گنجور

شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر شیخ حسن

ما را از تو چشم بد ایام جدا کرد
چشم بد ایام چه گویم چها کرد؟
با چشم و دل سوختگان روز فراقت
آن کرد که با روشنی شمع صبا کرد
ما یار ندیدیم که با یار بسر برد
ما دوست ندیدیم که با دوست وفا کرد
زلفت به سر خویش و جمالت به جدایی
هریک چه دهم شرح که بر من چه جفا کرد
بی‌نور جمال تو نظر پرده‌نشین شد
بر مردم و بر خویش در دیده فرا کرد
چشمم ز جهان داشت غباری و حجابی
دیدار تو آن هر دو مبدل به صفا کرد
عمری که رود بی‌تو نمی‌بایدم آن عمر
می‌بایدم آن عمر دگر باره قضا کرد
بر بوی تو جان رفت و ز کوی تو همان دم
جانی دگر آورد صبا در تن ما کرد
با این همه با او نزدم دم که شنیدم
کو رفت و حدیث سر زلفت همه جا کرد
از خون دلم دیده چنان گشت که مردم
زین گوشه بدان گوشه تردد به شنا کرد
من در غم آنم که خیالت به چنین جای
چون آمد و چون رفت و شب آرام کجا کرد؟
«المنه لله» که کنون بخت من از خواب
بیدار شد و دیده به دیدار تو وا کرد
وین چشم رمد دیده من سرمه اقبال
از خاک در خسرو جمشید لقا کرد
دارای حسن نام حسنی نصب و اصل
کو کار عراق از پی احسان به نوا کرد
سلطان زمان، شیخ حسن، آنکه زمانه
تیغ و قلمش را سبب خوف و رجا کرد
جمشید فلک قدر که خورشید جهان تاب
از رای کرم گستر او کسب ضیا کرد
گاهی فلکش داور جمشید نگین خواند
گاهی لقبش داور خورشید لقا کرد
از نور دلش صبح دل افروز صفا یافت
وز فیض کفش ابر گهر بار حیا کرد
ای شاه عدو کاه که انصاف تو از کاه
دفع ستم جاذبه کاهربا کرد!
رمحت به سنان عامل آن شغل خطیر است
کاعجاز کف موسی عمران به عصا کرد
قولت به بیان محیی آن فعل شریف است
کاثار دم عیسی عمران به دعا کرد
ناهید پناهید به بزم تو و رایی
می‌خواست و را مطربه پرده‌سرا کرد
بسیار بگردید فلک گرد و ثاقت
تا قدر تواش متصل پرده‌سرا کرد
دست تو که با بی ز ایادی است گشاده
حاجات خلایق ز سر دسا روا کرد
تیغ تو که سدی است ز پولاد کشیده
دفع ستم فتنه یاجوج بلا کرد
شمشیر تو آوازه رسانید به فعفور
حالی به مسلمانیش انگشت نما کرد
اسلام تو پروانه فرستاده به قیصر
آتشکده کفر به پروانه رها کرد
جایی که محیط کفت اجرای جهان راند
وقتی که دل روشنت اظهار صفا کرد
از روی تو شد ابر خجل وان ز حیا بود
وز مهر تو زد صبح نفس وان ز ذکا بود
بدخواه تو قصد سر خود داشت ولیکن
تیغ تو ز یکدیگرشان نیک جدا کرد
قدر تو شبی کهنه قبایی به فلک داد
از روی زمین بوس فلک پشت دوتا کرد
پیش از قد او بود به هریک ز کواکب
بخشید کله‌واری و باقی به قبا کرد
گر خشم تو بر کوه زند بانگ نیارد
کوه از فزع خشم تو آهنگ صدا کرد
آن روز که مشاطه تقدیر الهی
آرایش رخسار عروسان سما کرد
شمیر تو آینه روی ظفر ساخت
انصاف تو را واسطه عقد بنا کرد
فی‌الجمله، تو را شاه ملوک امرا ساخت
القصه، مرا میر ملوک شعرا کرد
شاها فلک بی‌سرو پا دست برآورد
یکبارگی احوال مرا بی‌سر و پا کرد
کس بوی وفایی نشنیدست ز ایام
هر کس که از او بوی وفا جست خطا کرد
چندان دم دل سوختگان داد بدان بوی
ایام که خون در جگر مشک خطا کرد
تا هر بدو نیکی که درین مرکز خاکی
دور گذران کرد به تقدیر خدا کرد
دور گذران بر حسب رای شما باد
دور گذران کی گذر از رای شما کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را از تو چشم بد ایام جدا کرد
چشم بد ایام چه گویم چها کرد؟
هوش مصنوعی: ما را از تو دور کرد و بلای روزگار باعث جدایی‌مان شد. چه بگویم که آن بلا چه بر سر ما آورد؟
با چشم و دل سوختگان روز فراقت
آن کرد که با روشنی شمع صبا کرد
هوش مصنوعی: در روز جدایی، چشمان و دل عاشقانی که سوخته‌اند، کاری کردند شبیه به آنچه که نسیم صبحگاهی با نور شمع انجام می‌دهد.
ما یار ندیدیم که با یار بسر برد
ما دوست ندیدیم که با دوست وفا کرد
هوش مصنوعی: در زندگی، هرگز کسی را ندیدیم که با محبوبش لحظات خوشی را سپری کند و همچنین دوستی را ندیدیم که به دوستش وفادار باشد.
زلفت به سر خویش و جمالت به جدایی
هریک چه دهم شرح که بر من چه جفا کرد
هوش مصنوعی: موهایت بر سر من و زیبایی‌ات در دوری از من، هر کدام را که بخواهم توصیف کنم، نمی‌دانم چه بگویم که چقدر به من بی‌رحمی کردی.
بی‌نور جمال تو نظر پرده‌نشین شد
بر مردم و بر خویش در دیده فرا کرد
هوش مصنوعی: بدون نور زیبایی تو، نگاه کسانی که در پس پرده نشسته‌اند، بر مردم و حتی بر خودشان در چشمانشان روشن شد.
چشمم ز جهان داشت غباری و حجابی
دیدار تو آن هر دو مبدل به صفا کرد
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر دنیا پوشیده و کدر بود، اما دیدن تو این دو میل را به روشنی و زیبایی تبدیل کرد.
عمری که رود بی‌تو نمی‌بایدم آن عمر
می‌بایدم آن عمر دگر باره قضا کرد
هوش مصنوعی: عمر بدون تو برایم بی‌معنی است؛ پس میخواهم که آن عمر را دوباره بگذرانم، اما تقدیر چنین نیست و نتوانستم.
بر بوی تو جان رفت و ز کوی تو همان دم
جانی دگر آورد صبا در تن ما کرد
هوش مصنوعی: به خاطر عطر تو جانم به لب آمد و در همان لحظه نسیم، جان تازه‌ای به ما بخشید.
با این همه با او نزدم دم که شنیدم
کو رفت و حدیث سر زلفت همه جا کرد
هوش مصنوعی: با این حال، من به او نزدیک نشدم چون شنیدم که او رفت و داستان موهای تو را در هر جا نقل کرد.
از خون دلم دیده چنان گشت که مردم
زین گوشه بدان گوشه تردد به شنا کرد
هوش مصنوعی: چشم‌هایم به قدری از درد و اندوه پر شده که مردم از یک گوشه به گوشه دیگر آمده و در حال تماشا هستند.
من در غم آنم که خیالت به چنین جای
چون آمد و چون رفت و شب آرام کجا کرد؟
هوش مصنوعی: من در افسوس و اندوه این هستم که تو چگونه به این وضعیت رسیدی و چگونه از آنجا رفتی، و شب در کجای دل من آرام گرفت؟
«المنه لله» که کنون بخت من از خواب
بیدار شد و دیده به دیدار تو وا کرد
هوش مصنوعی: سپاس خداوندی را که اکنون شانس من بیدار شده و چشمانم به روی تو گشوده شده است.
وین چشم رمد دیده من سرمه اقبال
از خاک در خسرو جمشید لقا کرد
هوش مصنوعی: این چشم من که در جستجوی عشق و خوشبختی است، چون سرمه‌ای از خاک به وجود پادشاه جمشید رسیده است.
دارای حسن نام حسنی نصب و اصل
کو کار عراق از پی احسان به نوا کرد
هوش مصنوعی: کسی که دارای چهره زیبایی است و نامش حسنی است، اصالتش در عراق است و او به خاطر نیکی و بخشش به دیگران شناخته می‌شود.
سلطان زمان، شیخ حسن، آنکه زمانه
تیغ و قلمش را سبب خوف و رجا کرد
هوش مصنوعی: شیخ حسن، کسی است که در زمان خود با قدرت و نفوذش، باعث ترس و امید مردم شده است.
جمشید فلک قدر که خورشید جهان تاب
از رای کرم گستر او کسب ضیا کرد
هوش مصنوعی: جمشید، درخشش و جلال آسمان را با اراده و مهربانی خود به وجود آورد، به طوری که خورشید نیز از نیکی‌های او بهره‌مند شد و نور خود را از او گرفت.
گاهی فلکش داور جمشید نگین خواند
گاهی لقبش داور خورشید لقا کرد
هوش مصنوعی: گاهي سرنوشت، جمشيد را با لقب داور نگين می‌خواند و گاهی او را به عنوان داور خورشید معرفی می‌کند.
از نور دلش صبح دل افروز صفا یافت
وز فیض کفش ابر گهر بار حیا کرد
هوش مصنوعی: نور دل او چنان تابشی داشت که صبحی دل‌انگیز و روشن به ارمغان آورد و با فیض و لطافت موجود در پایی که بر ابرها نهاده بود، حیا و عفت را به نمایش گذاشت.
ای شاه عدو کاه که انصاف تو از کاه
دفع ستم جاذبه کاهربا کرد!
هوش مصنوعی: ای شاه، دشمن، انصاف تو به اندازه‌ای ناچیز است که نمی‌تواند ظلم را مثل جاذبه یک ذره کاه از بین ببرد!
رمحت به سنان عامل آن شغل خطیر است
کاعجاز کف موسی عمران به عصا کرد
هوش مصنوعی: شما با نیکوکاری و توانایی‌تان به کار مهمی پرداخته‌اید، مانند معجزه‌ای که موسی با عصای خود انجام داد.
قولت به بیان محیی آن فعل شریف است
کاثار دم عیسی عمران به دعا کرد
هوش مصنوعی: سخن تو همچون بیانی است که روح و حیات را به ارمغان می‌آورد، همان‌طور که دعا کردن برای به وجود آمدن معجزات و تأثیرات بزرگ، مشابه به دعا کردن دم عیسی‌بن‌عمران است.
ناهید پناهید به بزم تو و رایی
می‌خواست و را مطربه پرده‌سرا کرد
هوش مصنوعی: ناهید به جشنی که تو برگزار کرده‌ای پناه آورده و خواسته‌اش را از تو می‌خواهد و مطربه‌ای را که پرده‌سرا است، به خدمت گرفته است.
بسیار بگردید فلک گرد و ثاقت
تا قدر تواش متصل پرده‌سرا کرد
هوش مصنوعی: آسمان بارها و بارها دگردیسی کرده و تغییراتی را تجربه کرده است تا اوج درخشش و عظمت تو را به نمایش بگذارد.
دست تو که با بی ز ایادی است گشاده
حاجات خلایق ز سر دسا روا کرد
هوش مصنوعی: دست تو که به کمک بی‌نظیر و بدون واسطه‌ای از آن استفاده می‌کنی، نیازهای مردم را به راحتی برآورده می‌کند.
تیغ تو که سدی است ز پولاد کشیده
دفع ستم فتنه یاجوج بلا کرد
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند سدی محکم از فولاد است که در برابر ستم و فتنه‌های یاجوج و ماجوج ایستادگی می‌کند و آنها را دفع می‌کند.
شمشیر تو آوازه رسانید به فعفور
حالی به مسلمانیش انگشت نما کرد
هوش مصنوعی: شمشیر تو شناخته شده و مشهور شد و حالا به خاطر مسلمان بودنش، موقعیتش به همه نشان داده شده است.
اسلام تو پروانه فرستاده به قیصر
آتشکده کفر به پروانه رها کرد
هوش مصنوعی: اسلام به عنوان یک نور و هدایت، پیامی به قیصر (رئیس و فرمانروای روم) فرستاد و در مقابل، آتشکده‌هایی که نماد کفر و نفاق بودند، به دوستی و محبت پاسخ دادند و آن‌ها را رها کردند.
جایی که محیط کفت اجرای جهان راند
وقتی که دل روشنت اظهار صفا کرد
هوش مصنوعی: در جایی که فضای زندگی به خوبی و آرامش حاکم شود، وقتی که دل روشن و پاکت احساس شادی و صفا کند، واقعاً جهان به بهترین شکل خود اجرا می‌شود.
از روی تو شد ابر خجل وان ز حیا بود
وز مهر تو زد صبح نفس وان ز ذکا بود
هوش مصنوعی: ابر از روی تو شرمنده شده و این حاصل حیا است. صبح هم از محبت تو نفسش را گرفت و این نشان از هوشمندی است.
بدخواه تو قصد سر خود داشت ولیکن
تیغ تو ز یکدیگرشان نیک جدا کرد
هوش مصنوعی: دشمنان تو در پی آسیب رساندن به خودشان بودند، اما شمشیر تو به خوبی آن‌ها را از هم جدا کرد.
قدر تو شبی کهنه قبایی به فلک داد
از روی زمین بوس فلک پشت دوتا کرد
هوش مصنوعی: در شب‌های قدیمی، با ارزش تو آسمان لباسی زیبا بر تن کرد و از روی زمین با بوسه‌ای به آسمان نشان داد که چه احترام و اهمیتی برای تو قائل است.
پیش از قد او بود به هریک ز کواکب
بخشید کله‌واری و باقی به قبا کرد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه او قد بکشد، هر یک از ستاره‌ها به او ویژگی‌هایی همچون زیبایی سر و شکل و دیگر صفات نیکو هدیه داده‌اند.
گر خشم تو بر کوه زند بانگ نیارد
کوه از فزع خشم تو آهنگ صدا کرد
هوش مصنوعی: اگر خشم تو به کوه برسد، کوه از ترس خشم تو حتی صدایی نخواهد کرد و خاموش می‌ماند.
آن روز که مشاطه تقدیر الهی
آرایش رخسار عروسان سما کرد
هوش مصنوعی: روزهایی که سرنوشت الهی زیبایی و جذابیت عروس‌ها را رقم می‌زد.
شمیر تو آینه روی ظفر ساخت
انصاف تو را واسطه عقد بنا کرد
هوش مصنوعی: شمشیر تو مانند آینه‌ای است که زیبایی پیروزی را نشان می‌دهد و انصاف تو همچون وسیله‌ای در جهت برقراری پیمان و همکاری است.
فی‌الجمله، تو را شاه ملوک امرا ساخت
القصه، مرا میر ملوک شعرا کرد
هوش مصنوعی: در کل، تو را به عنوان رئیس و سرور بزرگان قرار دادند، اما من را به سرکردگی و رهبری شعرای بزرگ برگزیدند.
شاها فلک بی‌سرو پا دست برآورد
یکبارگی احوال مرا بی‌سر و پا کرد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سرنوشت به ناگاه به من نشان داد که چگونه بیدادگرانه و بی‌هدف هستم.
کس بوی وفایی نشنیدست ز ایام
هر کس که از او بوی وفا جست خطا کرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دوران زندگی‌اش بوی وفا را استشمام نکرده است، و هر کسی که در پی وفا رفته، اشتباه کرده است.
چندان دم دل سوختگان داد بدان بوی
ایام که خون در جگر مشک خطا کرد
هوش مصنوعی: دل سوختگان به بو و یاد روزگار می‌سوزد، زیرا بوی خاصی که در دل حزن و اندوه است، باعث می‌شود که درد و رنجی که در دل پنهان است، به یاد آید و احساسات عمیقی را برانگیزد.
تا هر بدو نیکی که درین مرکز خاکی
دور گذران کرد به تقدیر خدا کرد
هوش مصنوعی: هرکسی که در این دنیای خاکی کارهای نیک انجام دهد، به خواست و تقدیر خداوند این کارها را انجام داده است.
دور گذران بر حسب رای شما باد
دور گذران کی گذر از رای شما کرد
هوش مصنوعی: زندگی و زمانه بر اساس نظر شما پیش می‌رود و هیچ‌گاه از خواسته‌ها و اندیشه‌های شما دور نمی‌شود.

حاشیه ها

1398/10/24 20:12

شمشیر تو آوازه رسانید به فغفور----
شمشیر تو آینه روی ظفر ساخت---
حاجات خلایق ز سر ؟؟؟؟؟روا کرد---
وز مهر تو زد صبح نفس وان ز ذکا کرد---