گنجور

شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر شیخ حسن

تا باد خزان رانگ رز رنگرزان است
گویی که چمن کارگه رنگرزان است
بر برگ رز اینک به زر آب است نوشته
کانکس که چنین رنگ کند رنگرز آن است
رفت آنکه به زنگار و بقم سبزه و لاله
گفتی که سم گور و لب رنگرزان است
امروز چو چشم اسد و شاخ غزال است
گر شاخ درخت است و گر رنگرزان است
بر برگ رزان قطره باران شده ریزان
اشکی است که بر چهره عشاق روان است
در آب شمر آن همه ماهی زراندود
بید از پی آن ریخت که به راه یرقان است
تا ابر سر خوان فلک دیده پر از برگ
از ذوق فرود آمده آبش به دهان است
یاران سبک روح معطل منشینید
امروز که روز طلب و رطل گران است
ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید
خیزید و می‌آرید که عیدست و خزان است
در غره شوال محرم نبود، می
آن رفت که گویند رجب یا رمضان است
عمر از پی دنیا مگذارید به سختی
خوش می‌گذرانید که دنیا گذران است
نای است فرو رفته دم آواز دهیدش
کو گوش به ره دارد و چشمش نگران است
از دست مغان چنگ از آن رو که زنندش
در بارگه شاه برآورده فغان است
دارای زمان، شیخ حسن، آنکه به تحقیق
دارای زمین است و خداوند زمان است
بحری است که در وقت سکون، کوه رکاب است
ابری است که گاه حرکت، برق عنان است
آن نیست قضا کز سخن او به درآید
هرچیز که او گفت چنین است چنان است
ای شیر شکاری که دل شیر زبیمت
همچون دل آهوی فلک در خفقان است
جود تو محیطی است که بی غور و کنار است
جاه تو جهانی است که بی حد و کران است
قدر تو درختی است که طاووس فلک را
پیوسته بر اغصان جلالش طیران است
عدل تو چو رسم ستم اسباب جدل را
برداشته یکبارگی از روی جهان است
در مملکتت آنچه بگویند کسی هست
کز بهر جدل تیز کند تیغ فسان است
ناداده به عهد تو کسی آب حسامت
انصاف تو مالیده بسی گوش کمان است
ورنه چه سبب میل کمان است به گوشه
خود را ز چه رو تیغ کشیده ز میان است
الا که سنان همچو حسام از گهر بد
در مملکتت طعنه زدن کس نتوان است
امروز از ایشان که به مجموع مذاهب
مستوجب حدند و حسام است و سنان است
هر چیز تنی دارد و جانی و روانی
تو جان و تن ملکی و حکم تو روان است
بخت از هوس صحبت تو خواب ندارد
زان روز و شبش خاک جناب تو مکان است
گر بخت شود عاشق روی تو عجب نیست
تو وجه حسن داری و بخت تو جوان است
شاها چو دعا گوت بسی‌اند دعاگو
تا ظن نبری کو ز قبیل دگران است
در راه هوا، مجمره و شمع دمی گرم
دارند ولی این به دم و آن به زبان است
جایی که درآید به زبان بلبل طبعم
آنجا شکرین نکته طوطی، هذیان است
من ختم سخن می‌کنم اکنون به دعایت
کامین ملایک ز میان دل و جان است
تا هست جهان در کنف امن و امان باد
ذات تو که او واسطه امن و امان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا باد خزان رانگ رز رنگرزان است
گویی که چمن کارگه رنگرزان است
هوش مصنوعی: تا زمانی که باده خزان می‌وزد و گل‌های خوشبو رنگ می‌گیرند، به نظر می‌رسد که چمن‌زار هم محل رنگ‌آمیزی رنگرزان است.
بر برگ رز اینک به زر آب است نوشته
کانکس که چنین رنگ کند رنگرز آن است
هوش مصنوعی: بر برگ گل سرخ، در حال حاضر نوشته‌ای به رنگ طلا وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی هنری است که موجب زیبایی و رنگ‌آمیزی آن شده است.
رفت آنکه به زنگار و بقم سبزه و لاله
گفتی که سم گور و لب رنگرزان است
هوش مصنوعی: کس دیگری که به سر و صدای زنگ و بوق سبزه و گل لاله اشاره می‌کرد، رفت. او به این معنا اشاره کرده بود که رنگ مرده و درگذشتگان، گاهی با رنگ‌ها و زیبایی‌های طبیعی در تضاد است.
امروز چو چشم اسد و شاخ غزال است
گر شاخ درخت است و گر رنگرزان است
هوش مصنوعی: امروز، چشم‌ها همچون چشمان شیر و شاخ‌ها مانند شاخ‌های آهو هستند. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که ممکن است شاخ‌ها از درخت باشند یا آثار رنگ‌آمیزی را نشان دهند.
بر برگ رزان قطره باران شده ریزان
اشکی است که بر چهره عشاق روان است
هوش مصنوعی: روی درختان رزان، قطرات باران به آرامی فرو میریزد و این مانند اشکی است که بر چهره عاشقان جاری می‌شود.
در آب شمر آن همه ماهی زراندود
بید از پی آن ریخت که به راه یرقان است
هوش مصنوعی: در آب، شمر (یک شخصیت تاریخی) تمام آن ماهی‌های زراندود را می‌بیند، اما بید، به دنبال آن‌ها می‌ریزد زیرا در مکانی است که به زردی می‌زند.
تا ابر سر خوان فلک دیده پر از برگ
از ذوق فرود آمده آبش به دهان است
هوش مصنوعی: ابرهای آسمان مانند میهمانی در سفره‌ی طبیعت نشسته‌اند و با شوق و ذوق باران می‌بارند، که همچون آبی دلپذیر به زمین می‌ریزد و زندگی را سیراب می‌کند.
یاران سبک روح معطل منشینید
امروز که روز طلب و رطل گران است
هوش مصنوعی: دوستان بی‌خیال و شاد را رها نکنید، چون امروز روزی است که باید در جستجوی نعمت‌ها و لذایذ زندگی باشید.
ماه رمضان رفت، دگر عذر میارید
خیزید و می‌آرید که عیدست و خزان است
هوش مصنوعی: ماه رمضان به پایان رسیده است، دیگر دلیل و بهانه‌ای برای خود نیاورید. بلند شوید و جشن بگیرید، زیرا این زمان عید است و فصل شادی و شادابی است.
در غره شوال محرم نبود، می
آن رفت که گویند رجب یا رمضان است
هوش مصنوعی: در اوایل ماه شوال، خبری از محرم نیست. آنچه که باقی‌مانده، شراب است که می‌گویند به رجب یا رمضان تعلق دارد.
عمر از پی دنیا مگذارید به سختی
خوش می‌گذرانید که دنیا گذران است
هوش مصنوعی: عمر خود را صرف دنیا نکنید، چون سختی‌ها را در آن تحمل می‌کنید و به یاد داشته باشید که دنیا دائمی نیست و زودگذر است.
نای است فرو رفته دم آواز دهیدش
کو گوش به ره دارد و چشمش نگران است
هوش مصنوعی: از نای آواز می‌زنند و صدایی به گوش می‌رسد. کسی که گوشش به صدای این نای است و چشمانش در انتظار است.
از دست مغان چنگ از آن رو که زنندش
در بارگه شاه برآورده فغان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از طرف پیشگان و عالمان دین، چنگ (آلت موسیقی) را به خاطر نواختن آن در حضور شاه، مورد سرزنش قرار می‌دهند و این موضوع باعث ایجاد ناله و فریاد در دل آدمی می‌شود.
دارای زمان، شیخ حسن، آنکه به تحقیق
دارای زمین است و خداوند زمان است
هوش مصنوعی: شیخ حسن، کسی است که به راستی صاحب زمان است و خداوند نیز همان صاحب زمان به شمار می‌رود.
بحری است که در وقت سکون، کوه رکاب است
ابری است که گاه حرکت، برق عنان است
هوش مصنوعی: این جملات به توصیف حالاتی متضاد اشاره دارند. در حالت آرامش، دریا مانند کوه ثابت و استوار است و در هنگام حرکت، ابرها به سمتی می‌روند که شبیه به برق زدنِ زین اسبی می‌نمایند. به عبارتی، بین حالت سکون و حرکت، زیبایی و قدرت طبیعت به صورت نمادین به تصویر کشیده شده است.
آن نیست قضا کز سخن او به درآید
هرچیز که او گفت چنین است چنان است
هوش مصنوعی: این‌گونه نیست که هر آنچه او بر زبان می‌آورد به سرنوشت و قضا وابسته باشد؛ بلکه هر چیزی که او بیان می‌کند حقیقت دارد و به همان شکل است که می‌گوید.
ای شیر شکاری که دل شیر زبیمت
همچون دل آهوی فلک در خفقان است
هوش مصنوعی: ای شیر شکار، تو که دل شیر را تسخیر کرده‌ای، بدان که دل آهوی آسمان به شدت در تنگنای ورطه‌ای قرار دارد.
جود تو محیطی است که بی غور و کنار است
جاه تو جهانی است که بی حد و کران است
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو مانند دریایی است که عمق و ساحلی ندارد، و مقام تو مانند جهانی است که نهایتی برای آن متصور نیست.
قدر تو درختی است که طاووس فلک را
پیوسته بر اغصان جلالش طیران است
هوش مصنوعی: شما مانند درختی هستید که زیبایی و عظمتش باعث پرواز طاووس آسمان بر روی شاخه‌هایش می‌شود.
عدل تو چو رسم ستم اسباب جدل را
برداشته یکبارگی از روی جهان است
هوش مصنوعی: عدل تو همچون ستم که باعث درگیری و جدل می‌شود، تمام دلایل و عوامل بحث را به یکباره از جهان برداشته است.
در مملکتت آنچه بگویند کسی هست
کز بهر جدل تیز کند تیغ فسان است
هوش مصنوعی: در کشور تو، اگر کسی بخواهد در بحث و جدل برآید، فردی وجود دارد که به سرعت واکنش نشان می‌دهد و در این مناظره به مانند تیغ تیز عمل می‌کند.
ناداده به عهد تو کسی آب حسامت
انصاف تو مالیده بسی گوش کمان است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به وعده‌ات وفا نکرده و در حق تو انصاف نداشته، در حالی که خیلی‌ها به نظاره‌ی تو نشسته‌اند و دیدگاه‌های مختلفی را درباره‌ات ابراز می‌کنند.
ورنه چه سبب میل کمان است به گوشه
خود را ز چه رو تیغ کشیده ز میان است
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم توضیح دهیم، این جملات به بیان دلیلی می‌پردازند که چرا تیر کمان به سمت گوشه‌ای می‌رود و چرا شمشیر از وسط بیرون آمده است. به نوعی سوالی مطرح می‌کند که چه علت یا دلیلی باعث این رفتارها شده است.
الا که سنان همچو حسام از گهر بد
در مملکتت طعنه زدن کس نتوان است
هوش مصنوعی: شاید که سنان، به مانند شمشیری تیز و برنده، از اصل و ریشه‌ی بدی در سرزمین تو، نتواند کسی انتقاد کند.
امروز از ایشان که به مجموع مذاهب
مستوجب حدند و حسام است و سنان است
هوش مصنوعی: امروز افرادی که به جمع‌آوری عقاید مختلف معتقدند، در موضعی هستند که باید مورد تقدیر یا مجازات قرار گیرند و ویژگی‌ها و مقامات مشخصی دارند.
هر چیز تنی دارد و جانی و روانی
تو جان و تن ملکی و حکم تو روان است
هوش مصنوعی: هر چیز دارای جسم و روح و جان است. تو صاحب هردو آنها هستی. وجود تو مانند یک ملک است و حکمت و تدبیر تو مانند روح آن ملک می‌باشد.
بخت از هوس صحبت تو خواب ندارد
زان روز و شبش خاک جناب تو مکان است
هوش مصنوعی: بخت و شانس من از آرزوی گفت و گو با تو بی‌خبر و غافل است؛ چرا که روز و شب زندگی‌ام در سایه‌ی تو می‌گذرد و مکانم را فقط در حضور تو می‌دانم.
گر بخت شود عاشق روی تو عجب نیست
تو وجه حسن داری و بخت تو جوان است
هوش مصنوعی: اگر بخت به عشق تو متمایل شود، جالب نیست؛ چرا که تو خود زیبایی و بخت هم در اوج جوانی‌اش قرار دارد.
شاها چو دعا گوت بسی‌اند دعاگو
تا ظن نبری کو ز قبیل دگران است
هوش مصنوعی: ای پادشاه، چون دعایت بسیار است، دعاگویان زیادی به دور تو هستند. تا اینجا که به گمان نرسی که او از نوع دیگران است.
در راه هوا، مجمره و شمع دمی گرم
دارند ولی این به دم و آن به زبان است
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، شمع و آتش هر یک لحظه‌ای گرم و پرشور دارند، اما یکی از این حرارت‌ها به نفس و دیگری به کلام مربوط می‌شود.
جایی که درآید به زبان بلبل طبعم
آنجا شکرین نکته طوطی، هذیان است
هوش مصنوعی: جایی که من احساسات و افکار خود را به زیبایی بیان می‌کنم، در آنجا گفتن نکات شیرین شبیه به سخنان طوطی بی‌معنی و بی‌فایده خواهد بود.
من ختم سخن می‌کنم اکنون به دعایت
کامین ملایک ز میان دل و جان است
هوش مصنوعی: اکنون حرفم را به پایان می‌رسانم و به دعاهای تو می‌پردازم، زیرا ملایکه از دل و جان من به تو نزدیک‌تر هستند.
تا هست جهان در کنف امن و امان باد
ذات تو که او واسطه امن و امان است
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا در امان و آرامش است، وجود تو که عامل این امنیت و آرامش است، با ما باشد.

حاشیه ها

1398/10/24 18:12

تا باد خزان رنگرزِ رنگرزان است------درست است