداب میکند.
طمع داشت گردون که قرص قمر
شود خشت و فرشش ولی بود خام
هوش مصنوعی: آسمان امیدوار بود که ماه کامل، تبدیل به آجر و فرش شود، اما این خیال نادرست و خام بود.
گدا گر سوالی کند زین سرای
صدایش همه آری آید پیام
هوش مصنوعی: اگر گدایی از این خانه سوالی بپرسد، صدای جوابش به وضوح و با قاطعیت به او خواهد رسید.
صریر درش گفته با سائلان
سلام علیکم علیکم سلام
هوش مصنوعی: صدای در با درخواستکنندگان سلام و احوالپرسی میکند و آنها نیز پاسخ سلام میدهند.
زحل گر به بامش تواند رسید
ز شامش بود پاسبان تا به بام
هوش مصنوعی: اگر زحل بتواند به سقف خانهاش برسد، ناظر و محافظ او از شب تا صبح خواهد بود.
بجای خودست این عمارت که کرد
پناه سلاطین ملا ذانام
هوش مصنوعی: این ساختمان به جای خود مهم است و مأمن سلاطین، ساخته شده توسط فردی به نام ملا است.
مقام کریمان عهدست و شاه
بسی کرد نیکی به جای کرام
هوش مصنوعی: مقام بزرگمنشان و کریمان، جایی برای عهد و پیمان است و شاه نیز بسیاری از کارهای نیک را به جای خلق نیکو انجام داده است.
مقام کرم شاهوندی که هست
جهانیش در سایه احتشام
هوش مصنوعی: مقام بخشندگی و بزرگی او به قدری است که جهانیان زیر سایهی احترام و شان او قرار دارند.
کریمی که بر نعمت خوان اوست
عظام صدور و صدور عظام
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و مهربانی که بر سفرهاش همهچیز در دسترس است، بزرگان و شخصیتهای مهم از او بهرهمند میشوند و از فیض او نصیب میبرند.
زهی چتر دور تو را سایه دار
همه روزه خورشید در اهتمام
هوش مصنوعی: عجب چتری که دور تو را سایه میافکند! در هر روز، خورشید به خاطر تو تمام تلاشش را میکند.
همای است چترت که می پرورند
روان در ظلال جلالش عظام
هوش مصنوعی: چتر تو دلیلی است که روان انسانها در سایهی عظمت آن پرورش مییابد.
صفات تو چون وصف عقل است خاص
عطای تو چون نور مهر است عام
هوش مصنوعی: صفات تو مانند ویژگیهای خاص عقل است، اما بخششهای تو همچون نور خورشید عمومی و فراگیر است.
خرد را به تدبیر توست اقتدا
امل را به فتراک توست اعتصام
هوش مصنوعی: عقل و خرد به تدبیر و تدبیر تو وابسته است، در حالی که آرزو و امید به تکیه بر راهنمایی و راهی که تو مشخص میکنی، چنگ میزند.
کجا خیل رایت سراپرده زد
بود خیط صبحش طناب خیام
هوش مصنوعی: کجا گشت و گذار و جمعیت به دستههای بزرگ جمع شده بود؟ در کجا صبح با چادر و نوارهای خیام برپا شد؟
اگر ماه نو را کنی تربیت
به یک شب کنی کار او را تمام
هوش مصنوعی: اگر ماه نو را به درستی تربیت کنی، میتوانی ظرف یک شب به تمام اهدافش برسی.
بریم نریزد دگر آب روی
گر مایه یابد ز دستت غمام
هوش مصنوعی: بیا تا دیگر آب بر زمین نریزیم، زیرا اگر از دست تو دلسرد شود، دیگر امیدی نمیماند.
ستم بود پیوسته کار سپهر
به دور تو برکند دندان زکام
هوش مصنوعی: ستمگری همیشه از سوی آسمان بر تو بوده است، مانند این که دندانهای تو را از سرما و سختی جدا کرده باشد.
شها من درین شعر می آورم
دو بیت ظهیر از پی اختتام
هوش مصنوعی: من در این شعر دو بیت از ظهیر را به عنوان خاتمه ارائه میدهم.
ندانم که بلقیس ثانی چرا
درین چند گاهم نبر ده است نام
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا بلقیس دوم در این مدت چند بار نامش را در اینجا نمیآورد.
منم کز زمین بوس آن حضرت است
چو هد هد مرا تاج بر سر مدام
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که به خاطر زمین، همیشه چون هد هد، تاجی بر سر دارم.
درین هر دو بیت ارچه ایطاست لیک
رهیق کلام است مشکین ختام
هوش مصنوعی: در این دو بیت اگرچه مضامین زیبا و خوشایندی وجود دارد، اما در نهایت کلام به شکلی دلنشین و لطیف به پایان میرسد که همانند عطری خوشبو، در ذهن باقی میماند.
الا تا همی بیت معمور را
بود خانه کعبه قایم مقام
هوش مصنوعی: آه، مگر خانه کعبه اینگونه پابرجا و برقرار باشد؟
سرای جلال بقای تو باد
چو فردوس دایم به رکن دوام
هوش مصنوعی: خانهی جلال و بزرگی تو همیشه برقرار باشد، همچون بهشتی که همواره در امان و استوار است.
درین دولت آباد بر تخت جاه
به شادی نشین تا به روز قیام
هوش مصنوعی: در این سرزمین خوش prosperity بر جایگاه قدرت با شادی و خوشحالی بنشین تا زمان قیام فرا برسد.

سلمان ساوجی