شمارهٔ ۵۷ - در مدح سلطان اویس
عید من آنکه هست خم ابرویش هلال
بر عین عید ابروی چون نون اوست دال
عیدی که قدر اوست فزون از هزار ماه
ماهی که مثل او نبود در هزار سال
خوش می خرامد ز بن گوش می کشد
هر دم به دوش غالیه زلف او شمال
تا خود خیال ابروی اوبست ماه نو
کج می نمود در نظر مردم این خیال
هندوی اوست هر سرمه از آن جهان
می گویدش (مبارک)و می خواندش هلال
طالع شوای خجسته مه نو که عالمی است
بی عید طلعت تو همه روزه در ملال
لعلت به خنده می شکند حقه عقیق
چشمم به گریه می گسلد رشته لال
با چشم مست گو که میدان چو می بریز
خون مرا مگو که حرامست یا حلال
چو گان زلفت آنکه به میدان دلبری
سر جز به گوی ماه درآرد بود محال
کم می کنم حدیث دهان تو چون می کنم
کانجا سخن نمی رود از تنگی مجال
رویت گل دو روی به یک روی چون ندید
صد بار زرد و سرخ برآمد زانفعال
با توست گوییا نظر آفتاب ملک
کامد چو ماه عید مبارک رخت به فال
خورشید صبح سنجق و ماه زحل محل
دارای چرخ کوکبه مشتری خصال
سلطان معزدین خدا پادشه اویس
سلطان بی عدیل و شهنشاه بی مثال
شاهی که ظل مرکز چتر جلال اوست
دوران هفت دایره را نقطه کمال
شاهی که زیر شهپر شاهین دولتش
خوش خفته است کبک دری با فراغ بال
ای گشته مالکان همه ملوک ملک تو
وی مال کان زکف دست تو پایمال
تقدیر داده تا ابدت بخت (لاینام)
ایزد سپرده در ازلت ملک (لایزال)
مهرست و ماه رای زرینتوراغلام
کان است و بحر طبع جواد تو را عیال
آفاق راست بحر کفت منشا کرم
افلاک راست خاک درت مسند جلال
امر تو مرکبان زمین را کند روان
نهی تو بختیان فلک را نهد عقال
آن خلق خلق توست که ده تو ز غیرتش
خون بسته است در جگر نافه غزال
وان لطف لطف توست که در عین سلسبیل
بر روی کف می زند از طره اش زلال
وان قهر قهر توست که از باد هیبتش
آب نبات زهر شود در عروق بال
وان گرز گرز توست که بدخواه را کند
پیدا میان دو کتفش فرق در جدال
بر کوه جامد ار گذرد با هیبتت
گردند چون سحاب روان در هوا جبال
مریخ را بدل شمرد زهره بعد از ین
با ماه رایت تو اگر یابد اتصال
مه خواست تا به سم سمندت رسد مگر
خود را بر او ببندد اگر دارد احتمال
آنجا که خنگ ماه منیر تو سم نهد
ماه نو افتاده بود در صف نعا ل
ظل ظلیل چتر تو و خوی پرچمت
رخسار نو عروس ظفر راست زلف و خال
گر التجا کند به تو خورشید خاوری
دیگر به نیم روز نبیند کسش زوال
چرخ دوال باز اگر سر کشی کند
امرت کشد به جرم زجرم اسد دوال
بد خواه را چه زهره که گردد معارضت ؟
با شیر خود چه پنجه تواند زدن شغال
دست سوال پیش تو سایل چه آورد
چون هست پیش دست عطا تو بر سوال
جود تو منع کرد ترا زو از آن شدست
میزان درست مغربی مهر را زوال
شا ها بدان خدای که از خوان نعمتش
دنیاست یک نواله وعقبی است یک نوال !
کا مروز در جمیع ممالک منم که نیست
جز فکر مدحت تو مرا هیچ اشتغال
از صبح تا به شام دعای تو می کنم
بی آنکه باشدم طمع جا ه وحرص مال
ورنه به دولتت چو دگر بندگان تو
من بنده نیز داشتمی منصب و منال
بر غیر حضرت تو حرام است شعر من
کان سحر مطلق است بهر مذهبی حلال
تا در طباع آتش و آب است اختلاف
تا در مزاج باد بهاریست اعتدال
بادا حدود ملک تو ایمن ز اختلاف
بادا مزاج امر تو خالی ز اختلال
فرخنده باد بر تو شب قدر و روز عید
پشت و پناه و قدر جلال تو ذوالجلال
شمارهٔ ۵۶ - در مدحامیر شیخ حسن: ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک ! شمارهٔ ۵۸ - در مدح شیخ زاهد برادر سلطان اویس: ماهی از برج شرف زاده خورشید کمال
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید من آنکه هست خم ابرویش هلال
بر عین عید ابروی چون نون اوست دال
هوش مصنوعی: عید من آن چیزی است که زیبایی و جذابیت خاصی دارد، مانند هلال ماه که در ابروهای او نمایان است. وجود او برای من به اندازه روز عید ارزشمند و دلپذیر است.
عیدی که قدر اوست فزون از هزار ماه
ماهی که مثل او نبود در هزار سال
هوش مصنوعی: عیدی که ارزشش بیشتر از هزار ماه است، همانند ماهی است که در هزار سال هیچ نظیری ندارد.
خوش می خرامد ز بن گوش می کشد
هر دم به دوش غالیه زلف او شمال
هوش مصنوعی: او به طرز زیبایی راه میرود و هر بار که میگذرد، بادی که از زلفهایش میوزد، حس تازگی و دلپذیری را به همراه دارد.
تا خود خیال ابروی اوبست ماه نو
کج می نمود در نظر مردم این خیال
هوش مصنوعی: تا زمانی که خودم فکر ابروی او را دارم، ماه نو در نظر مردم به طور کج و معوج به نظر میرسد.
هندوی اوست هر سرمه از آن جهان
می گویدش (مبارک)و می خواندش هلال
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و مبارکی اشاره دارد که از دنیای دیگر به چشم میخورد. همچنین به هلال اشاره میکند که نماد زیبایی و تازگی است. در واقع، تصویرسازی از زیباییهای بیرونی و درونی را به تصویر میکشد.
طالع شوای خجسته مه نو که عالمی است
بی عید طلعت تو همه روزه در ملال
هوش مصنوعی: شانس و اقبال خوب تو مانند ماه نو است که همواره برای جهان روشنایی میآورد، اما بیوجود تو، روزها در غم و افسردگی سپری میشوند.
لعلت به خنده می شکند حقه عقیق
چشمم به گریه می گسلد رشته لال
هوش مصنوعی: لبخند تو همچون سنگ قیمتی سرخ است که همه چیز را میشکند، اما من از دیدن تو اشکم در میآید و نمیتوانم حرفی بزنم.
با چشم مست گو که میدان چو می بریز
خون مرا مگو که حرامست یا حلال
هوش مصنوعی: با نگاهی سرمست بگو که وقتی میدان را پر از شراب کردی، دیگر از من نپرس که خون من حرام است یا حلال.
چو گان زلفت آنکه به میدان دلبری
سر جز به گوی ماه درآرد بود محال
هوش مصنوعی: وقتی زلف تو در میدان عشق رو میشود، غیر از این که به ماه بگوید "بیا" هرگز ممکن نیست.
کم می کنم حدیث دهان تو چون می کنم
کانجا سخن نمی رود از تنگی مجال
هوش مصنوعی: وقتی که دربارهی تو صحبت میکنم، کلمات کم میآورم؛ زیرا در آنجا، فضای کافی برای بیان احساساتم وجود ندارد.
رویت گل دو روی به یک روی چون ندید
صد بار زرد و سرخ برآمد زانفعال
هوش مصنوعی: چهرهی تو مانند گل است که دو رنگ دارد. بارها دیدهام که این تغییر رنگ، یعنی زرد و سرخ شدن، از یک حالت خاص ناشی میشود.
با توست گوییا نظر آفتاب ملک
کامد چو ماه عید مبارک رخت به فال
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وجود تو مانند نور خورشید همه جا را روشن کرده و خوشحالی و سرور به ارمغان آورده است، همانطور که در شب عید، ماه زیبا و خندان میدرخشد.
خورشید صبح سنجق و ماه زحل محل
دارای چرخ کوکبه مشتری خصال
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جلوههای آسمان اشاره شده است. خورشید صبح مانند سنجاقی در آسمان میدرخشد و ماه زحل به عنوان محلی خاص خود را دارد. همچنین، چرخش سیاره مشتری به صفات و ویژگیهای جذابش اشاره میکند. به طور کلی این تصویرسازی از زیبایی و شکوه آسمان و سیارات آن حکایت دارد.
سلطان معزدین خدا پادشه اویس
سلطان بی عدیل و شهنشاه بی مثال
هوش مصنوعی: سلطان معزدین، خدا پادشاه اویس است؛ او سلطان بیعدیل و بینظیر است.
شاهی که ظل مرکز چتر جلال اوست
دوران هفت دایره را نقطه کمال
هوش مصنوعی: سلطانی که سایهاش بر جهانیان گسترده است، تمام دورانی که در آن زندگی میکنیم را به کمال میرساند.
شاهی که زیر شهپر شاهین دولتش
خوش خفته است کبک دری با فراغ بال
هوش مصنوعی: پادشاهی که در سایهی قدرت و عظمت خود آرامش دارد، کبک دری با خیال راحت و بدون دغدغه زندگی میکند.
ای گشته مالکان همه ملوک ملک تو
وی مال کان زکف دست تو پایمال
هوش مصنوعی: ای کسانی که مالکان و حاکمان همه به عظمت و سلطنت تو گرد آمدهاند، مال و دارایی چه کسی است که زیر پاهای تو نادیده گرفته شده است؟
تقدیر داده تا ابدت بخت (لاینام)
ایزد سپرده در ازلت ملک (لایزال)
هوش مصنوعی: سرنوشت تو را به گونهای رقم زده که تا ابد خوشبختی نصیبت باشد و خداوند در آغاز آفرینش، سلطنتی دائمی را به تو عطا کرده است.
مهرست و ماه رای زرینتوراغلام
کان است و بحر طبع جواد تو را عیال
هوش مصنوعی: خورشید و ماه غلامان زیبای تو هستند و دریاچهی ذوق و سلیقهی تو، مایهی غنای زندگیات است.
آفاق راست بحر کفت منشا کرم
افلاک راست خاک درت مسند جلال
هوش مصنوعی: جهانها مانند دریا هستند و منبع خوبیها و نعمتها در آنها وجود دارد. آسمانها همچون خاک زیر پای تو هستند که مقام و جلال تو را در بر گرفتهاند.
امر تو مرکبان زمین را کند روان
نهی تو بختیان فلک را نهد عقال
هوش مصنوعی: فرمان تو باعث میشود که زمین با سرعت حرکت کند و نهی و رحمت تو جلوی چرخش فلک را میگیرد.
آن خلق خلق توست که ده تو ز غیرتش
خون بسته است در جگر نافه غزال
هوش مصنوعی: این شعر به وصف حال کسی میپردازد که به خاطر عشق و محبوبش دچار درد و رنج عمیق شده است. در اینجا به شدت وابستگی و عواطفی که در دل فرد نسبت به محبوبش وجود دارد اشاره میکند. آن شخص به خاطر محبت و شدت احساساتی که نسبت به معشوقش دارد، در درونش احساسی مشابه با درد و رنج را تجربه میکند، تا جایی که این احساسات شدید بر زندگی و روح او تأثیر گذاشتهاند.
وان لطف لطف توست که در عین سلسبیل
بر روی کف می زند از طره اش زلال
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و لطافت نوعی عشق و محبت اشاره دارد. در آن، اشاره شده است که لطف و محبت تو باعث شده تا در محیطی دلپذیر و خوشایند، زیبایی و زلالی خاصی از وجودت نمایان شود. به عبارتی دیگر، این وصف به تجلی زیباییهای درونی و بیرونی یک شخص میپردازد که بر دل و جان تاثیر عمیق میگذارد.
وان قهر قهر توست که از باد هیبتش
آب نبات زهر شود در عروق بال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شدت و قهری که از وجود تو ناشی میشود، به قدری powerful است که میتواند حتی چیزهایی شیرین و خوشمزه را به زهر تبدیل کند. این نشاندهنده تأثیر عمیق و منفی احساسات تو بر روی محیط و چیزهای اطراف است.
وان گرز گرز توست که بدخواه را کند
پیدا میان دو کتفش فرق در جدال
هوش مصنوعی: آن نیزهای که در دست توست، دشمنان را در نبرد شناسایی میکند و میان دو کتفشان جای ضربه را پیدا میکند.
بر کوه جامد ار گذرد با هیبتت
گردند چون سحاب روان در هوا جبال
هوش مصنوعی: اگر حضورت مانند کوهی محکم و با وقار باشد، دیگران مانند ابرهایی که در آسمان در حرکتند، به دور تو خواهند چرخید.
مریخ را بدل شمرد زهره بعد از ین
با ماه رایت تو اگر یابد اتصال
هوش مصنوعی: مریخ پس از این، زهره را به جای خود میگیرد، آنگاه که ماه به پرچم تو دست یابد.
مه خواست تا به سم سمندت رسد مگر
خود را بر او ببندد اگر دارد احتمال
هوش مصنوعی: ماه آرزو داشت که به سم اسب تو برسد، تا شاید خود را به او ببندد، اگر چنین چیزی ممکن باشد.
آنجا که خنگ ماه منیر تو سم نهد
ماه نو افتاده بود در صف نعا ل
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جذابیت تو مانند سم دریده میشود، ماه نو به آرامی در صف نعل اسب قرار گرفته است.
ظل ظلیل چتر تو و خوی پرچمت
رخسار نو عروس ظفر راست زلف و خال
هوش مصنوعی: چتر تو سایهای نرم و دلپذیر دارد و ویژگیهای پرچمت مانند زیبایی رخسار یک عروس تازه عروسی است که به زلف و نشانههای خاص خود زیباست.
گر التجا کند به تو خورشید خاوری
دیگر به نیم روز نبیند کسش زوال
هوش مصنوعی: اگر خورشید خاوری از تو درخواست کمک کند، دیگر هیچکس در نیمروز زوال آن را نخواهد دید.
چرخ دوال باز اگر سر کشی کند
امرت کشد به جرم زجرم اسد دوال
هوش مصنوعی: اگر گردش زمان به عیوب و ناپسندها توجه کند، کارهای تو را به خاطر آزردگیم به بلا و گرفتاری میکشاند.
بد خواه را چه زهره که گردد معارضت ؟
با شیر خود چه پنجه تواند زدن شغال
هوش مصنوعی: کسی که بدخواه است، چطور میتواند با کسی که قدرت و توانایی زیادی دارد، مقابله کند؟ شغال چگونه میتواند با شیر درگیر شود؟
دست سوال پیش تو سایل چه آورد
چون هست پیش دست عطا تو بر سوال
هوش مصنوعی: چنان که سوال و درخواست در دست کسی باشد، وقتی در برابر تو که بخشندهای قرار میگیرد، دیگر نیازی به سوال و درخواست نیست.
جود تو منع کرد ترا زو از آن شدست
میزان درست مغربی مهر را زوال
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش تو باعث شد که از آن چیزی که نمیتوانی داشته باشی، دور بمانی و این نشاندهندهی آن است که ارزش محبت و دوستی بهراستی کاهش یافته است.
شا ها بدان خدای که از خوان نعمتش
دنیاست یک نواله وعقبی است یک نوال !
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که از خدای بزرگ که ما را از نعمتهایش بهرهمند میسازد، تنها یک لقمه برای زندگی در دنیا و یک لقمه برای زندگی پس از مرگ کافی است. در واقع، به اهمیت بهرهمندی از نعمتهای الهی و ارزشهای معنوی اشاره دارد.
کا مروز در جمیع ممالک منم که نیست
جز فکر مدحت تو مرا هیچ اشتغال
هوش مصنوعی: امروز در تمام کشورها من هستم و هیچ چیزی جز فکر ستایش تو ذهن مرا مشغول نمیکند.
از صبح تا به شام دعای تو می کنم
بی آنکه باشدم طمع جا ه وحرص مال
هوش مصنوعی: من از صبح تا شب برای تو دعا میکنم، بدون اینکه به دنبال مقام و ثروت باشم.
ورنه به دولتت چو دگر بندگان تو
من بنده نیز داشتمی منصب و منال
هوش مصنوعی: اگر من هم چون دیگر بندگان تو به خوشبختی و مقام تو دسترسی داشتم، حتماً من هم دارای مقام و روزی خوبی بودم.
بر غیر حضرت تو حرام است شعر من
کان سحر مطلق است بهر مذهبی حلال
هوش مصنوعی: شعر من فقط مخصوص شماست و هیچ کس دیگری حق ندارد از آن بهرهبرداری کند؛ زیرا شعر من به اندازهای جادویی و تاثیرگذار است که برای هر مذهبی قابل قبول و مناسب است.
تا در طباع آتش و آب است اختلاف
تا در مزاج باد بهاریست اعتدال
هوش مصنوعی: تا وقتی که خصوصیات آتش و آب متفاوت است، و تا زمانی که باد بهاری معتدل است، اختلافات و تغییرات در طبیعت ادامه خواهد داشت.
بادا حدود ملک تو ایمن ز اختلاف
بادا مزاج امر تو خالی ز اختلال
هوش مصنوعی: ای کاش سرزمین تو از نابهسامانی ها در امان باشد و امور تو از هر گونه آشفتگی و اختلال دور باشد.
فرخنده باد بر تو شب قدر و روز عید
پشت و پناه و قدر جلال تو ذوالجلال
هوش مصنوعی: شب قدر و روز عید برایت خوش و مبارک باد. خداوند جلال و عظمتش پشت و پناه تو باشد.

سلمان ساوجی