شمارهٔ ۲۲ - زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
ناچار گزیری نبود همنفسی را
پیداست بر ارباب فراست که ندارد
افشاندن دم فایده، اسب مگسی را
شمارهٔ ۲۱ - سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در تو: سرورا! بحر کفا! ای که ز خاک در توشمارهٔ ۲۳: فراوان تاجداران را که از مرگ
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان دشمن نزدیک که دورش نتوان کرد
ناچار گزیری نبود همنفسی را
هوش مصنوعی: از آن دشمنی که نمیتوان او را از خود دور کرد، چارهای جز همنشینی با او وجود ندارد.
پیداست بر ارباب فراست که ندارد
افشاندن دم فایده، اسب مگسی را
هوش مصنوعی: براحتی میتوان فهمید که افراد باهوش میدانند که صحبت کردن زیاد در مورد چیزهایی که منفعتی ندارند، بیهوده است، مانند اسبی که مدام در حال رفت و آمد است و فایدهای ندارد.