گنجور

شمارهٔ ۱۴ - مذمت جمعی حساد

در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم
که نطقم زند دم ز معجزنمایی
درآید چو کلکم به رفتار، گردد
ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی
اگر پیر گشتم، جوان است طبعم
چو می کهنه گردد، کند خودنمایی
به این ضعف، طبعی مرا در سخن هست
تواناتر از غیرت روستایی
ز آزاده طبعی نکرده ست هرگز
قلم را کلامم عصای گدایی
ز حرف طلب بسته ام لب درین بحر
رسد چون صدف، روزی من هوایی
گروهی مرا از حسد دل خراشند
که چون روی خویشند از تیره رایی
همه بلخی و جبه شان سبزواری
همه کوفی و خرقه شان کربلایی
همه حاصل کار و بار دنائت
همه نطفه ی آب و نان گدایی
همه همچو دستار خود روی دستی
همه همچو شلوار خود پشت پایی
ز سر در زمینی چو پیکان خاکی
ز... در هوایی چو تیرهوایی
ز راه فساد آب نخوت گرفته
چو گوهر در ایشان منی کرده مایی
ازیشان چو ساغر مثل خیره چشمی
ازیشان چو می سرخ رو بی حیایی
چنان است ازین فرقه اظهار مردی
که در هند، دختر کند کدخدایی
ز بس ناگوارند، ازین فرقه گردید
جهان گنده چون معده ی امتلایی
در اثبات دعوی ست از خط کوفی
به دست همه محضر بی وفایی
چو می خوارگان شغلشان هرزه گویی
چو تریاکیان کارشان ژاژخایی
به هرجا قدم می گذارند، مردم
ازیشان گریزند همچون وبایی
متاع سخن آنچه دزدند از من
به من می فروشند از بی حیایی
جوانمرگی این مفسدان را ضرور است
کند مار، چون کهنه شد، اژدهایی
ازین قوم، دانی چه باید طلب داشت؟
جدایی، جدایی، جدایی، جدایی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در اقلیم معنی سلیم آن مسیحم
که نطقم زند دم ز معجزنمایی
هوش مصنوعی: در سرزمین معنای پاک، مسیحی وجود دارد که با سخنانش به معجزه‌ای اشاره می‌کند.
درآید چو کلکم به رفتار، گردد
ز رنگینی جلوه، کاغذ حنایی
هوش مصنوعی: وقتی همه شما در کنار هم قرار بگیرید و با هم رفتار کنید، زیبایی و رنگارنگی شما باعث می‌شود که جلوه‌ای مانند کاغذ رنگی حنا ایجاد شود.
اگر پیر گشتم، جوان است طبعم
چو می کهنه گردد، کند خودنمایی
هوش مصنوعی: اگرچه من پیر شوم، اما جوانی و شادابی درونم همچنان مثل شراب کهنه، به تدریج خود را نشان می‌دهد.
به این ضعف، طبعی مرا در سخن هست
تواناتر از غیرت روستایی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که با وجود ضعف‌هایم، توانایی و استعدادم در سخن‌وری بیشتر از غیرت و شجاعت افرادی است که از روستاها می‌آیند.
ز آزاده طبعی نکرده ست هرگز
قلم را کلامم عصای گدایی
هوش مصنوعی: نویسنده هرگز قلم خود را از روی فطرت آزادش نمی‌نویسد و سخنانش همچون عصای یک گداست.
ز حرف طلب بسته ام لب درین بحر
رسد چون صدف، روزی من هوایی
هوش مصنوعی: من از حرف و گفت‌و‌گو دوری نموده‌ام و در این دنیای پر از چالش مانند صدفی، روزی به چیزی می‌رسم که از آن به عنوان روزی و روزگار خوب یاد می‌کنم.
گروهی مرا از حسد دل خراشند
که چون روی خویشند از تیره رایی
هوش مصنوعی: گروهی از حسد به من آسیب می‌زنند، چرا که نمی‌توانند زیبایی خود را با من مقایسه کنند و از دیدگاه نادرستشان به من حمله می‌کنند.
همه بلخی و جبه شان سبزواری
همه کوفی و خرقه شان کربلایی
هوش مصنوعی: همه از بلخ هستند و لباس‌هایشان سبز است، همه از کوفه‌اند و عباهایشان یادآور کربلا است.
همه حاصل کار و بار دنائت
همه نطفه ی آب و نان گدایی
هوش مصنوعی: تمام نتایج تلاش‌ها و کارهای زشت و ناپسند، تنها به کمبودها و نیازهای اساسی زندگی مثل آب و نان محدود است.
همه همچو دستار خود روی دستی
همه همچو شلوار خود پشت پایی
هوش مصنوعی: همه به مانند عمامه‌ای که بر سر دارند، بر روی دست خود به وجود آمده‌اند و همچون شلواری که بر تن دارند، در پشت می‌مانند.
ز سر در زمینی چو پیکان خاکی
ز... در هوایی چو تیرهوایی
هوش مصنوعی: از زمین بالا می‌آید و مانند پیکانی خاکی به دل آسمان می‌زند، همچنان که تیر در آسمان پیش می‌رود.
ز راه فساد آب نخوت گرفته
چو گوهر در ایشان منی کرده مایی
هوش مصنوعی: از راه نادرست و فساد، آب تکبر در آنها جاری شده است، مانند گوهری که در میان آن‌ها قرار دارد، تو هم به نوعی خود را در میان آن‌ها فراموش کرده‌ای.
ازیشان چو ساغر مثل خیره چشمی
ازیشان چو می سرخ رو بی حیایی
هوش مصنوعی: از آن‌ها مانند لیوانی هستند که چشمانشان جلب توجه می‌کند و مانند شرابی هستند که رنگش سرخ و بی‌پرواست.
چنان است ازین فرقه اظهار مردی
که در هند، دختر کند کدخدایی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی از این گروه (فرقه) به صورت بسیار پر ادعا و فخرآمیز خود را به عنوان یک مرد معرفی می‌کند، در حالی که رفتار یا عملکرد او شبیه به کسی است که در هند و در یک روستا، برای یکنوع سِمَت اجتماعی (کدخدا) به یک دختر پیشنهاد ازدواج می‌دهد. این نشان‌دهنده تفاوت میان ادعای رهبری یا مردانگی و واقعیت‌های زندگی است.
ز بس ناگوارند، ازین فرقه گردید
جهان گنده چون معده ی امتلایی
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و ناهنجاری‌های زیاد، اوضاع جهان به شدت نابسامان و آشفته شده است، مانند معده‌ای که از حد پر شده و دیگر جایی برای چیزهای تازه ندارد.
در اثبات دعوی ست از خط کوفی
به دست همه محضر بی وفایی
هوش مصنوعی: در اثبات ادعای خود نیاز به شواهدی است که از خط کوفی استفاده می‌کند و این نشان‌دهنده بی‌وفایی و ناپایداری در روابط است.
چو می خوارگان شغلشان هرزه گویی
چو تریاکیان کارشان ژاژخایی
هوش مصنوعی: مانند افرادی که به مصرف مشروب مشغولند، کارشان حرف‌های بی‌خود و بی‌دلیل زدن است و همان‌طور که مصرف‌کنندگان تریاک دائم در حال لاف زدن و بزرگ‌نمایی هستند، فعالیت‌شان پر از سخنان بی‌محتواست.
به هرجا قدم می گذارند، مردم
ازیشان گریزند همچون وبایی
هوش مصنوعی: هرجا که آنان قدم می‌گذارند، مردم از آن‌ها فرار می‌کنند انگار که مبتلا به بیماری واگیرداری هستند.
متاع سخن آنچه دزدند از من
به من می فروشند از بی حیایی
هوش مصنوعی: کالا و ارزش کلامی که دیگران از من دزدیده‌اند، اکنون به خودم فروخته می‌شود؛ این کار به خاطر بی‌شرمی آن‌هاست.
جوانمرگی این مفسدان را ضرور است
کند مار، چون کهنه شد، اژدهایی
هوش مصنوعی: این مفسدان باید به سرعت از میان بروند، زیرا در غیر این صورت، وقتی که پیر شوند، به موجوداتی خطرناک‌تر تبدیل خواهند شد.
ازین قوم، دانی چه باید طلب داشت؟
جدایی، جدایی، جدایی، جدایی
هوش مصنوعی: از این مردم، چه چیزی را می‌توان خواست؟ فقط باید به جدایی فکر کرد.