گنجور

شمارهٔ ۵۵ - در مدح سلطان اویس

مبشران سعادت برین بلند رواق
همی کنند ندا در ممالک آفاق
که سال هفتصد و پنجاه و هفت رجب
به اتفاق خلایق بیاری خلاق
نشست خسرو ریو زمین به استحقاق
فراز تخت سلاطین به دار ملک عراق
خدایگان سلاطین عهد شیخ اویس
پنا هو پشت جهان خسرو علی الا طلاق
شهنشهی که برای نثار مجلس اوست
پر از جواهر انجم سپهر را اطباق
مشام روح ودماغ خرد زباغ بهشت
به جز روایح خلقش نکرده استنشاق
-زبان ناطقه از منهیان عالم غیب
به جز نتایج طبعش نکرده استنطاق
فکنده قصه یوسف جمال او در چاه
نهاده نامه کسری ، زمان او بر طاق
اگر نه ترک فلک پیش او کمر بند
فلک به جای کله بر سرش نهد بغطاق
کسی به دولت عدلش نمی کند جز عود
ز دست راهزنان ، نا له در مقام عراق
چه گوشمال که از دست او کشیده کمان ؟
چه سر زنش که ز انصاف او نیافت چماق ؟
زهی شهنشه انجم تو را کمینه غلام !
زهی مبارز پنچم تو را کهینه وشاق !
به بندگی جناب تو خسروان مشعوف
بپای بوس رکاب تو سر وران مشتاق
ز گوشه های سیر تو بخت جسته وطن
به خانه های کمانت ظفر گر فته وثاق
فروغ تیغ به چشم تو لمعه ای ساغر
نوای کوس به گوش تو ناله عشاق
کمان هیبتت افکنده سهم در اطراف
کمند طاعتت آورده دست در اعناق
به بحر نسبت طبع تو می کنو همه وقت
اگر چه در صف بحر می کنم اغراق
صحیفه ای است وجود مبارک تو درو
همه مکارم ذات و محاسن اخلاق
علو قدر تو را آفتاب اگر نگردد
چو سایه باز فتد در رواق چرخ به طاق
صبا ز دفتر خلق تو یک ورق می خواند
چمن مجلد گل را به باد داد اوراق
شمال صیت تو را شد براق برق عنان
هلال زین براق تو گشت وبدر جناق
ز هیبت تو دل دشمنان بروز نبرد
چنان بود که دل عاشقان به روز فراق
خدایگانا ! ز امروز تا به روز حساب
به توست عالمیان را حوالت ارزاق !
تراست مملکت سلطنت به استقلال
تراست سلطنت مملکت ، به استحقاق
جهانیان همه زنهاریان عدل تواند
امیدوار به فضل ومراحم واشفاق
به چشم راستی آنکس که ننگرد در تو
چو نرگسش بدر آورد ز پلکها ، احداق
به آب تیغ نشان آتش شرارت خصم
از آنکه می زندش دیگ سینه جوش نفاق
یقین به موضوع تریاک داده باشی زهر
به جای زهر عدو را اگر دهی تریاق
اگر چه با تو نه آبای آسمان خوردند
به چادر مادر عنصر هزار پی سه طلاق
به سد عدل حصین کن حصار دولت خویش
مباش غافل از این چرخ ازرق زراق
هنوذ با تو کنون می خورد فلک سوگند
هنوز با تو کنون می کند جهان میثاق
به پایه ای برسی از شرف که چون سدره
درخت قدر تو بر ساق عرش ساید ساق
شها ! به شکر طوطی گر این حدیث از من
کند سماع شکر خوش نباشدش به مذاق
مرادلی وزبانی است پر صفا وصفات
مرا سری ودرو نیست بر وفا ووفاق
عروس خاطر من نیست زان قبیل که او
به جز قبول جنابت کند قبول صداق
همیشه تا ملک شرق با مداد پگاه
بر آید وکند آفاق روشن از اشراق
خجسته باد تو را تاج وتخت سلطانی !
به بندگیت سلاطین عهد بسته نطاق !

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مبشران سعادت برین بلند رواق
همی کنند ندا در ممالک آفاق
هوش مصنوعی: پیام‌آوران خوشبختی در این آسمان بلند، ندا سر می‌دهند و خوشحالی را به سرزمین‌های دور و نزدیک اعلام می‌کنند.
که سال هفتصد و پنجاه و هفت رجب
به اتفاق خلایق بیاری خلاق
هوش مصنوعی: در سال ۷۵۷ هجری قمری، در ماه رجب، همه مردم به یاری خداوند جمع شدند.
نشست خسرو ریو زمین به استحقاق
فراز تخت سلاطین به دار ملک عراق
هوش مصنوعی: خسرو در سرزمین ریو با شایستگی بر فراز تخت پادشاهی عراق نشسته است.
خدایگان سلاطین عهد شیخ اویس
پنا هو پشت جهان خسرو علی الا طلاق
هوش مصنوعی: در این بیت به قدرت و عظمت خداوند اشاره شده است که پناهگاهی برای سلاطین و پادشاهان به شمار می‌آید. همچنین از شخصیت والای امام علی (ع) نام برده شده که به عنوان خسرو و مولای عالم شناخته می‌شود. به طور کلی، بیت تأکید بر اهمیت خداوند و مقام بلند علی (ع) دارد.
شهنشهی که برای نثار مجلس اوست
پر از جواهر انجم سپهر را اطباق
هوش مصنوعی: شاهی که مجلس او پر از جواهرات درخشان آسمان است، به راستی باارزش و زیباست.
مشام روح ودماغ خرد زباغ بهشت
به جز روایح خلقش نکرده استنشاق
هوش مصنوعی: بو و عطر بهشتی که در باغ وجود دارد، تنها از رایحه‌های موجود در آن استنشاق شده و روح و ذهن انسان را خوشبو و معطر می‌کند.
-زبان ناطقه از منهیان عالم غیب
به جز نتایج طبعش نکرده استنطاق
هوش مصنوعی: زبان گویا از قدرت و علم نهانی که در عالم غیب وجود دارد، جز از تأثیرات طبیعی خود هیچ چیزی را نتیجه‌گیری نکرده است.
فکنده قصه یوسف جمال او در چاه
نهاده نامه کسری ، زمان او بر طاق
هوش مصنوعی: یوسف با زیبایی‌اش، داستانش را در چاهی انداخته و نامه کسری را در زمان خود، بر طاقی گذاشته است.
اگر نه ترک فلک پیش او کمر بند
فلک به جای کله بر سرش نهد بغطاق
هوش مصنوعی: اگر آسمان نتواند به او خدمت کند، گردنبند خود را به جای تاج بر سر او خواهد گذاشت.
کسی به دولت عدلش نمی کند جز عود
ز دست راهزنان ، نا له در مقام عراق
هوش مصنوعی: هیچ کسی به اندازه‌ی عود، که در دست دزدان قرار گرفته، نمی‌تواند در مقام عراق به عدالت و خوشبویی بپردازد.
چه گوشمال که از دست او کشیده کمان ؟
چه سر زنش که ز انصاف او نیافت چماق ؟
هوش مصنوعی: چه تنبیهی که از دست او گرفته شده است؟ چه سرزنی که از انصاف او نتوانسته به چماق برسد؟
زهی شهنشه انجم تو را کمینه غلام !
زهی مبارز پنچم تو را کهینه وشاق !
هوش مصنوعی: ای پادشاه نجوم، من حقیر و بنده‌ای بیش نیستم! چه سرباز و رزمنده‌ای باارزش و برجسته‌ای هستی!
به بندگی جناب تو خسروان مشعوف
بپای بوس رکاب تو سر وران مشتاق
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به عشق و ارادت به شخصیتی بزرگ دارد. در آن به وضوح بیان شده که افرادی با شخصیت‌های برجسته و با کمالات، با عشق و شوق خود را به خدمت و اطاعت می‌گذارند و برای رسیدن به جایگاه یا دیدن آن بزرگوار، خود را در معرض احترام و تعظیم قرار می‌دهند. این احساس وفاداری و اشتیاق در مقابل مقام و جایگاه این شخصیت به خوبی منعکس شده است.
ز گوشه های سیر تو بخت جسته وطن
به خانه های کمانت ظفر گر فته وثاق
هوش مصنوعی: از گوشه‌های زیبای تو، بخت و اقبال به سراغ وطن رفته و در خانه‌های پیروزی‌ات جا گرفته است.
فروغ تیغ به چشم تو لمعه ای ساغر
نوای کوس به گوش تو ناله عشاق
هوش مصنوعی: نور تیغ در چشم تو مانند درخشش جامی است و صدای ساز در گوش تو صدای ناله عاشقان را تداعی می‌کند.
کمان هیبتت افکنده سهم در اطراف
کمند طاعتت آورده دست در اعناق
هوش مصنوعی: قدرتمندی و جاذبه‌ی تو همه جا را تحت تأثیر قرار داده و در دام اطاعت تو، دل‌ها را به بند کشیده است.
به بحر نسبت طبع تو می کنو همه وقت
اگر چه در صف بحر می کنم اغراق
هوش مصنوعی: اگرچه در توصیف تو از دریا زیاده‌گویی می‌کنم، اما این فقط به خاطر خصلت و طبیعت ویژه‌ات است که همواره مرا به این سمت می‌کشاند.
صحیفه ای است وجود مبارک تو درو
همه مکارم ذات و محاسن اخلاق
هوش مصنوعی: وجود مقدس تو، مانند یک کتاب است که در آن تمامی ویژگی‌های نیک و خوب اخلاقی به تصویر کشیده شده است.
علو قدر تو را آفتاب اگر نگردد
چو سایه باز فتد در رواق چرخ به طاق
هوش مصنوعی: اگر خورشید هم نتواند جایگاه و مقام تو را بالا ببرد، پس سایه‌ات می‌تواند به راحتی در دنیای خاکی و محدوده‌های طبیعی به کمال خود برسد.
صبا ز دفتر خلق تو یک ورق می خواند
چمن مجلد گل را به باد داد اوراق
هوش مصنوعی: نسیم دل‌انگیز، از دفتر زیبای تو یک ورق می‌خواند و باغ گل‌ها را به باد می‌دهد و گلبرگ‌هایش را پراکنده می‌کند.
شمال صیت تو را شد براق برق عنان
هلال زین براق تو گشت وبدر جناق
هوش مصنوعی: شمال به نام و شهرت تو، همچون نور و درخشش آسمانی می‌درخشد. هلال ماه به زیبایی تو می‌بالد و همچون ستاره‌ای درخشان در آسمان می‌درست.
ز هیبت تو دل دشمنان بروز نبرد
چنان بود که دل عاشقان به روز فراق
هوش مصنوعی: از هیبت و جلالت تو، دل دشمنان به هنگام جنگ چنان ترسان و مضطرب بود که دل عاشقان در روز جدایی و دوری.
خدایگانا ! ز امروز تا به روز حساب
به توست عالمیان را حوالت ارزاق !
هوش مصنوعی: خدایا! از امروز تا روز قیامت، بر عهده توست که روزی همه موجودات را تأمین کنی!
تراست مملکت سلطنت به استقلال
تراست سلطنت مملکت ، به استحقاق
هوش مصنوعی: ملک و حکومت به استقلال تو وابسته است و همچنین سلطنت کشور به شایستگی تو نیازمند است.
جهانیان همه زنهاریان عدل تواند
امیدوار به فضل ومراحم واشفاق
هوش مصنوعی: تمام مردم در پی عدالت تو هستند و به لطف و مهربانی و رحمت تو امیدوارند.
به چشم راستی آنکس که ننگرد در تو
چو نرگسش بدر آورد ز پلکها ، احداق
هوش مصنوعی: به چشم من کسی که در تو نمی‌نگرد، مانند نرگسی است که از پلک‌هایش کم‌نور می‌شود و در خود فرومی‌رود.
به آب تیغ نشان آتش شرارت خصم
از آنکه می زندش دیگ سینه جوش نفاق
هوش مصنوعی: تیغ آب نشان‌دهنده آتش و شرارت دشمن است، زیرا آن دشمن با سختی و کینه‌ای که در دل دارد، دل‌های دیگران را از رنج و تنش پر می‌کند و موجب نفاق می‌شود.
یقین به موضوع تریاک داده باشی زهر
به جای زهر عدو را اگر دهی تریاق
هوش مصنوعی: اگر به درستی و با اطمینان بدانید که تریاک می‌تواند زهر را درمان کند، حتی اگر دارویی را که نشان‌دهنده دشمنی است به کسی بدهید، می‌توانید با تریاک بر آن غلبه کنید.
اگر چه با تو نه آبای آسمان خوردند
به چادر مادر عنصر هزار پی سه طلاق
هوش مصنوعی: اگرچه پدران آسمانی با تو نمی‌توانند رابطه‌ای نزدیک داشته باشند، اما در چادر مادر، داستان‌های پیچیده‌ای از زندگی و طلاق‌ها وجود دارد.
به سد عدل حصین کن حصار دولت خویش
مباش غافل از این چرخ ازرق زراق
هوش مصنوعی: برای حفظ و تقویت حکومت و قدرت خود، باید در برابر بی‌عدالتی‌ها و ناملایمات مراقب باشی. نباید از تغییرات و تحولات دنیا غافل باشی.
هنوذ با تو کنون می خورد فلک سوگند
هنوز با تو کنون می کند جهان میثاق
هوش مصنوعی: هنوز هم شرایط و سرنوشت به تو وابسته است و دنیا هنوز با تو پیمانی دارد.
به پایه ای برسی از شرف که چون سدره
درخت قدر تو بر ساق عرش ساید ساق
هوش مصنوعی: به مرتبه ای می رسی که همچون درخت سدره، شخصیت و مقام تو بر پایه عرش متمرکز خواهد شد.
شها ! به شکر طوطی گر این حدیث از من
کند سماع شکر خوش نباشدش به مذاق
هوش مصنوعی: ای زیبا ! اگر طوطی این داستان را از من بشنود، نوشیدن شکر برایش خوشایند نخواهد بود.
مرادلی وزبانی است پر صفا وصفات
مرا سری ودرو نیست بر وفا ووفاق
هوش مصنوعی: این ابیات به این معناست که مراد و هدف شاعر، دستیابی به سخن و زبانی است که زیبا و پرمعنا باشد. او احساس می‌کند که در این راه، به دلایل مختلف نمی‌تواند به وفاداری و توافقی که می‌خواهد، دست پیدا کند. در واقع، شاعر از شرایطی ناراضی است که مانع از رسیدن به آرامش و هماهنگی در روابطش می‌شود.
عروس خاطر من نیست زان قبیل که او
به جز قبول جنابت کند قبول صداق
هوش مصنوعی: عزیز دل من به خاطر زیبایی‌اش نیست، زیرا او تنها به پذیرش عشق و احساسات من توجه دارد و نه به چیزهای دیگر.
همیشه تا ملک شرق با مداد پگاه
بر آید وکند آفاق روشن از اشراق
هوش مصنوعی: هرگاه که صبح از سمت شرق طلوع می‌کند و روشنایی را در دنیا پخش می‌کند، همیشه این حالتی روشنایی و روشنگری وجود دارد.
خجسته باد تو را تاج وتخت سلطانی !
به بندگیت سلاطین عهد بسته نطاق !
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که تو شاد و سعادتمند باشی، ای کسی که بر تخت سلطنت نشسته‌ای! به خدمتگذاری و وفاداری تو، پادشاهان زمانه‌ات اعتماد کرده‌اند.

حاشیه ها

1390/10/14 14:01
. دکتر شکوهی

در این مصرع "پناه و پشت" را درست کنید.
پنا هو پشت جهان خسرو علی الا طلاق