گنجور

شمارهٔ ۱۸ - در هجو

ای آن که عیب‌جویی من پیشه کرده‌ای
من خود حکایت از چه و چونت نمی‌کنم
بر تیغ پاکدامن خویشم چو آفتاب
حیف است، ورنه رحم به خونت نمی‌کنم
چون شعله، قوت روح ز اسفل رسد ترا
گر مرده‌ای، که چوب به ...ونت نمی‌کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آن که عیب‌جویی من پیشه کرده‌ای
من خود حکایت از چه و چونت نمی‌کنم
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه از من عیب‌جویی می‌کنی، من هیچ‌گاه درباره خودم و حالت تو صحبت نمی‌کنم.
بر تیغ پاکدامن خویشم چو آفتاب
حیف است، ورنه رحم به خونت نمی‌کنم
هوش مصنوعی: من همچون آفتاب بر تیغ پاکدامن خودم ایستاده‌ام و اگر این‌طور نبود، هیچ رحم و مروتی به تو نمی‌کردم.
چون شعله، قوت روح ز اسفل رسد ترا
گر مرده‌ای، که چوب به ...ونت نمی‌کنم
هوش مصنوعی: اگر تو مرده‌ای و روح‌ات از پایین به تو نرسد، مانند شعله نیستی که بتوانی به من پروازی بدهی. من به تو توجهی نخواهم کرد.