گنجور

شمارهٔ ۲۶

از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است
عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است
داشتش آینه گردی و کنون روشن شد
که به آه دل عشاق منور شده است
از لبت شربت قند ار چه رسیدست به کام
شکر از شرم دهانت به عرق تر شده است
ای طبیب از دهن یار به عطار بگوی
برمکش قند گران را که مکرر شده است
شربتی ساز مفرح دل بیمار مرا
زان دو یاقوت که پرورده به شکر شده است
می‌دهد لعل توام ساده جوابی لیکن
چشم بیمار تو مایل به مزور شده است
صبح برخاست به بوی تو صبا پنداری
که ز بیماری دوشینه سبکتر شده است
هر کجا کرده گذر بر سر زلفت بادی
روز من چون شب تاریک مکدر شده است
گر سر من برود عشقت از این سر نرود
زانکه سرمایه عشق تو درین سر شده است
چشم بیمار تو از دیده من کرد هوس
ناردانی که بدین گونه مزعفر شده است
تا دگر کی به لب جام لبت باز خورد
ای سبا خون که ز غم در دل ساغر شده است
بعد ازین غم مخور ای دل که غم امروز همه
روزی دشمن دارای مظفر شده است
سایه لطف خدا شاه، اویس، آنکه به حق
پادشاهان جهان را سر و افسر شده است
آنکه در منصب شاهی، شرف و مرتبتش
ناسخ سلطنت طغرل و سنجر شده است
کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد
رای او کلک قضا را خط مستر شده است
فکر تیغش اگر آورده اسد در خاطر
اسد از تیزی آن فکر دو پیکر شده است
تا خورد در ظلمات دل خصم آب حیات
تیغ بزش چو خضر یار سکندر شده است
ای جهان گیر جهان بخش که از حکم ازل
سلطنت تا به ابد بر تو مقرر شده است
مار رمحت به سنان، مهره شکاف آمده است
شیر را یات تو در معرکه صفدر شده است
مژه بر دیده بدخواه تو پیکان گشته
آب در حنجره خصم تو خنجر شده است
روشن است آنکه تو خورشیدی از آن روی جهان
شرق تا غرب به تیغ تو مسخر شده است
گرگ با عدل تو همراز شبان آمده است
باز با داد تو انباز کبوتر شده است
کرد گردون به دلت نسبت دریای عدن
لاجرم زاده طبعش همه گوهر شده است
نجم در قبضه شمشیر تو کوکب گشته
چرخ بر قبه خرگاه تو چنبر شده است
عقل را پیروی رای تو می‌باید کرد
در دماغ خرد این فکر مصور شده است
طاعت فکر تو در خود ننهاست فلک
در نهاد فلک این وضع مخمر شده است
ذره از عون تو با مهر مقابل گشته
زر به دوران تو با سنگ برابر شده است
هر که از نام تو بر لوح جبین کرد نشان
کار و بارش بدرستی همه با زر شده است
وانکه از سایه اقبال تو برتافته روی
شده سرگشته تراز ذره و در خور شده است
خسروا از سبب عارضه یک شبه‌ات
چه خرابی که درین خانه ششدر شده است
یارب آن شب چه شبی بود که گفتی سحرش
میخ چشم مه و قفل در خاور شده است؟
بس که از سوز دعای ملک و ناله ملک
اشک انجم به کنار فلک اندر شده است
گنبد سبز فلک گنبد گل را ماند
بس که از مجمر انفاس معطر شده است
دست در دامن آهم زده این جان عزیز
با دعایت ز لب من به فلک بر شده است
صبح بهر تو دعای خواند و دمید
با دعای سحر این فتح میسر شده است
جان ملکی و سر مملکتی، ملک بدین
در گمان بود کنونش همه باور شده است
شکر این موهبت و نعمت این صحت را
با زبان قلم و تیغ سخنور شده است
تا دل نار و رخ شهره آبی به شهور
خاکی و آتشی از آب و ز آذر شده است
خاک و آب تو ز آفات جهان باد مصون
کاب در حلق بد اندیش تو آذر شده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است
عارضش باری ازین عارضه خوشتر شده است
هوش مصنوعی: اگرچه در اثر تنوع و متفاوت بودن، موهایش به هم ریخته است، اما زیبایی و جذابیت چهره‌اش به نحو چشمگیری افزایش یافته است.
داشتش آینه گردی و کنون روشن شد
که به آه دل عشاق منور شده است
هوش مصنوعی: او در گذشته آینه‌ای داشت که حالا روشن و واضح شده است، زیرا عشق و غم دل عاشقان مانند نوری در دلش تابیده است.
از لبت شربت قند ار چه رسیدست به کام
شکر از شرم دهانت به عرق تر شده است
هوش مصنوعی: از لبانت شیرینی و خوشی به کام رسید، اما به خاطر شرم و حیا، دهانت عرق کرده است.
ای طبیب از دهن یار به عطار بگوی
برمکش قند گران را که مکرر شده است
هوش مصنوعی: ای طبیب، از زبان معشوق به عطار بگو که قند شیرین را که ارزش زیادی دارد، ببر و بیاور، زیرا که من هر بار به آن نیاز دارم و این موضوع تکرار شده است.
شربتی ساز مفرح دل بیمار مرا
زان دو یاقوت که پرورده به شکر شده است
هوش مصنوعی: مرا خوشحال کن و دل بیمارم را شاد کن با نوشیدنی که از ترکیب دو دانه‌ی یاقوتی تهیه شده که به شکر آغشته است.
می‌دهد لعل توام ساده جوابی لیکن
چشم بیمار تو مایل به مزور شده است
هوش مصنوعی: لبخند معصوم تو می‌تواند پاسخی ساده باشد، اما چشمان بیمار تو به زهررنگی متمایل شده است.
صبح برخاست به بوی تو صبا پنداری
که ز بیماری دوشینه سبکتر شده است
هوش مصنوعی: صبح که می‌رسد، بوی تو را احساس می‌کنم و گویی باده‌طعم‌ام از بیماری شب گذشته سبکتر شده است.
هر کجا کرده گذر بر سر زلفت بادی
روز من چون شب تاریک مکدر شده است
هوش مصنوعی: هر جا که نسیمی از زلف تو عبور کرده، روز من به اندازه شب تیره و نامناسب شده است.
گر سر من برود عشقت از این سر نرود
زانکه سرمایه عشق تو درین سر شده است
هوش مصنوعی: اگرچه جانم فدای عشق تو شود، اما عشق من به تو هیچ‌گاه از سرم نمی‌رود، زیرا عشق تو برای من اهمیت و ارزش بسیار بالایی دارد.
چشم بیمار تو از دیده من کرد هوس
ناردانی که بدین گونه مزعفر شده است
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو در من شوق و آرزو ایجاد کرده است، چون ناردانی که به این زیبایی زعفرانی شده است.
تا دگر کی به لب جام لبت باز خورد
ای سبا خون که ز غم در دل ساغر شده است
هوش مصنوعی: ای نسیم، تا کی می‌خواهی لبان خوش‌بو و عاشقانه‌ات را به جامم برسانی؟ دل من از غم می‌جوشد و مانند ساغر پر از خون است.
بعد ازین غم مخور ای دل که غم امروز همه
روزی دشمن دارای مظفر شده است
هوش مصنوعی: دیگر نگران نباش، ای دل، چون غم امروز به زودی تبدیل به شادی خواهد شد و موانع را از سر راه می‌برد.
سایه لطف خدا شاه، اویس، آنکه به حق
پادشاهان جهان را سر و افسر شده است
هوش مصنوعی: سایه رحمت خدا بر شاه اویس، کسی که به حق، موجب عظمت و تاج و تخت پادشاهان جهان شده است.
آنکه در منصب شاهی، شرف و مرتبتش
ناسخ سلطنت طغرل و سنجر شده است
هوش مصنوعی: کسی که در مقام پادشاهی قرار دارد، مقام و اعتبارش به قدری بالا است که به نوعی جانشین سلطنت طغرل و سنجر به حساب می‌آید.
کلک او نقش قدر را سر پرگار آمد
رای او کلک قضا را خط مستر شده است
هوش مصنوعی: دست او نقش سرنوشت را با دقت طراحی کرد و تصمیم او باعث شد که تقدیر به شکل نهایی خود درآید.
فکر تیغش اگر آورده اسد در خاطر
اسد از تیزی آن فکر دو پیکر شده است
هوش مصنوعی: اگر شیر به فکر و یاد تیغش باشد، نشان می‌دهد که آن فکر چقدر بر او تأثیر گذاشته و حتی باعث شده است که او به دو نیم شود.
تا خورد در ظلمات دل خصم آب حیات
تیغ بزش چو خضر یار سکندر شده است
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن در تاریکی‌های دلش غرق شده، آب حیات او به پایان رسیده و شمشیرش همچون خضر، که یار سکندر است، به او کمک کرده است.
ای جهان گیر جهان بخش که از حکم ازل
سلطنت تا به ابد بر تو مقرر شده است
هوش مصنوعی: ای خالق جهان و سخاوتمند که سلطنت و قدرت تو از آغاز تا همیشه برایت مقرر شده است.
مار رمحت به سنان، مهره شکاف آمده است
شیر را یات تو در معرکه صفدر شده است
هوش مصنوعی: چشم طمع سوراخ‌های خطری برای شاهین را نشان داده است، و حالا زمان نبرد فرارسیده است.
مژه بر دیده بدخواه تو پیکان گشته
آب در حنجره خصم تو خنجر شده است
هوش مصنوعی: مژه‌های تو به مانند تیرهایی برای آسیب زدن به دشمنانت شده و آب در گلوی او مثل خنجر است که به او آسیب می‌زند.
روشن است آنکه تو خورشیدی از آن روی جهان
شرق تا غرب به تیغ تو مسخر شده است
هوش مصنوعی: واضح است که تو مانند خورشید هستی و به خاطر وجود تو، تمام جهان از شرق تا غرب تحت سلطه تو قرار دارد.
گرگ با عدل تو همراز شبان آمده است
باز با داد تو انباز کبوتر شده است
هوش مصنوعی: گرگ، که نماد خطر و شرارت است، با عدالت تو همدلی کرده و به عنوان شبان (حامی و نگهدارنده) در آمده است. همچنین، با توجه به داد و انصاف تو، کبوتر که نماد صلح و آرامش است، به دوست و همدم تبدیل شده است.
کرد گردون به دلت نسبت دریای عدن
لاجرم زاده طبعش همه گوهر شده است
هوش مصنوعی: آسمان به دلت نسبت به دریای عدن داده است، بنابراین طبیعت تو همه چیزهای باارزش و گرانبها خلق کرده است.
نجم در قبضه شمشیر تو کوکب گشته
چرخ بر قبه خرگاه تو چنبر شده است
هوش مصنوعی: ستاره در دستان تو به مانند یک مروارید درخشیده و آسمان به دور چادر تو حلقه زده است.
عقل را پیروی رای تو می‌باید کرد
در دماغ خرد این فکر مصور شده است
هوش مصنوعی: باید از عقل و خرد پیروی کرد، زیرا این اندیشه در ذهن شخص شکل گرفته است.
طاعت فکر تو در خود ننهاست فلک
در نهاد فلک این وضع مخمر شده است
هوش مصنوعی: فرمانروایی و تأثیر فکر و اراده تو در دنیا وجود ندارد؛ این وضعیت موجود در عالم، ناشی از ساختار و ماهیت خود آن است.
ذره از عون تو با مهر مقابل گشته
زر به دوران تو با سنگ برابر شده است
هوش مصنوعی: ذره‌ای که در کمک و یاری تو است، با محبت و عشق هم‌سطح شده و در برابر ارزش‌های تو، طلا به هنگامه‌ی تو، به سنگ تبدیل شده است.
هر که از نام تو بر لوح جبین کرد نشان
کار و بارش بدرستی همه با زر شده است
هوش مصنوعی: هر کسی که نام تو را بر پیشانی‌اش بگذارد، زندگی‌اش به راستی و درستی همراه با ثروت و زر خواهد بود.
وانکه از سایه اقبال تو برتافته روی
شده سرگشته تراز ذره و در خور شده است
هوش مصنوعی: کسی که از زیر سایه خوشبختی تو دور شده، مثل یک ذره سرگردان و بی‌هدف شده و به هیچ‌چیز نمی‌رسد.
خسروا از سبب عارضه یک شبه‌ات
چه خرابی که درین خانه ششدر شده است
هوش مصنوعی: ای خسرو، به خاطر آن مشکل یا حادثه‌ای که برای یک شب به تو وارد شده، چه ویرانی و خرابکاری در این خانه به وجود آمده است!
یارب آن شب چه شبی بود که گفتی سحرش
میخ چشم مه و قفل در خاور شده است؟
هوش مصنوعی: ای کاش آن شبی را فراموش نکنیم که گفتی سحر نزدیک است و چشمان ماه مثل میخ در دل آسمان و دروازه شرق بسته شده است.
بس که از سوز دعای ملک و ناله ملک
اشک انجم به کنار فلک اندر شده است
هوش مصنوعی: به خاطر شدت تأثیر دعا و ناله‌های فرشتگان، اشک‌های یخ زده تا کنار آسمان رسیده‌اند.
گنبد سبز فلک گنبد گل را ماند
بس که از مجمر انفاس معطر شده است
هوش مصنوعی: گنبد سبز آسمان مانند گنبدی از گل است، زیرا بوی خوشی که از آن به مشام می‌رسد، دلنشین و معطر است.
دست در دامن آهم زده این جان عزیز
با دعایت ز لب من به فلک بر شده است
هوش مصنوعی: روح عزیز من به سختی از غم و درد رنج می‌برد و به لطف دعاهای تو، از من به آسمان‌ها صعود کرده است.
صبح بهر تو دعای خواند و دمید
با دعای سحر این فتح میسر شده است
هوش مصنوعی: صبح برای تو دعا شد و نور صبحگاه به وجود آمد، این پیروزی با دعای سحرگاه ممکن گردیده است.
جان ملکی و سر مملکتی، ملک بدین
در گمان بود کنونش همه باور شده است
هوش مصنوعی: زندگی روح انسانی و مدیریت یک کشور، در گذشته به صورت خیال و توهم بود، اما اکنون این تصور به واقعیتی ملموس تبدیل شده است.
شکر این موهبت و نعمت این صحت را
با زبان قلم و تیغ سخنور شده است
هوش مصنوعی: شکرت را باید با زبان و قلم بیان کرد و این نعمت سلامتی را با قدرت گفتار به تصویر کشید.
تا دل نار و رخ شهره آبی به شهور
خاکی و آتشی از آب و ز آذر شده است
هوش مصنوعی: دل آتشین و چهره‌ای زیبا، در میان خاک و آتش، از آب و آتش به وجود آمده است.
خاک و آب تو ز آفات جهان باد مصون
کاب در حلق بد اندیش تو آذر شده است
هوش مصنوعی: خاک و آب تو در برابر آسیب‌های دنیا محفوظ و حفظ شده‌اند، اما افکار منفی تو مانند آتش به آن‌ها آسیب می‌زند.