شمارهٔ ۶۰ - در موعظه ونصیحت
رفتند رفیقان ورسیدند به منزل
در خواب غروری تو هنوز ، ای دل غافل !
از نیست به هستی وزهستی به ره نیست
تا شهر وجود است روان است قوافل
راه تو پر از آب وگل ولاشه ضعیف است
بس شاهسواری که فرو رفت درین گل
ای غرقه ی دنیا مطلب غور ! که جستند
نه قعر پدید ست در این بحر نه ساحل
ناکا می ورنج است همه حاصل دنیا
ور کام بود حاصل از آن نیز چه حاصل
قسمت نشود بیش و کم از کوشش وتقصیر
تا خود چه قدر گشت مقدر زاوایل
خواهی که به رغبت هما پیوند تو خواهند
رو رشته پیوند نخست از همه بگسل
دنیا چه کنی جمع ؟ که مقصود ز دنیاست
دلقی کهن ونانی وباقی همه فاضل
تن ده به رضا کانچه قضا بر تو نوشته است
از تو نشود دفع به تعویذ و حمائل
حق را بشناس از نظر و چشم و دل و گوش
کاینها همه بر قدرت حق اند دلایل
گفتی تو که با حقم و حق بر طرفت نیست
با توست بلی حق و تو مشغول به باطل
جز حق که تواند که کند آدمیی را
پیدا ز کفی خاک بدین شکل و شمایل
در خوردن و خفتن چه شوی همسر انعام ؟
می کن عملی تا نشوی کم ز عوامل
هم سوده و فرسوده شوی آخر اگر خود
ز آهن شودت فرق وز فولاد فواصل
قول علمایی که عمل نیست در ایشان
ماننده یرمحی است که خالیست ز عامل
این طول امل چیست ؟ بر آنی که زمانه
شد عمر تو را تا به قیامت متکفل
خواهی که چو گل از دمت آسوده شود خلق ؟
چون غنچه بر آن باش که گردی هم تن دل
عاجل دهی از دست که آجل بستانی
رو دوست طلب کن چه کنی عاجل آجل
از خود گذرای یار وبدو رس که کسی نیست
غیر از تو میان تو ومقصود تو حایل
در راه هوا کاه وشی سارع وپران
در شارع دین کوه صفت سنگی وکاهل
این اشک ریایی است چو در وجه نشیند
سیم سره باید ، که بصیرست معامل
از حسن مزن لاف که خواهد شدن آخر
این نرگس چشم وگل رخسار تو زایل
تو در ظلمات شب کفران وبرایت
بر کرده در این گنبد فیروزه مشاعل
در جاه گرفتم که شدی طغرل وسنجر
بنگر که کجا اند کنون سنجر وطغرل
از هر که بد آید طمع نیک مدارید
خاصیت کافور مجویید ز فلفل
خیری که خلاص تو در آن است خلوص است
باقی همه اجزای تو قیدند وحبایل
عالم که ندارد عمل او مثال حماری ا ست
بی فایده اثقال کتب را شده حامل
از نفس بدان چشم نکویی نتوان داشت
هرگز ندهد نفع عسل زهر هلاهل
آخر تو نگویی که : که بخشید زوال
اصوات بم وزیر به قمری وعنادل ؟
یا کیست که داد است به باغ از سر مستی
از بلبله گل می گلگون به بلابل ؟
یا بهر کمال از پی تحصیل خرد را
کی بر سر ابنای جهان کرد محصل ؟
یا کیست که از اول ماه ووسط روز
ثور مه وخورشید کند زاید وزایل ؟
اینت چو محقق بود ای بنده ! بود ظلم
گر تو نبری طاعت این حاکم عادل
نفس ملکی را نبود حاجت زینت
طاوس ملایک چه کند زیب جلاجل
دولت نه به عقل است وکیاست وگر این نیست
از چیست که عالم رود اندر پی جاهل ؟
در بیت حرم ، قافله ای سایل ومهجور
در شهر یمن ،طایفه ای ساکن وواصل
بر دوش هر آن کس که طرازی زهنر نیست
آن بین ومزن دست در اذیال زوایل
وحشی که خورد خار قناعت بود آهو
گر زانکه فرود آورد او سر به سنابل
توحید به دل گو چو کسانی که به انگشت
گفتند ونهادند بر آن حرف انامل
رو قطع تعلق کن امروز که فردا
آسوده ز اغلالی وایمن ز سلاسل
تو اصل وجودی شرفت واضح و لایح
خود را همگی ساخته باطل و عاطل
در راندن سایل چه جوابت بود آخر
آن روز که باشد ز تو رزاق تو سایل
چندین چه کنی حکم اواخر که چه باشد؟
تا بر چه نهج رفته بود حکم اوایل
سلمان دگری را چه دهی پند که هستند؟
اوضاع تو را اهل جهان منکر و عازل
پندی که به قول آمدت اول تو به فعل آر
ورنه نبود هیچ کدام موثر دم قایل
شمارهٔ ۵۹ - در مدح دلشاد خاتون: زنجیر بند زلفت زد حلقه بر در دل شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد: راه نجم چو مشرف کند ایوان حمل
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتند رفیقان ورسیدند به منزل
در خواب غروری تو هنوز ، ای دل غافل !
هوش مصنوعی: دوستان رفتند و به مقصد رسیدند، اما تو هنوز در خواب غفلت به سر میبری، ای دل بیخبر!
از نیست به هستی وزهستی به ره نیست
تا شهر وجود است روان است قوافل
هوش مصنوعی: از عدم به وجود و از وجود به سمت عدم در حرکت است. در جایی که وجود دارد، کاروانها در حرکتاند.
راه تو پر از آب وگل ولاشه ضعیف است
بس شاهسواری که فرو رفت درین گل
هوش مصنوعی: مسیر تو پُر از آب، گل و اجساد ضعیف است. چه بسیار سواری که در این گل و لای فرو رفته است.
ای غرقه ی دنیا مطلب غور ! که جستند
نه قعر پدید ست در این بحر نه ساحل
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیا غرق شدهای، تلاش کن تا به عمق مسائل پی ببری! چرا که در این دریا، نه عمق مشخصی وجود دارد و نه ساحلی برای رسیدن به آن.
ناکا می ورنج است همه حاصل دنیا
ور کام بود حاصل از آن نیز چه حاصل
هوش مصنوعی: تمام درد و رنج دنیا نتیجهای جز ناامیدی ندارد و حتی اگر به خواستههایمان نیز دست یابیم، باز هم هیچ چیز به دست نیامده است.
قسمت نشود بیش و کم از کوشش وتقصیر
تا خود چه قدر گشت مقدر زاوایل
هوش مصنوعی: سرنوشت انسان با تلاش و短 نشدن از کوشش حاصل میشود، بنابراین نمیتوان انتظار داشت نتیجهای فراتر یا کمتر از آنچه تقدیر شده بهدست آید.
خواهی که به رغبت هما پیوند تو خواهند
رو رشته پیوند نخست از همه بگسل
هوش مصنوعی: اگر خواهان ارتباط و نزدیکی با دیگران هستی، ابتدا باید از تمام وابستگیها و پیوندهای قبلی خود دست بکشی.
دنیا چه کنی جمع ؟ که مقصود ز دنیاست
دلقی کهن ونانی وباقی همه فاضل
هوش مصنوعی: دنیا را چه فایدهای میتوانی به دست آوری؟ هدف از دنیا تنها چیزهای بیارزشی همچون لباسهای کهنه و نانهای معمولی است و باقی چیزها نیز فقط اضافی و بیهودهاند.
تن ده به رضا کانچه قضا بر تو نوشته است
از تو نشود دفع به تعویذ و حمائل
هوش مصنوعی: خود را تسلیم آنچه مقدر شده کن؛ زیرا نمیتوانی با دعا و آویزها آنچه را که بر تو نوشتهاند، از خود دور کنی.
حق را بشناس از نظر و چشم و دل و گوش
کاینها همه بر قدرت حق اند دلایل
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که برای شناخت حق و حقیقت، باید از ابزارهای مختلف خود از جمله دید، فکر و احساسات استفاده کنیم. همه اینها نشانههایی از قدرت حق هستند و به ما کمک میکنند تا حقیقت را درک کنیم.
گفتی تو که با حقم و حق بر طرفت نیست
با توست بلی حق و تو مشغول به باطل
هوش مصنوعی: تو گفتی که با حق هستی و حق بر علیه تو نیست، اما در واقع حق و تو مشغول به کارهایی هستید که باطل است.
جز حق که تواند که کند آدمیی را
پیدا ز کفی خاک بدین شکل و شمایل
هوش مصنوعی: جز حقیقت و واقعیت، چه کسی میتواند انسانی را از خاک و مواد اولیه به این شکل و قیافه زیبا درآورد؟
در خوردن و خفتن چه شوی همسر انعام ؟
می کن عملی تا نشوی کم ز عوامل
هوش مصنوعی: در خوردن و خوابیدن چه فایدهای خواهد داشت اگر فقط به دریافت نعمتها بسنده کنی؟ باید اقدام کنی و عملی انجام دهی تا از تأثیر عوامل دیگر کم نشوی.
هم سوده و فرسوده شوی آخر اگر خود
ز آهن شودت فرق وز فولاد فواصل
هوش مصنوعی: اگر خودت را از درون عوض نکنی و بهبود نیابی، حتی اگر به ظاهر قوی و محکم باشی، در نهایت از بین خواهی رفت و فرسوده میشوی.
قول علمایی که عمل نیست در ایشان
ماننده یرمحی است که خالیست ز عامل
هوش مصنوعی: گفتار دانشمندان اگر بدون عمل باشد، مانند حیوانی است که هیچ فایدهای ندارد.
این طول امل چیست ؟ بر آنی که زمانه
شد عمر تو را تا به قیامت متکفل
هوش مصنوعی: این امیدی که تو داری چیست؟ روزگار، عمر تو را تا همیشه به عهده گرفته است.
خواهی که چو گل از دمت آسوده شود خلق ؟
چون غنچه بر آن باش که گردی هم تن دل
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مردم از وجودت راحت باشند و مانند گل به آرامش برسند، باید مانند غنچه کمی صبر کنی و خودت را به دلشان نزدیک کنی.
عاجل دهی از دست که آجل بستانی
رو دوست طلب کن چه کنی عاجل آجل
هوش مصنوعی: اگر تو را به زودی چیزی میدهند، از دست نده، زیرا ممکن است در آینده چیزی بهتر از آن را بگیری. در زندگی، به دوستیهایی که ارزش دارند، اهمیت بده که در این صورت، نیازی نیست نگران زمان باشی.
از خود گذرای یار وبدو رس که کسی نیست
غیر از تو میان تو ومقصود تو حایل
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف و مقصود خود، باید از خود و وابستگیهایت بگذری، زیرا هیچ مانع و فاصلهای جز خودت بین تو و آرزویت وجود ندارد.
در راه هوا کاه وشی سارع وپران
در شارع دین کوه صفت سنگی وکاهل
هوش مصنوعی: در مسیر هوای نفس، افرادی بیحوصلگی و تنبلی وجود دارند، اما در مسیر دین، انسانهایی قوی و مقاوم مانند کوه هستند.
این اشک ریایی است چو در وجه نشیند
سیم سره باید ، که بصیرست معامل
هوش مصنوعی: این اشک مصنوعی است که وقتی بر چهره مینشیند، باید مانند مرواریدی درخشان باشد، زیرا کسی که بصیرت دارد، درک صحیحی از این وضعیت خواهد داشت.
از حسن مزن لاف که خواهد شدن آخر
این نرگس چشم وگل رخسار تو زایل
هوش مصنوعی: از زیباییات دم نزن که در نهایت، این نرگس چشم و گل رخسارت از بین خواهد رفت.
تو در ظلمات شب کفران وبرایت
بر کرده در این گنبد فیروزه مشاعل
هوش مصنوعی: شما در تاریکیهای شب به کفر و ندانمکاری مشغولید و در این آسمان آبی، چراغهایی برایتان روشن شده است.
در جاه گرفتم که شدی طغرل وسنجر
بنگر که کجا اند کنون سنجر وطغرل
هوش مصنوعی: من در مقام و شأن خود به حدی رسیدهام که در کنار طغرل و سنجر قرار میگیرم. حالا نگاه کن که این دو شخصیت بزرگ کجا هستند و چه وضعیت و جایگاهی دارند.
از هر که بد آید طمع نیک مدارید
خاصیت کافور مجویید ز فلفل
هوش مصنوعی: از کسی که به او بدگمان هستید، انتظار خوبی نداشته باشید. نمیتوانید از کافور خاصیتی شبیه فلفل انتظار داشته باشید.
خیری که خلاص تو در آن است خلوص است
باقی همه اجزای تو قیدند وحبایل
هوش مصنوعی: کار نیک و واقعی که باعث رهایی تو میشود، تنها در پاکی و صداقت نهفته است. تمامی اجزای وجود تو به نوعی محدودیت و قید وابستهاند.
عالم که ندارد عمل او مثال حماری ا ست
بی فایده اثقال کتب را شده حامل
هوش مصنوعی: عالمی که عملش نیکو نیست، مانند الاغی است که بیهوده بار سنگین کتابها را حمل میکند؛ او هیچ فایدهای ندارد.
از نفس بدان چشم نکویی نتوان داشت
هرگز ندهد نفع عسل زهر هلاهل
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان از چیزی که با نفس و روح ما ارتباط دارد، انتظار خوبی و زیبایی داشت. چون هر چه باشد، در نهایت نمیتواند به ما سود برساند. عسل هم نمیتواند از زهر آسیبی که در هلاهل است، ما را نجات دهد.
آخر تو نگویی که : که بخشید زوال
اصوات بم وزیر به قمری وعنادل ؟
هوش مصنوعی: در نهایت تو نگو که آیا خاموشی صداها به دلیل رفتن وزیر است یا به خاطر حضور قناری و پرندههای دیگر؟
یا کیست که داد است به باغ از سر مستی
از بلبله گل می گلگون به بلابل ؟
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در حال خوشی و شیدایی، به باغ سرسبز و پر از شکوفه سرخی از گلها نگاه کند و از آواز بلبل لذت ببرد؟
یا بهر کمال از پی تحصیل خرد را
کی بر سر ابنای جهان کرد محصل ؟
هوش مصنوعی: آیا کسی برای رسیدن به کمال و دانش، موفق به کسب علم و دانش در میان مردم شده است؟
یا کیست که از اول ماه ووسط روز
ثور مه وخورشید کند زاید وزایل ؟
هوش مصنوعی: چه کسی است که در آغاز ماه و وسط روز، ماه و خورشید را به وجود آورد و یا از بین ببرد؟
اینت چو محقق بود ای بنده ! بود ظلم
گر تو نبری طاعت این حاکم عادل
هوش مصنوعی: ای بنده! اگر واقعاً حقیقت را درک کنی، ظلم در حق تو پیش میآید اگر در برابر این حاکم عادل فرمانبرداری نکنی.
نفس ملکی را نبود حاجت زینت
طاوس ملایک چه کند زیب جلاجل
هوش مصنوعی: نفس فرشتهای نیاز به زیور و زیبایی طاووس ندارد، زیرا چه نیازی به زینت دارد وقتی که خودش از زیبایی برخوردار است.
دولت نه به عقل است وکیاست وگر این نیست
از چیست که عالم رود اندر پی جاهل ؟
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت به دانایی و رفتار عاقلانه وابسته نیست و اگر چنین نبود، چرا افراد نادان بیشتر به دنبال مقام و اعتبار میروند؟
در بیت حرم ، قافله ای سایل ومهجور
در شهر یمن ،طایفه ای ساکن وواصل
هوش مصنوعی: در حریم مقدس، گروهی در حال دعا و درخواستاند و در عین حال، در یمن طایفهای ساکن و برقرار وجود دارد.
بر دوش هر آن کس که طرازی زهنر نیست
آن بین ومزن دست در اذیال زوایل
هوش مصنوعی: هر کسی که هنری ندارد، بار سنگینی بر دوش اوست. به او نگاه کن و از دست زدن به زوایای زندگیاش خودداری کن.
وحشی که خورد خار قناعت بود آهو
گر زانکه فرود آورد او سر به سنابل
هوش مصنوعی: یک وحشی که از قناعت رنج میبرد، مانند آهویی است که به خاطر از دست دادن خوبیها، سرش را پایین میآورد و تحمل میکند.
توحید به دل گو چو کسانی که به انگشت
گفتند ونهادند بر آن حرف انامل
هوش مصنوعی: به قلبت بگویید که همانند کسانی باشید که با انگشت اشاره، کلام خود را بر آن ثابت کردند.
رو قطع تعلق کن امروز که فردا
آسوده ز اغلالی وایمن ز سلاسل
هوش مصنوعی: امروز از وابستگیها و تعلقات خود دست بکش، چون فردا میتوانی از زنجیرها و محدودیتها رهایی یابی و احساس آزادی کنی.
تو اصل وجودی شرفت واضح و لایح
خود را همگی ساخته باطل و عاطل
هوش مصنوعی: تو وجود واقعی و شرافتت کاملاً روشن و واضح است، اما تمام کسانی که به تو توجه میکنند، تنها در خیال و باطل به سر میبرند.
در راندن سایل چه جوابت بود آخر
آن روز که باشد ز تو رزاق تو سایل
هوش مصنوعی: در آن روز که نیازمندی را کمک میکنی، پاسخ تو چه خواهد بود وقتی که خودت هم به کمک نیاز داری و خداوند روزیرسان توست؟
چندین چه کنی حکم اواخر که چه باشد؟
تا بر چه نهج رفته بود حکم اوایل
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که در مورد کارهایی که در پایان یک وضعیت یا موضوع انجام میشود، نیازی به نگرانی نیست. این نشان میدهد که باید به روند حرکتی که در آغاز وجود داشته دقت کرد، زیرا این آغاز ممکن است تأثیر زیادی بر نتایج نهایی داشته باشد. در واقع، تصمیمات و اقدامات اولیه میتواند مسیر آینده را تعیین کند و به ما میگوید که نمیتوان تنها از روی نتایج آخرین قضاوت کرد.
سلمان دگری را چه دهی پند که هستند؟
اوضاع تو را اهل جهان منکر و عازل
هوش مصنوعی: سلمان، به کسی که در شرایط مشابه تو قرار دارد، چه نصیحتی میکنی؟ چرا که مردم دنیا اوضاع تو را نمیپذیرند و دربارهاش قضاوت میکنند.
پندی که به قول آمدت اول تو به فعل آر
ورنه نبود هیچ کدام موثر دم قایل
هوش مصنوعی: بهتر است ابتدا به قول و وعدههایی که میدهی عمل کنی، زیرا فقط سخن گفتن کافی نیست و بدون عمل، هیچیک از آنها تأثیرگذار نخواهد بود.

سلمان ساوجی