شمارهٔ ۲۸ - درنعت پیامبر
هر دل که در هوای جمالش مجال یافت
عنقای همتش دو جهان زیر بال یافت
هر جا که در بلای ولایش گرفت انس
از نعمت و نعیم دو عالم ملال یافت
آداب خدمت درش آن را میسر است
کو از ادیب « ادبنی » گوشمال یافت
هر مدرکی که زد در درک کمال او
خود را مقید در کات ضلال یافت
عقل عنان کشید چو سوزن درین طلب
عمری به سر دوید و به آخر خیال یافت
جبرئیل را تجلی شمع جمال او
پروانهوار سوخته بی پر و بال یافت
ای منعمی که ناطقه خوش سرای را
در حصر نعمت تو خرد گنگ و لال یافت
یک ذره از لوامع نورت غزاله برد
ک شمه از روایح خلقت غزال یافت
یبویی ز گرد دامن لطفت دماغ باغ
در جیب و آستین صبا و شمال یافت
هر آفتاب کز افق عزت تو تافت
نی ذل کسف دید و نه نقص زوال یافت
بر طور طاعتت « ارنی » گفت، آفتاب
یک ذره از تجلی حسن و جمال یافت
در ملک رحمتت در « هب لی » زد آسمان
یک گوشه از ولایت جاه و جلال یافت
یوسف ذلیل چاه بالی تو شد از آن
جاه عزیز مصر بدو انتقال یافت
گه نحل را جلال تو تشریف وحی داد
گه نمل بر بساط تو منشور قال یافت
چون زلف شاهدان ز تو هر کس که رخ بتافت
خود را سیه گلیم و پراکنده حال یافت
با یادت ار در آتش سوزنده باشد کسی
آتش زهاب چشمه آب زلال یافت
لطف تو با عروس جهان یک کرشمه کرد
زان یک کرشمه این همه غنج و دلال یافت
در حضرت تو روی سفید آمد آنک او
بر روی دل ز فقر سیه روی خال یافت
فکرم نمیرسد به صفاتت که وصف تو
بر دست و پای عقل ز حیرت عقال یافت
فکر و هوای بشریت کجا و کی
در بارگاه وصف هوایت جمال یافت
نیک اختری به منزل وصلت رسد که او
با بدر و قدر و صدر و شرف اتصال یافت
سلطان هر دو کون که کونین در ازل
بر سفره نواله جودش نوال یافت
ادنی مقام او شب معراج روح قدس
اعلی مراتب درجات کمال یافت
خلقش بهار عالم لطف الهیست
زانرو مزاج عالمیان اعتدال یافت
چل صبح و هشت خلد بنام محمد است
خود عقد حا و میم بدین حا و دال یافت
منشور فطرت ار چه به توقیع احمدی
مشهود گشت و مهر ولایت به آل یافت
سلمان به مدح آل نبی درج سینه را
همچون صدف خزینه عقد لال یافت
جز در ثنای ایزد بی چون حرام گشت
شعر رهی که رونق سحر حلال یافت
یارب به عاشق شب اسری که با حبیب
در خلوت دنی فتدلی مجال یافت
کز حال این شکسته درویش وامگیر
آن یک نظر که هر دو جهان زان مثال یافت
شمارهٔ ۲۷ - در مدح سلطان اویس: گفت: لبش نکتهای، لعل بدخشان شکستشمارهٔ ۲۹ - در مدح سلطان اویس: دولت سلطان اویس، عرصه دوران گرفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دل که در هوای جمالش مجال یافت
عنقای همتش دو جهان زیر بال یافت
هوش مصنوعی: هر دلی که به شوق زیبایی او فرصت پیدا کرد، مانند پرندهای نادر توانست دو جهان را زیر بال خود داشته باشد.
هر جا که در بلای ولایش گرفت انس
از نعمت و نعیم دو عالم ملال یافت
هوش مصنوعی: هر جا که در مشکلات عشقش گرفتار شد، انسان از نعمتها و خوشیهای دو جهان بیرغبت و خسته میشود.
آداب خدمت درش آن را میسر است
کو از ادیب « ادبنی » گوشمال یافت
هوش مصنوعی: آدمی که آداب و manners صحیح را در خدمت به دیگران رعایت میکند، میتواند به موفقیت برسد. تنها کسی که از یک فرد باادب آموزش میبیند، میتواند به خوبی رفتار کند.
هر مدرکی که زد در درک کمال او
خود را مقید در کات ضلال یافت
هوش مصنوعی: هر نشانهای که برای فهم کمال او ارائه شد، او خودش را در قید و بند گمراهی یافت.
عقل عنان کشید چو سوزن درین طلب
عمری به سر دوید و به آخر خیال یافت
هوش مصنوعی: عقل به مانند سوزنی در این تلاش، هدایت خود را به دست گرفت و سالها در پی هدفش دوید تا در نهایت به فکر و اندیشهای نائل آمد.
جبرئیل را تجلی شمع جمال او
پروانهوار سوخته بی پر و بال یافت
هوش مصنوعی: جبرئیل، فرشتهای بزرگ و نورانی، در برابر نور زیبایی او مانند پروانهای که به شمع نزدیک میشود، سوخته و بیپر و بال شد.
ای منعمی که ناطقه خوش سرای را
در حصر نعمت تو خرد گنگ و لال یافت
هوش مصنوعی: ای کسی که نعمتهای تو باعث شده است سخنگفتن زیبا سخت و دشوار شود، گویی در زیر سایهی برکتهایت، عقل و زبان دیگر توان بیان ندارند.
یک ذره از لوامع نورت غزاله برد
ک شمه از روایح خلقت غزال یافت
هوش مصنوعی: یک دانه از نورهای تو، غزالی را به خود جذب کرد و او بویی از زیباییهای آفرینش را احساس کرد.
یبویی ز گرد دامن لطفت دماغ باغ
در جیب و آستین صبا و شمال یافت
هوش مصنوعی: بویی از لطافت دامن تو به مشام میرسد، بویی که در جیب و آستین باد صبحگاهی و شمالی جا گرفته است.
هر آفتاب کز افق عزت تو تافت
نی ذل کسف دید و نه نقص زوال یافت
هوش مصنوعی: هر نوری که از افق بزرگی و عزت تو تابیده، نه کسی دچار ذلت شده و نه هیچ نقص و کوتاهی به همراه داشته است.
بر طور طاعتت « ارنی » گفت، آفتاب
یک ذره از تجلی حسن و جمال یافت
هوش مصنوعی: آفتاب که در اوج بندگی و تسلیم قرار دارد، لحظهای از زیبایی و جلوهگری خود را نشان داد و به همین خاطر، کمی از نور و زیباییاش را نمایان کرد.
در ملک رحمتت در « هب لی » زد آسمان
یک گوشه از ولایت جاه و جلال یافت
هوش مصنوعی: در سرزمین رحمت تو، با درخواست «به من عطا کن»، آسمان گوشهای از شکوه و عظمت را تجربه کرد.
یوسف ذلیل چاه بالی تو شد از آن
جاه عزیز مصر بدو انتقال یافت
هوش مصنوعی: یوسف که در چاه به ذلت افتاده بود، به سبب عظمت و مقامش در مصر به مرتبهای بلند رسید.
گه نحل را جلال تو تشریف وحی داد
گه نمل بر بساط تو منشور قال یافت
هوش مصنوعی: گاهی زنبور عسل به خاطر جلال و عظمت تو وحی و الهام میگیرد، و گاهی هم مورچه بر زمین تو ساختار و نظم خاصی مییابد.
چون زلف شاهدان ز تو هر کس که رخ بتافت
خود را سیه گلیم و پراکنده حال یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی معشوق نگریست و دل به او داد، خود را در حالی غمگین و ناتوان پیدا کرد.
با یادت ار در آتش سوزنده باشد کسی
آتش زهاب چشمه آب زلال یافت
هوش مصنوعی: اگر کسی در آتش سوزاننده یاد تو را در دل داشته باشد، آن آتش به مانند آبی زلال و پاک از چشمهای خنک میشود.
لطف تو با عروس جهان یک کرشمه کرد
زان یک کرشمه این همه غنج و دلال یافت
هوش مصنوعی: محبت و لطف تو با زیباییهای زندگی، فقط با یک نگاه دلربا شروع شد و همین یک نگاه باعث شد تا این همه زیبایی و جذابیت به وجود بیاید.
در حضرت تو روی سفید آمد آنک او
بر روی دل ز فقر سیه روی خال یافت
هوش مصنوعی: در حضور تو، چهرهام روشن شد و این در حالی است که او به دلیل فقر، بر روی دلش نشانهای تیره دارد.
فکرم نمیرسد به صفاتت که وصف تو
بر دست و پای عقل ز حیرت عقال یافت
هوش مصنوعی: فکرم قادر نیست به توصیف ویژگیهایت برسد، چرا که وصف تو برای عقل هم بیش از حد پیچیده و گیجکننده است.
فکر و هوای بشریت کجا و کی
در بارگاه وصف هوایت جمال یافت
هوش مصنوعی: فکر و آرزوهای انسانها در کجا و چه زمانی میتواند زیبایی و عظمت تو را توصیف کند؟
نیک اختری به منزل وصلت رسد که او
با بدر و قدر و صدر و شرف اتصال یافت
هوش مصنوعی: انسانی نیکوقدر و با فضیلت به جایی میرسد که با بزرگان و شخصیتهای والا ارتباط برقرار کند و از فضائل و صفات آنها بهرهمند شود.
سلطان هر دو کون که کونین در ازل
بر سفره نواله جودش نوال یافت
هوش مصنوعی: سلطان همه آسمانها و زمینها که از ابتدای خلقت، هر دو جهان بر دسترنج و بخششهای او نیکی و نعمت دریافت کردند.
ادنی مقام او شب معراج روح قدس
اعلی مراتب درجات کمال یافت
هوش مصنوعی: نزدیکترین مرتبه به او در شب معراج، روح قدس به بالاترین درجات کمال دست یافت.
خلقش بهار عالم لطف الهیست
زانرو مزاج عالمیان اعتدال یافت
هوش مصنوعی: خلق او به مانند بهار است و نشان از رحمت الهی دارد؛ به همین خاطر، حالت و مزاج انسانها به اعتدال رسیده است.
چل صبح و هشت خلد بنام محمد است
خود عقد حا و میم بدین حا و دال یافت
هوش مصنوعی: چهل صبح و هشت باغ به نام محمد است. خود حرف "ح" و "م" اینجا به راهی و دلیلی مشخص اشاره دارد که به همین حروف مربوط میشود.
منشور فطرت ار چه به توقیع احمدی
مشهود گشت و مهر ولایت به آل یافت
هوش مصنوعی: هرچند که اصول و ویژگیهای فطرت انسان با دستورهای پیامبر اسلام مشخص شده و در دل اهل بیت جای دارد، اما این اصول به وضوح قابل مشاهده هستند.
سلمان به مدح آل نبی درج سینه را
همچون صدف خزینه عقد لال یافت
هوش مصنوعی: سلمان برای ستایش خاندان پیامبر جایی را در سینهاش یافت که مانند صدفی گرانبها و زیبا، گنجینهای از معارف و حقایق در آن نهفته بود.
جز در ثنای ایزد بی چون حرام گشت
شعر رهی که رونق سحر حلال یافت
هوش مصنوعی: تنها در ستایش خداوند بیهمتا است که شعر زیبا و دلنشین پیدا میشود و هرگونه شعر دیگر حرام است.
یارب به عاشق شب اسری که با حبیب
در خلوت دنی فتدلی مجال یافت
هوش مصنوعی: ای خدا، به عاشق شب قسم که در خلوت با معشوقش فرصتی پیدا کند و در دنیا به انس و راز و نیاز بپردازد.
کز حال این شکسته درویش وامگیر
آن یک نظر که هر دو جهان زان مثال یافت
هوش مصنوعی: از وضعیت این درویش شکسته دل و محتاج وام مگیر، فقط یک نگاه به او بینداز که هر دو جهان به او اقتدا کردهاند و از او الگو گرفتهاند.

سلمان ساوجی