شمارهٔ ۳۶ - در مدح شیخ حسن
دل را هوای چشم تو بیمار میکند
جان را امید وصل تو تیمار میکند
طرار طره تو دلم برد عارضت
رو وانهاده پشتی طرار میکند
از بندگی قد تو شد کار سرو راست
آزادی از تو دارد و هموار میکند
خال تو پیش چشم تو زعنبر بخور کرد
وین بهره قوت دل بیمار میکند
هشیار باش ای دل غافل که چشم یار
مست است و قصد مردم هشیار میکند!
دیدار او به خواب خیال است دیده را
کاری است اینکه دولت بیدار میکند
دربست با دلم دهن تنگ او به هیچ
او این چنین مضایقه بسیار میکند
افتاده دل ز کار به یکبارگی که یار
هرجا غمی است بر دل من بار میکند
مرغ شکسته بال دل من که روز و شب
پرواز در هوای رخ یار میکند
تشویش از آن دو دام دلاویز میبرد
اندیشه زان دو ترک کماندار میکند
مست است و بیخبر مگر از دور عدل شاه
چشم سیه دلش که دل آزار میکند
دارای عهد، شیخ حسن، آنکه خدمتش
چرخ دوتا به چاروبه ناچار میکند
شاهی که در هلاک اعادی به روز رزم
احیای رسم حیدر کرار میکند
روشن شد اینکه از غضب اوست کافتاب
خوناب لعل در دل احجار میکند
پوشیده نیست کز کرم اوست کاسمان
دیبای سبز در بر اشجار میکند
از شرم رای روشن او هر شب آفتاب
چون سایه سجده پس دیوار میکند
ای خسروی که کوکبه رای روشنت
رایات آفتاب نگونسار میکند!
از طبیب خلق نافه گشای تو شمهای است
باد آن روایتی که ز گلزار میکند
از فیض دست بحر یسار تو قطرهایست
ابر آن ترشحی که به اقطار میکند
در قطع و فصل دشمن بد اصل بدگهر
تیغ تو پاکی گهر اظهار میکند
تو ملتفت مشو به عدو ز آنکه خود فلک
تدبیر دفع فتنه اشرار میکند
کانکس که کرد در حق دارا بدی هنوز
نقاش نقش او همه بردار میکند
گر مرتفع شوند نجوم فلک چه باک؟
رای تو حکم ثابت و سیار میکند
پیر ار بود وعده تدبیر چون نکرد
امید داشتم که مگر پاره میکند
زامسال نیز قرب سه مه رفت و بند گیش
با من همان حکایت پیرار میکند
در حسب حال تذکره نظم کردهام
نظمی که کسر لول شهوار میکند
کاری ز پیش میرود از لطف شاهیش
این نظم را پیش تو در کار میکند
تا هر بهار خامه نقاش روزگار
بر خار نقش صورت فرخار میکند
سرسبز باد گلبن جاه تو تا زرشک
در چشم دشمنان مژه چون خار میکند!
شمارهٔ ۳۵ - در مدح سلطان اویس: صبح ظفر از مشرق امید بر آمدشمارهٔ ۳۷ - در مدح غیاث الدین محمد: آن دم که باد صبح به زلفت گذر کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل را هوای چشم تو بیمار میکند
جان را امید وصل تو تیمار میکند
هوش مصنوعی: دل هیچگاه از خیال چشمان تو آرام نمیگیرد و جانم همیشه به امید دیدار تو به درد میآید.
طرار طره تو دلم برد عارضت
رو وانهاده پشتی طرار میکند
هوش مصنوعی: موهای پیچیده و زیبای تو دلم را برده است و چهرهات مرا رها نکرده و همچنان به زیبایی خود ادامه میدهد.
از بندگی قد تو شد کار سرو راست
آزادی از تو دارد و هموار میکند
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو، سر بلندی و زیبایی سروها به وجود آمده است. آزادی از وجود تو ناشی میشود و تو برای آنها مسیر را هموار میسازی.
خال تو پیش چشم تو زعنبر بخور کرد
وین بهره قوت دل بیمار میکند
هوش مصنوعی: نقش زیبا و دلکش تو در برابر چشمانت همچون عطر خوشی است که به مشام میرسد و این زیبایی، برای دل بیمار من قوت و نیرو میآورد.
هشیار باش ای دل غافل که چشم یار
مست است و قصد مردم هشیار میکند!
هوش مصنوعی: ای دل غافل، مراقب باش! چشمان محبوب ناز هستند و میخواهند افراد آگاه و هشیار را بازیچه خود کنند.
دیدار او به خواب خیال است دیده را
کاری است اینکه دولت بیدار میکند
هوش مصنوعی: دیدن او در خواب خیال است و چشمانم در این باره کاری ندارد و این خوشبختی است که مرا بیدار میکند.
دربست با دلم دهن تنگ او به هیچ
او این چنین مضایقه بسیار میکند
هوش مصنوعی: با کمال میل و رغبت، دل من به عشق او وابسته است، اما او به هیچ وجه، محبت و توجهی به من نمیکند و دائم در این کار سختگیر است.
افتاده دل ز کار به یکبارگی که یار
هرجا غمی است بر دل من بار میکند
هوش مصنوعی: دل من به یکباره از کار افتاده است، زیرا هر جا که خبری از غم است، معشوقهام بر دوش من میگذارد.
مرغ شکسته بال دل من که روز و شب
پرواز در هوای رخ یار میکند
هوش مصنوعی: پرندهای که دیگر نمیتواند پرواز کند، دل من است که همیشه در حسرت زیباییها و چهره محبوبم به سر میبرد.
تشویش از آن دو دام دلاویز میبرد
اندیشه زان دو ترک کماندار میکند
هوش مصنوعی: نگرانی ناشی از آن دو دام فریبنده، افکار را از سر دور میکند و باعث میشود که دو کماندار، تیرها را رها کنند.
مست است و بیخبر مگر از دور عدل شاه
چشم سیه دلش که دل آزار میکند
هوش مصنوعی: نوشتهای دربارهی کسی که در مستی غرق شده و فقط از دوری عدالت پادشاه آگاه است، در حالی که دل سیاه و آزاردهندهای دارد. او غرق در حالت خود است و از دنیای اطرافش بیخبر است.
دارای عهد، شیخ حسن، آنکه خدمتش
چرخ دوتا به چاروبه ناچار میکند
هوش مصنوعی: شیخ حسن، مردی با وفا و متعهد است که حتی زمانه نیز مجبور به اطاعت از او میشود و در برابر او تسلیم میگردد.
شاهی که در هلاک اعادی به روز رزم
احیای رسم حیدر کرار میکند
هوش مصنوعی: پادشاهی که در زمان نابودی دشمنان در میدان نبرد، به یاد و به اقتدای سیره و رفتار حیدر کرار (علی علیهالسلام) عمل میکند.
روشن شد اینکه از غضب اوست کافتاب
خوناب لعل در دل احجار میکند
هوش مصنوعی: آشکار شد که زمانی که او خشمگین میشود، خورشید سرخ و مایل به رنگ لعل، بر دل سنگها تأثیر میگذارد و آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
پوشیده نیست کز کرم اوست کاسمان
دیبای سبز در بر اشجار میکند
هوش مصنوعی: آشکار است که به خاطر لطف و بزرگی اوست که پارچههای سبز به درختان میپوشاند.
از شرم رای روشن او هر شب آفتاب
چون سایه سجده پس دیوار میکند
هوش مصنوعی: به خاطر قداست و روشنی فکری او، هر شب، آفتاب مثل سایهای که پشت دیواری قرار میگیرد، به زمین میافتد.
ای خسروی که کوکبه رای روشنت
رایات آفتاب نگونسار میکند!
هوش مصنوعی: ای شاهی که نور و شکوه تو مانند آفتاب، سایهای بر دنیا میافکند و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد!
از طبیب خلق نافه گشای تو شمهای است
باد آن روایتی که ز گلزار میکند
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که از گلزار به مشام میرسد، نشانهای از لطف و زیبایی وجود توست، همچون نغمهای که طبیب از دل مردم میشنود.
از فیض دست بحر یسار تو قطرهایست
ابر آن ترشحی که به اقطار میکند
هوش مصنوعی: دستهای تو مانند دریا وسیع و پر فیض است و آنچه از آن به خارج میریزد، همچون قطرهای از ابر است که به زمین میبارد و همه جا را در بر میگیرد.
در قطع و فصل دشمن بد اصل بدگهر
تیغ تو پاکی گهر اظهار میکند
هوش مصنوعی: اگر دشمنی از نسل بدی باشد، شمشیر تو اصل پاکی را به خوبی نشان میدهد.
تو ملتفت مشو به عدو ز آنکه خود فلک
تدبیر دفع فتنه اشرار میکند
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و نگرانی به دلت راه نده، چرا که خود天地 به فکر آرام کردن مشکلات و دفع خطرات است.
کانکس که کرد در حق دارا بدی هنوز
نقاش نقش او همه بردار میکند
هوش مصنوعی: دارا که به او بدی کرد، هنوز نقاشی که تصویر او را کشیده، همه آثارش را از بین نمیبرد.
گر مرتفع شوند نجوم فلک چه باک؟
رای تو حکم ثابت و سیار میکند
هوش مصنوعی: اگر ستارههای آسمان در موقعیتهای بالاتر قرار بگیرند، چه اهمیتی دارد؟ نظر و اراده تو، سرنوشت را شکل میدهد و تغییرات آن را مدیریت میکند.
پیر ار بود وعده تدبیر چون نکرد
امید داشتم که مگر پاره میکند
هوش مصنوعی: اگر آن شخص بزرگ تر از من وعده تدبیری داده بود، چون امیدی نداشتم، شاید در دلش خواسته بود که مشکلات را حل کند.
زامسال نیز قرب سه مه رفت و بند گیش
با من همان حکایت پیرار میکند
هوش مصنوعی: سال گذشته نیز، نزدیک به سه ماه گذشت و سرنوشت من با آن، همان داستان همیشگی را تکرار میکند.
در حسب حال تذکره نظم کردهام
نظمی که کسر لول شهوار میکند
هوش مصنوعی: در توصیف حال و احوال خود، به نظم و ترتیبی پرداختهام که نوعی نظم و ترتیب در آن وجود دارد که احساسات و شهوات را به خود کمتر میکند.
کاری ز پیش میرود از لطف شاهیش
این نظم را پیش تو در کار میکند
هوش مصنوعی: کاری به خاطر محبت و لطف شاه انجام میشود که این شعر به تو کمک میکند تا به نتیجه برسی.
تا هر بهار خامه نقاش روزگار
بر خار نقش صورت فرخار میکند
هوش مصنوعی: در هر بهار، هنرمند زمان با قلم خود، بر خار، تصویری زیبا از صورت گل را میزند.
سرسبز باد گلبن جاه تو تا زرشک
در چشم دشمنان مژه چون خار میکند!
هوش مصنوعی: چشمهای دشمنان به خاطر زیبایی و شکوه مقام تو به اندازهای حسادت میکنند که مانند خار در چشمشان میرود. این زیبایی و رونق همانند زرشکی است که در باغ تو رشد میکند.
حاشیه ها
1399/02/08 11:05
احمد میرزنده دل
در مصرع نخست از بیت هجدهم: "طبیب" صحیح نیست و باید با "طیب" جایگزین شود.

سلمان ساوجی