گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در مدحدلشاد خاتون

سر سودای سر زلف تو تا در سرماست
همچو مویت دل سودایی ما بی‌سر و پاست
ما چو موی تو همه حلقه بگوشت شده‌ایم
حلقه موی پریشان تو سر حلقه ماست
مو به مو حال پریشانی ما می‌گوید
مو به مو سر زلف که بدین حال گواست
یک سر مو نظری با دل دروایم کن!
ای که از هر سر موی تو دلی اندرواست
گفته‌ای یک سر مویت به جهانی نی‌ نی
یه سر موی تو را هر دو جهانم نیم بهاست
شام را تیرگی از موی تو می‌باید برد
صبح را روشنی از روی تو می‌باید خواست
هر سحر مجمره بوی تو در دست شمال
هر نفس سلسه موی تو در دست صباست
عنبر خط تو بر دور قمر دایره ساز
سنبل موی تو بر برگ سمن غالیه ساست
می‌کند سرکشا آن موی فرومگذارش
که در آن سرکشی آشوب و پریشانی‌هاست
نگشاید به جز از موی میان تو زهیچ
کار سلمان که فرو بسته‌تز از بند قباست
نسبت موی تو با مشک نه رایی است صواب
بلکه سودای پراکنده و تدبیر خطاست
مشک با حلقه مویت سر سودا دارد
کژ خیالی است مگر مشک خطا را سوداست
بوست چون نافه گرم بازکنی یکسر موت
نکنم باز بهر نافه که در چین و خطاست
رنگ رخسار تو را سوسن و گل تو بر تو
موی گیسوی تو را شعر سیه تا برتاست
در سرم هست که چون موی تو کج بنشینم
وز رخ و قد تو گویم سخن روشن و راست
عکس رویت ز سواد زره موی سیاه
چون فروغ ظفر پرچم سلطان پیداست
شاه دلشاد سر و سرور شاهان جهان
کز جهان آمده بر سر سخنش مو آساست
عکسی از بیرق او، غره غرای صباح
مویی از پرچم او، طره مشکین مساست
ای که با عرصه ملک تو جهان یک سرموست!
وی که با پرتو روی تو قمر کم زسهاست!
نعل شبرنگ تو موبند عروسان بهشت
گر دخیلت تتق پرده نشینان سهاست
کلک بی‌رای تو حرفی نتواند بنگاشت
تیغ بی‌حکم تو یک موی نیارد پیراست
کلک را با صفت فکر تو موی اندر سر
برق را با روش عزم تو خاراندر پاست
گاه در حل حقایق نظرت موی شکافت
گاه در کشف حقایق قلمت چهره گشاست
هرکه را یک سر مو کین تو در دل بنشست
یک به یک موی ز اندام به کینش برخاست
چنگ را موی کشان برد و پس پرده نشاند
غیرت عدل تو تا دید که پیری رواست
دم به دم آینه را روی سیه باد چو موی
در زمان تو بنا محرم اگر روی نماست
می‌چکد از بن هر موی دو صد قطره عرق
ابر را بس که ز بر کف دست تو حیاست
ید بیضای کلیم است تو را کز اثرش
بر تن خصم تو هر موی یکی اژدرهاست
همچو موی سر قرابه که می‌پالاید
از زجاجی مژه دشمن تو خون پالاست
چرخ نه تو سر بوسیدن پایت دارد
پشت چون موی سر زلفش از آن روی دوتاست
دست بربسته چو عودست مخالف بزنش
گر نهد یک سر موی پای برون از چپ و راست
باد عزمت په فتنه به یکدم شکند
گرچه انبوه‌تر از موی بتان یغماست
قاصرم در صفتت گرچه به مدح تو مرا
هر سر موی بر اندام زبانی گویاست
می‌چکد آب ز مو شعر ترم را که بسی
طبع من غوطه فکرت زده در بحر ثناست
جامه‌ای بافته‌ام بر قد مدح تو ز موی
بخر این جامه زیبا که به از صد دیباست
در پس گوش منه در حدیثم چون موی
جای در گوش خودش کن که بدین پایه سزاست
ناروایی چنین شعر به هر حال روا
نبود خاصه درین فصل که موینه رواست
شعر من بنده چو موی است و کمال سخنم
راست مویی است که در عین کمال شعر است
از صنایع به بدایع سخن آراسته‌ام
غزض بنده ازین شعر نه مویی تنهاست
من که پروای سر ریش خودم نیست ز فکر
سر سودای سخنهای چو مویم ز کجاست؟
جای آن است که چون کلک تراشم سر و روی
که ز مو بر سر کلک آمده صد گونه بلاست
خاطر آینه سیمای من اندر پی موت
گرچه چون شانه تراشیده ز سر چندین پاست
گرچه امروز سیه گشته و برهم جسته
همچو موی سر زنگی تن ما از سرماست
آفتابی به تو گرم است مرا پشت امید
سرد باشد که کنم جامه مویی درخواست
می‌زد از بهر تراش استره سان بر سر سنگ
هرکه او کرد زبان تیز و ز کس مویی خواست
بر سر مویم و مو بر سر من چون گویم
که نه ما بر سر موییم و نه مو بر سرماست
سرو را دوش شنیدم که مگر سلطان را
به تراشیدن موی سر شهزاده هواست
این سخن چون راست به لفظ مبارک بگذشت
مژده چون موی به هر گوش رسید از چپ و راست
آسمان گفت که یارد که مویی کم
از سری کش فلک امروز چو موی اندر پاست
تیز شد استره و باز فرو رفت به خود
گفت با خویش که مویی زسرش نتوان کاست
باز می‌خواست کزان موی تراشی بکند
اول از بندگی شاه اجازت می‌خواست
موی در تاب شد از استره در خود پیچید
کز سر جان نتوانست به یکدم برخواست
باش دلشاد که هرگز نشود مویی کم
هر کرا بر سر او سایه اقبال شماست
لله الحمد که گر موی برفت از سر او
تا قیامت سرو افسر بسلامت برجاست
تا شبیهند به ماران سیاه فرعون
موی‌های سیه و آفت ایشان موساست
از نهیب غضبت باد چو مار ضحاک
هر سر موی که اعدای تو را بر اعضاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر سودای سر زلف تو تا در سرماست
همچو مویت دل سودایی ما بی‌سر و پاست
هوش مصنوعی: تا زمانی که در فکر و خیال زیبایی و حالت هستم، مانند موهای تو در سرما، دل ما هم بی‌سر و سامان است و در تلاطم ویژگی‌های تو غرق شده است.
ما چو موی تو همه حلقه بگوشت شده‌ایم
حلقه موی پریشان تو سر حلقه ماست
هوش مصنوعی: ما مثل موی تو به دور گوش تو حلقه‌وار هستیم و در واقع، همان موی پریشان تو، مهم‌ترین حلقه ما به حساب می‌آید.
مو به مو حال پریشانی ما می‌گوید
مو به مو سر زلف که بدین حال گواست
هوش مصنوعی: هر رشته از موهای او داستان پریشانی ما را به دقت روایت می‌کند؛ به طوری که هر تار مو نشان‌دهنده‌ای از حال و اوضاع ماست.
یک سر مو نظری با دل دروایم کن!
ای که از هر سر موی تو دلی اندرواست
هوش مصنوعی: با یک اشاره کوچک از تو، آرزوهای قلبم را برآورده کن! ای محبوب، که هر تار موی تو دلی پر از عشق دارد.
گفته‌ای یک سر مویت به جهانی نی‌ نی
یه سر موی تو را هر دو جهانم نیم بهاست
هوش مصنوعی: تو گفته‌ای که زیبایی یک تار مویت به اندازه کل جهان می‌ارزد، اما من می‌گویم که تمام وجودم برای یک تار موی تو کافی نیست و حتی کم است.
شام را تیرگی از موی تو می‌باید برد
صبح را روشنی از روی تو می‌باید خواست
هوش مصنوعی: در شب باید تاریکی را از موهای تو بزدایم و در صبح باید روشنی را از چهره‌ات طلب کنم.
هر سحر مجمره بوی تو در دست شمال
هر نفس سلسه موی تو در دست صباست
هوش مصنوعی: هر صبح، عطر تو در دستان نسیم شمال حس می‌شود و هر نفسی که می‌کشم، رشته‌ای از موی تو در دستان نسیم وجود دارد.
عنبر خط تو بر دور قمر دایره ساز
سنبل موی تو بر برگ سمن غالیه ساست
هوش مصنوعی: عطر خط تو به دور ماه مانند دایره‌ای است و خوشبویی موی تو روی برگ سمن به زیبایی احساس می‌شود.
می‌کند سرکشا آن موی فرومگذارش
که در آن سرکشی آشوب و پریشانی‌هاست
هوش مصنوعی: موهای سرکش و بی‌تاب او، نشانه‌ای از آشفتگی و پریشانی است که در آن نهفته است.
نگشاید به جز از موی میان تو زهیچ
کار سلمان که فرو بسته‌تز از بند قباست
هوش مصنوعی: تنها از موی میان تو می‌توانم بهره‌برداری کنم، چرا که هیچ کاری از سلمان نمی‌تواند به اندازه‌ی این قبا که بر تن من بسته است، گنجایش داشته باشد.
نسبت موی تو با مشک نه رایی است صواب
بلکه سودای پراکنده و تدبیر خطاست
هوش مصنوعی: رابطه‌ی موهای تو با مشک نه بر اساس صداقت و حقیقت است، بلکه تنها یک خیال و تدبیر نادرست است.
مشک با حلقه مویت سر سودا دارد
کژ خیالی است مگر مشک خطا را سوداست
هوش مصنوعی: عطر مشک در حلقه موی تو نگه‌دارنده عشق و دوست داشتن است. اما به نظر می‌رسد که این عشق گمراه‌کننده است، چرا که عطر خوش مشک می‌تواند نادرست باشد یا فریبنده و ما را به اشتباه بیندازد.
بوست چون نافه گرم بازکنی یکسر موت
نکنم باز بهر نافه که در چین و خطاست
هوش مصنوعی: اگر بخواهی موهایت را مانند نافه‌ای گرم باز کنی، من هرگز نمی‌میرم. اما برای این نافه که در چین و چروک است، باز نکن.
رنگ رخسار تو را سوسن و گل تو بر تو
موی گیسوی تو را شعر سیه تا برتاست
هوش مصنوعی: رنگ چهره‌ات مانند سوسن و گل است و موی گیسویت مانند شعری سیاه بر سر تو می‌ریزد.
در سرم هست که چون موی تو کج بنشینم
وز رخ و قد تو گویم سخن روشن و راست
هوش مصنوعی: در ذهنم است که همانند موی تو به آرامی و با زیبایی برگزینم، و از چهره و قامت تو با کلامی روشن و صادقانه سخن بگویم.
عکس رویت ز سواد زره موی سیاه
چون فروغ ظفر پرچم سلطان پیداست
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند نوری درخشان از میان تیرگی‌های زره موی سیاه نمایان است، همچون پرچم پیروزی یک سلطان که در میدان نبرد به چشم می‌خورد.
شاه دلشاد سر و سرور شاهان جهان
کز جهان آمده بر سر سخنش مو آساست
هوش مصنوعی: پادشاه خوشحال و سرور دیگر پادشاهان، که سخن او مانند موی باریک بر سرش قرار گرفته و از جهانی دیگر آمده است.
عکسی از بیرق او، غره غرای صباح
مویی از پرچم او، طره مشکین مساست
هوش مصنوعی: تصویری از بیرق او به زیبایی صبح جلوه‌گری می‌کند و موی سیاه او به عنوان تکه‌ای از پرچمش درخشش خاصی دارد.
ای که با عرصه ملک تو جهان یک سرموست!
وی که با پرتو روی تو قمر کم زسهاست!
هوش مصنوعی: ای کسی که دنیا با حکومت تو به‌کلی تحت فرمان توست! و ای کسی که نور چهره‌ات، ماه را هم از ستاره‌ها کمتر می‌کند!
نعل شبرنگ تو موبند عروسان بهشت
گر دخیلت تتق پرده نشینان سهاست
هوش مصنوعی: نعل شبرنگ تو که نشانی از زیبایی و عظمت دارد، به مانند زیور عروس‌های بهشت می‌باشد. اگر دل از تو بگردانند، پرده‌نشینان عالم هم در شگفتی خواهند ماند.
کلک بی‌رای تو حرفی نتواند بنگاشت
تیغ بی‌حکم تو یک موی نیارد پیراست
هوش مصنوعی: نقش و نگار بی‌اندیشه تو هیچ‌گاه نمی‌تواند کلمات را منتقل کند، و شمشیری که بدون قدرت و فرمان باشد، حتی نمی‌تواند مویی را مرتب کند.
کلک را با صفت فکر تو موی اندر سر
برق را با روش عزم تو خاراندر پاست
هوش مصنوعی: قلم تو با اندیشه‌ات مانند موهایی در سر است و اراده‌ات مثل برقی در پاهایت جریان دارد.
گاه در حل حقایق نظرت موی شکافت
گاه در کشف حقایق قلمت چهره گشاست
هوش مصنوعی: گاهی اوقات برای فهمیدن حقایق باید به دقت و زیرکی فکر کنیم، و گاهی اوقات با نوشتن و بیان نظرات‌مان، حقیقت‌ها خود را نشان می‌دهند.
هرکه را یک سر مو کین تو در دل بنشست
یک به یک موی ز اندام به کینش برخاست
هوش مصنوعی: هر کسی که حتی یک سر مو از محبت تو در دلش جا گرفته باشد، به تدریج و به تعداد همان موها، محبت و کینه‌اش نسبت به تو در وجودش به وجود می‌آید.
چنگ را موی کشان برد و پس پرده نشاند
غیرت عدل تو تا دید که پیری رواست
هوش مصنوعی: چنگ را با موهایش کشاند و پشت پرده نشاند، غیرت و انصاف تو مشاهده کرد که پیری قابل قبول است.
دم به دم آینه را روی سیه باد چو موی
در زمان تو بنا محرم اگر روی نماست
هوش مصنوعی: لحظه به لحظه آینه چهره‌ی سیاه را به تصویر می‌کشد، مانند مویی که در زمان تو اگر نقش پنهان باشد، برملا می‌شود.
می‌چکد از بن هر موی دو صد قطره عرق
ابر را بس که ز بر کف دست تو حیاست
هوش مصنوعی: از ریشه هر موی تو، دو صد قطره عرق فرو می‌ریزد، اینقدر که از نگهداری ابر به خاطر تو، در دستانت احساس زندگی و رونق می‌کند.
ید بیضای کلیم است تو را کز اثرش
بر تن خصم تو هر موی یکی اژدرهاست
هوش مصنوعی: توانایی و قدرت خاصی در تو وجود دارد که به مانند معجزه موسی، هر اثر و نشانه‌ای از آن باعث ترس و وحشت دشمنان می‌شود.
همچو موی سر قرابه که می‌پالاید
از زجاجی مژه دشمن تو خون پالاست
هوش مصنوعی: مانند موی سر که در ظرفی شفاف به پاکیزگی می‌چرخد، چشمان تو نیز دشمنان را در خود به دام می‌اندازند و از آن‌ها خون می‌گیرند.
چرخ نه تو سر بوسیدن پایت دارد
پشت چون موی سر زلفش از آن روی دوتاست
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که جهان و سرنوشت هیچگونه ارزش یا اهمیتی در مقابل عشق و محبت تو ندارد. حتی اگر به نظر برسد که چرخ روزگار به تو خدمت می‌کند، در واقع، عشق تو از هر چیز دیگری برتر است و زیبایی عشق تو به وضوح از زیبایی موی زلف او مشهود است.
دست بربسته چو عودست مخالف بزنش
گر نهد یک سر موی پای برون از چپ و راست
هوش مصنوعی: اگر دست بسته باشد، مانند عود (چوب خوشبوکننده) است که در برابر آتش مخالفت می‌کند. اگر حتی یک تار مو از طرف چپ یا راست بیرون بزند، باید بر آن فشار آورد.
باد عزمت په فتنه به یکدم شکند
گرچه انبوه‌تر از موی بتان یغماست
هوش مصنوعی: باد اراده‌ات می‌تواند در یک لحظه، فتنه‌ها را بشکند، حتی اگر این فتنه‌ها به اندازه‌ی موهای زیبایی که از دزدی می‌آید، زیاد و فراوان باشند.
قاصرم در صفتت گرچه به مدح تو مرا
هر سر موی بر اندام زبانی گویاست
هوش مصنوعی: اگرچه من در توصیف و ستایش تو ناتوانم، اما هر رشته مویی از بدنم حاکی از زیبایی و عظمت توست.
می‌چکد آب ز مو شعر ترم را که بسی
طبع من غوطه فکرت زده در بحر ثناست
هوش مصنوعی: آب از موهایم می‌چکد و شعر من تر و تازه است، چون تفکر من در دریای ستایش غوطه‌ور شده است.
جامه‌ای بافته‌ام بر قد مدح تو ز موی
بخر این جامه زیبا که به از صد دیباست
هوش مصنوعی: من یک لباس زیبا بافته‌ام که از موی بخر درست شده و به اندازه‌ای زیباست که از صد پارچه دیبا بهتر است.
در پس گوش منه در حدیثم چون موی
جای در گوش خودش کن که بدین پایه سزاست
هوش مصنوعی: اگر در گوش من تو را بشنوم، باید به خودت توجه کنی و جایگاه خود را بشناسی که به این اندازه شایسته است.
ناروایی چنین شعر به هر حال روا
نبود خاصه درین فصل که موینه رواست
هوش مصنوعی: این شعر نشان می‌دهد که گفتن چنین کلماتی در هیچ شرایطی مناسب نیست، به ویژه در این فصل که زمان خوبی برای نیاز به محبت و دوستی است.
شعر من بنده چو موی است و کمال سخنم
راست مویی است که در عین کمال شعر است
هوش مصنوعی: شعر من مانند مویی است که به زیبایی و کمال به نظر می‌رسد و در عین حال، تمام جوانب و ویژگی‌های شعر را در خود دارد.
از صنایع به بدایع سخن آراسته‌ام
غزض بنده ازین شعر نه مویی تنهاست
هوش مصنوعی: من با هنر و زیبایی، سخن را آراسته‌ام و هدف من این است که در این شعر فقط یک نکته مهم را بیان کنم.
من که پروای سر ریش خودم نیست ز فکر
سر سودای سخنهای چو مویم ز کجاست؟
هوش مصنوعی: من که به حال خودم و وضعیت موهایم اهمیتی نمی‌دهم، به این فکر می‌کنم که منشاء افکار و سخنان من از کجاست؟
جای آن است که چون کلک تراشم سر و روی
که ز مو بر سر کلک آمده صد گونه بلاست
هوش مصنوعی: به من اجازه بده که تلاشی برای ساختن واژه‌ها و جملات زیبا داشته باشم، زیرا زیبایی و شکوهی که در موهای تو نهفته است، به قدری زیاد است که می‌تواند باعث بروز مشکلات و چالش‌های زیادی شود.
خاطر آینه سیمای من اندر پی موت
گرچه چون شانه تراشیده ز سر چندین پاست
هوش مصنوعی: در دل من تصویری از خودم وجود دارد که به یاد مرگ است. هرچند که مانند شانه‌ای که به دقت تراشیده شده، از زیبایی‌ام کاسته شده است.
گرچه امروز سیه گشته و برهم جسته
همچو موی سر زنگی تن ما از سرماست
هوش مصنوعی: اگرچه امروز حال ما خراب و نامناسب است و مانند موهای فر خورده و سیاه شده، بدن ما نیز از سرما رنج می‌برد.
آفتابی به تو گرم است مرا پشت امید
سرد باشد که کنم جامه مویی درخواست
هوش مصنوعی: شما نور و گرمای خورشید برای من هستید، اما پشت این امید، احساس سردی می‌کنم. پس از این وضعیت، چه کنم که به نوعی درخواست کنم تا از سختی‌ها رها شوم؟
می‌زد از بهر تراش استره سان بر سر سنگ
هرکه او کرد زبان تیز و ز کس مویی خواست
هوش مصنوعی: آن کسی که زبانش تیز و تند است، به خاطر دیگران سختی‌ها و دشواری‌ها را تحمل می‌کند و مانند سنگ بر سرش می‌زند، اما از کسی به اندازه یک تار مو چیزی نمی‌خواهد.
بر سر مویم و مو بر سر من چون گویم
که نه ما بر سر موییم و نه مو بر سرماست
هوش مصنوعی: من بر روی موی خود ایستاده‌ام و مو نیز بر روی سر من قرار گرفته است؛ اما وقتی بگویم که نه ما روی مو ایستاده‌ایم و نه مو بر روی ماست، به این معنی است که این حالت واقعی نیست و در واقعیت، جایگاه ما و موهایمان متفاوت است.
سرو را دوش شنیدم که مگر سلطان را
به تراشیدن موی سر شهزاده هواست
هوش مصنوعی: دیروز شنیدم که سرو، گویا برای سلطان دلش به برش و آرایش موی سر شاهزاده خوش است.
این سخن چون راست به لفظ مبارک بگذشت
مژده چون موی به هر گوش رسید از چپ و راست
هوش مصنوعی: این سخن که به درستی و با بیان زیبا مطرح شده، مانند مژده‌ای خوش به گوش همه از همه سو رسیده است.
آسمان گفت که یارد که مویی کم
از سری کش فلک امروز چو موی اندر پاست
هوش مصنوعی: آسمان گفت که تو نمی‌توانی حتی یک تار مو از سر خود کم کنی، همان‌طور که امروز سرنوشت هم قدرتی بر سر تو ندارد.
تیز شد استره و باز فرو رفت به خود
گفت با خویش که مویی زسرش نتوان کاست
هوش مصنوعی: استر و باز با تندی به درون خود برگشت و به خود گفت که نمی‌تواند هیچ مویی از سرش کم کند.
باز می‌خواست کزان موی تراشی بکند
اول از بندگی شاه اجازت می‌خواست
هوش مصنوعی: می‌خواست موهای تو را بچیند، اما ابتدا از شاه اجازه می‌خواست که این کار را انجام دهد.
موی در تاب شد از استره در خود پیچید
کز سر جان نتوانست به یکدم برخواست
هوش مصنوعی: موهایش به خاطر زیبایی‌اش در هم پیچید و نتوانست به سرعت از زمین بلند شود.
باش دلشاد که هرگز نشود مویی کم
هر کرا بر سر او سایه اقبال شماست
هوش مصنوعی: دلشاد باش که هیچ چیز از تو کم نخواهد شد، هر کسی که تحت سایه تو باشد، خوشبختی و اقبال نصیبش خواهد شد.
لله الحمد که گر موی برفت از سر او
تا قیامت سرو افسر بسلامت برجاست
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که حتی اگر موی او از سرش تا قیامت بریزد، زیبایی و مقامش همچنان برقرار و محفوظ خواهد ماند.
تا شبیهند به ماران سیاه فرعون
موی‌های سیه و آفت ایشان موساست
هوش مصنوعی: موی‌های آنها همانند موی‌های سیاه و تاریکی است که به مارهای سیاه فرعون شباهت دارد و آفتی که به همراه این ویژگی‌هاست، به مانند موسا به آنها آسیب می‌زند.
از نهیب غضبت باد چو مار ضحاک
هر سر موی که اعدای تو را بر اعضاست
هوش مصنوعی: از خشم تو مثل بادی که مار را می‌زند، هر سر موی که وجود تو را به دیگران می‌شکند.