شمارهٔ ۱۳ - درمصیبت كربلا
خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست
آخر ای چشم بلابین! جوی خون بارت کجاست؟
جز به چشم و چهره مسپر خاک این ره، کان همه
نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست
ای دل بیصبر من آرام گیر اینجا دمی
کاندر اینجا منزل آرام جان مرتضاست
این سواد خوابگاه قرهالعین علی است
وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست
روضه پاک حسین است این که مشک زلف حور
خویشتن را بسته بر جاروب این جنت سراست
شمع عالم تاب عیسی را درین دیر کهن
هر صباح از پرتو قندیل زرینش ضیاست
زاب چشم زایران روضهاش «طوبی لهم»
شاخ طوبی را به جنت قوت نشو و نماست
مهبط انوار عزت، مظهر اسرار لطف
منزل آیات رحمت، مشهد آل عباست
ای که زوار ملایک را جنابت مقصد است
وی که مجموع خلایق را ضمیرت پیشواست
نعل شبرنگ تو گوش عرشیان را گوشوار
گرد نعلین تو چشم روشنان را توتیاست
صفحه تیغ زبانت عاری از عیب خلاف
روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست
ناری از نور جبینت، شمع تابان صباح
تاری از لطف سیاهت، خط مشکین مساست
نا سزایی کاتش قهر تو در وی شعله زد
تا قیامت هیمه دوزخ شد و اینش سزاست
بهره جز آتش چه دارد هر که سر برد به تیغ؟
خاصه شمعی را که او چشم و چراغ انبیاست
هر سگی کز روبهی با شیر یزدان پنجه زد
گر خود او آهوی تاتارست، در اصلش خطاست
تا نهان شد آفتاب طلعتت در زیر خاک
هر سحر پیراهن شب در بر گیتی قباست
در حق باب شما آمد «علی بابها»
هر کجا فضلی درین باب است، در باب شماست
تا صبا از سر خاک عنبرینت برد بوی
عاشق او شد به صد دل زین سبب نامش صباست
هر کس از باطل به جایی التجایی میکند
زان میان ما را جناب آل حیدر ملتجاست
کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم
راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست
ای چو دریا خشک لب، لب تشنگان رحمتیم
آب رویی ده به ما کاب همه عالمتر است
خواهشت آب است و ما میآوریم اینک به چشم
خاکسار آنکس که با دریا به آبش ماجراست
بر لب رود علی، تا آب دلجوی فرات
بسته شد زان روز باز افتاده آب از چشمهاست
جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل
این زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست
سنگها بر سینه کوبان، جامها در نیل عرق
میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست
آب کف بر روی ازین غم میزند، لیکن چه سود؟
کف زدن بر سر کنون کاندر کفش باد هواست
یا امام المتقین! ما مفلسان طاعتیم
یک قبولت صد چو ما را تا ابد برگ و نواست
یا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم
زابر احسان تو ما را چشم باران عطاست
یا امیر المومنین! عام است خوان رحمتت
مستحق بینوا را بر درت گوش صلاست
یا امام المسلمین! از ما عنایت وا مگیر
خود تو میدانی که سلمان بنده آل عباست
نسبت من با شما اکنون درین ابیات نیست
مصطفی فرمود سلمان هم زاهل بیت ماست
روضهات را من هوادارم بجان قندیلوار
آتشین دل در برم دایم معلق زین هواست
خدمتی لایق نمیآید ز من بهر نثار
خردهای آوردهام وان در منظوم ثناست
هرکسی را دست بر چیزی، و ما را بر دعا
رد مکن چون دست این درویش مسکین بر دعاست
یا ابا عبدالله! از لطف تو حاجات همه
چون روا شد حاجت ما گر برآید هم رواست
شمارهٔ ۱۲ - در مدحدلشاد خاتون: سر سودای سر زلف تو تا در سرماستشمارهٔ ۱۴ - در مدح دلشاد خاتون: ای دل! امروز تو را روز مبارک بادست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست
آخر ای چشم بلابین! جوی خون بارت کجاست؟
هوش مصنوعی: خاکی که بر زمین کربلا است، با خون کسانی که تشنه ماندند آغشته شده است. ای چشم بینا! آن جوی خون که بر دوش توست کجاست؟
جز به چشم و چهره مسپر خاک این ره، کان همه
نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست
هوش مصنوعی: به جز زیبایی و چهرهی دلنواز، به این مسیر قدم نگذار. زیرا اینجا تنها زیباییهایی مانند نرگس و گلهای معطر عشق الهی وجود دارد.
ای دل بیصبر من آرام گیر اینجا دمی
کاندر اینجا منزل آرام جان مرتضاست
هوش مصنوعی: ای دل نگران و بیصبری، کمی آرام باش، چرا که در این مکان، خانه و آرامش جان مرتضی است.
این سواد خوابگاه قرهالعین علی است
وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست
هوش مصنوعی: این منطقه که در آن هستیم، جای استراحت و سکونت قرهالعین علی است و این مکان نیز محل مقدسترین بارگاهها و مقامهای الهی است.
روضه پاک حسین است این که مشک زلف حور
خویشتن را بسته بر جاروب این جنت سراست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و پاکی روضه حضرت حسین (ع) اشاره دارد و تصویر میکند که زلفهای مشکین حوران بهشتی به طور زیبایی بر جاروب این مکان مقدس بسته شده است. در واقع، این تصویر نشاندهندهی عظمت و تقدس فضای مربوط به سیدالشهداء است.
شمع عالم تاب عیسی را درین دیر کهن
هر صباح از پرتو قندیل زرینش ضیاست
هوش مصنوعی: عیسای مسیح در این دنیای قدیمی، همچون شمعی روشن و تابان است که هر روز با نور قندیل طلایی خود، روشنی و سرزندگی را به همراه دارد.
زاب چشم زایران روضهاش «طوبی لهم»
شاخ طوبی را به جنت قوت نشو و نماست
هوش مصنوعی: چشمان زائران روضهاش به قدری زیبا و خوشرنگ است که مانند شاخ طوبی در بهشت، نشانهای از برکات و نعمتها باشد.
مهبط انوار عزت، مظهر اسرار لطف
منزل آیات رحمت، مشهد آل عباست
هوش مصنوعی: این جمله به معنای جایگاهی است که نور و عظمت در آنجا تجلی یافته و رازهای رحمت در آن ظاهر شدهاند. همچنین، این مکان به خانواده و نسل پیامبر اشاره دارد و نشاندهنده خانهای است که از آن آیات رحمت و لطف الهی نازل شدهاند.
ای که زوار ملایک را جنابت مقصد است
وی که مجموع خلایق را ضمیرت پیشواست
هوش مصنوعی: ای کسی که مقصد ملائک برای دیدن توست و تو پیشوای تمامی موجودات هستی.
نعل شبرنگ تو گوش عرشیان را گوشوار
گرد نعلین تو چشم روشنان را توتیاست
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی وصف میکند که نعل شبرنگ تو برای فرشتگان مانند گوشوارهای است و نعلین تو مانند توت برای روشندلان میدرخشد. به عبارت دیگر، ارزش و زیبایی چیزهایی که تو داری، برای دیگران بسیار دلنشین و جذاب است.
صفحه تیغ زبانت عاری از عیب خلاف
روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست
هوش مصنوعی: زبان تو مانند تیزی تیغ است و هیچ عیبی ندارد و خلافی در آن نمیبینیم. ضمیر تو هم درخشان و پاک است و از رنگهای فریب و ریاست دور است.
ناری از نور جبینت، شمع تابان صباح
تاری از لطف سیاهت، خط مشکین مساست
هوش مصنوعی: از نور پیشانیات شعلهای روشن میشود، و سپیدهدم مانند شمع میدرخشد. لطف و مهربانیات مانند تاریکی شب است و خطی سیاه و زیبا دارد.
نا سزایی کاتش قهر تو در وی شعله زد
تا قیامت هیمه دوزخ شد و اینش سزاست
هوش مصنوعی: عذاب ناشی از خشم تو آنقدر شدید است که تا روز قیامت شعلهور خواهد بود و این عذاب سزاوار اوست.
بهره جز آتش چه دارد هر که سر برد به تیغ؟
خاصه شمعی را که او چشم و چراغ انبیاست
هوش مصنوعی: هر کسی که با تیغ به سرش بریدند، به جز درد و آتش چیزی ندارد. به ویژه برای شمعی که با وجودش، روشنی و هدایت برای انسانها به ارمغان میآورد.
هر سگی کز روبهی با شیر یزدان پنجه زد
گر خود او آهوی تاتارست، در اصلش خطاست
هوش مصنوعی: هر سگی که حتی به خاطر تماس با یک روباه یا شیر الهی آسیب دیده، اگر در حقیقت خود او هم یک آهو است، اصلش اشتباه است.
تا نهان شد آفتاب طلعتت در زیر خاک
هر سحر پیراهن شب در بر گیتی قباست
هوش مصنوعی: هنگامی که چهرهی زیبای تو در زیر خاک پنهان میشود، هر صبح لباس شب بر تن زمین میشود.
در حق باب شما آمد «علی بابها»
هر کجا فضلی درین باب است، در باب شماست
هوش مصنوعی: در مورد شما گفته شده است که «علی درها» هستید؛ هر جا که فضلی وجود داشته باشد، در شما نهفته است.
تا صبا از سر خاک عنبرینت برد بوی
عاشق او شد به صد دل زین سبب نامش صباست
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی بوی خوش عطر تو را از روی خاکت بلند میکند، عاشق با صد دل شوق و امید به تو میرسد. به همین دلیل به او صبا میگویند.
هر کس از باطل به جایی التجایی میکند
زان میان ما را جناب آل حیدر ملتجاست
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال نجات و پناهگاهی از بیراههها و نادرستیها میگردد، در میان این همه، ما به آقا علی (ع) پناه میبریم.
کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم
راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست
هوش مصنوعی: من به مذهب حسین (ع) اعتقاد دارم و معتقدم که حق را باید با صداقت دنبال کرد و نمیتوانم راه راست را پنهان کنم، حتی اگر دیگران مخالف من باشند.
ای چو دریا خشک لب، لب تشنگان رحمتیم
آب رویی ده به ما کاب همه عالمتر است
هوش مصنوعی: ای تو که مثل دریا بیلب هستی، ما تشنگان رحمت تو هستیم. به ما آب رویی بده که همه دنیا از آن مهمتر است.
خواهشت آب است و ما میآوریم اینک به چشم
خاکسار آنکس که با دریا به آبش ماجراست
هوش مصنوعی: خواست شما آبی است و ما آن را میآوریم. اکنون به چشمان خاکسار کسی که با دریا برای گرفتن آبش سر و کار دارد، نگاه میکنیم.
بر لب رود علی، تا آب دلجوی فرات
بسته شد زان روز باز افتاده آب از چشمهاست
هوش مصنوعی: در کنار رود علی، زمانی که آب دلپذیر فرات خشک شد، از آن روز به بعد اشکها از چشمان مردم سرازیر شده است.
جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل
این زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست
هوش مصنوعی: آب رود فرات به خاطر خون پاکان به گوهر و جواهر تبدیل شده است و حالا که این آب به خون آلوده شده، هنوز در دیدههای ما باقی مانده است.
سنگها بر سینه کوبان، جامها در نیل عرق
میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست
هوش مصنوعی: سنگها به سینه کوهها کوبیده میشوند و جامها در نیل به شدت پر شده از عرق، نالهکنان فرات را به یاد میآورند. بله، این غم در عزای بزرگی است.
آب کف بر روی ازین غم میزند، لیکن چه سود؟
کف زدن بر سر کنون کاندر کفش باد هواست
هوش مصنوعی: این ابراز به تصویر کشیدن بالا و پایین رفتن احساسات و ناپایداری زندگی است. در آن به این نکته اشاره شده که با وجود مشکلات و غمها، تنها احساسات سطحی و زودگذر (مثل آب کف) بر روی مسائل سنگینتر میآیند و واقعیتهای دلخراش همچنان در عمق وجود دارند. بنابراین، تلاش برای بلند کردن خود از دشواریها و غمها بهتنهایی کافی نیست، چرا که در نهایت، شرایط دشوار و ناپایدار (مثل وزش باد) همچنان وجود دارند.
یا امام المتقین! ما مفلسان طاعتیم
یک قبولت صد چو ما را تا ابد برگ و نواست
هوش مصنوعی: ای امام پرهیزگاران! ما کسانی هستیم که در طاعت ناتوانیم. تنها یک پذیرش از سوی تو برای ما کافی است تا همیشه سرزنده و شاداب باشیم.
یا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم
زابر احسان تو ما را چشم باران عطاست
هوش مصنوعی: ای شفیع گنهکاران! در این سال خشکی و بیرحم، به رحمت تو نیاز داریم و منتظر باران رحمت و لطف تو هستیم.
یا امیر المومنین! عام است خوان رحمتت
مستحق بینوا را بر درت گوش صلاست
هوش مصنوعی: ای امیر مؤمنان! سفره رحمت تو برای همگان گسترده است و از این رو، کسانی که بینوا و نیازمند هستند، باید در اینجا حاضر شوند و نغمههای لطف و رحمت تو را بشنوند.
یا امام المسلمین! از ما عنایت وا مگیر
خود تو میدانی که سلمان بنده آل عباست
هوش مصنوعی: ای امام مسلمانان! لطف خود را از ما دور نکن. تو بهتر میدانی که سلمان از بندگان اهل بیت پیامبر است.
نسبت من با شما اکنون درین ابیات نیست
مصطفی فرمود سلمان هم زاهل بیت ماست
هوش مصنوعی: ارتباط من با شما در این اشعار نیست؛ مصطفی (پیامبر) فرمود که سلمان نیز از اهل بیت ماست.
روضهات را من هوادارم بجان قندیلوار
آتشین دل در برم دایم معلق زین هواست
هوش مصنوعی: من همواره به عشق تو پافشاری میکنم و مانند یک شمع در دل آتشین خود، در این عشق دائماً معلق هستم.
خدمتی لایق نمیآید ز من بهر نثار
خردهای آوردهام وان در منظوم ثناست
هوش مصنوعی: من نمیتوانم خدمتی شایسته ارائه دهم، اما برای یک هدیه کوچک، چیزی آوردهام که در آن شعر و ستایش است.
هرکسی را دست بر چیزی، و ما را بر دعا
رد مکن چون دست این درویش مسکین بر دعاست
هوش مصنوعی: هر کسی برای خود کاری دارد و ما تنها به دعا دل بستهایم. پس مانند این درویش فقیر، به دعا بیاعتنایی نکن.
یا ابا عبدالله! از لطف تو حاجات همه
چون روا شد حاجت ما گر برآید هم رواست
هوش مصنوعی: ای ابا عبدالله! با لطف تو، همه نیازها و خواستهها برآورده شد. اگر حاجت ما هم برآورده شود، این هم جای شکر دارد.
حاشیه ها
1389/06/09 17:09
هاشم
بیت سوم از اخر در مصرع اول بجای کلمه نشار باید نوشته شود نثار.
اشتباه تا تایپی میباشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1394/03/26 20:05
هاشمی نسب
لطفا مصرع دوم بیت یازدهم از:
روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست
به :
روی مرات ضمیرت صافی از رنگ ریاست
تبدیل شود.
مصرع اول بیت اول تصحیح شود:
خاک، خون آغشتهۧ لبْ تشنگان کربلاست
1395/08/14 18:11
شیخ اجل
احتمالا صورت صحیح بیت بیست و پنجم این باشه:
سنگها بر سینه کوبان، جامهها در نیل غرق
میرود نالان فرات، آری ازین غم در عزاست
«جامهها» و «غرق»