شمارهٔ ۸۸
خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب
میزند چون ماه بر شبنم شبیخون آفتاب
عمرها رفت و همان بیگانهای با ما، مگر
در قیامت گرم خواهی شد به ما چون آفتاب؟
از بتان هند هرشب محفلم بتخانه است
میرود از خانهٔ من صبح بیرون آفتاب
چند از بیم نم طوفان چشم تر، دهم
پیکر شوریدهٔ خود را چو مجنون آفتاب
هیچ کس را سینه در عشق تو با من صاف نیست
تیغ بر من میکشد آیینه همچون آفتاب
در شب وصلم شبیخون زد بس بر دل سلیم
صبح میآید برون با تیغ پرخون آفتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب
میزند چون ماه بر شبنم شبیخون آفتاب
هوش مصنوعی: در این باغ پر از گل و زیبایی، نور خورشید مانند ماهی میدرخشد و باعث میشود که قطرات شبنم به زمین بریزند.
عمرها رفت و همان بیگانهای با ما، مگر
در قیامت گرم خواهی شد به ما چون آفتاب؟
هوش مصنوعی: سالها گذشت و ما هنوز هم غریبهای برای یکدیگر هستیم، آیا در روز قیامت مثل آفتاب به ما نزدیک خواهی شد و گرم خواهی کرد؟
از بتان هند هرشب محفلم بتخانه است
میرود از خانهٔ من صبح بیرون آفتاب
هوش مصنوعی: هر شب در محفل معشوقان، زیباییها و جذابیتهای عشق حس میشود و صبح که میشود، نور آفتاب از خانهام خارج میشود.
چند از بیم نم طوفان چشم تر، دهم
پیکر شوریدهٔ خود را چو مجنون آفتاب
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از طوفان و باران، نمیخواهم که احساسات و دردهای خود را نشان بدهم. مانند مجنونی که در زیر آفتاب است، میخواهم جسم بیقرار و آشفتهام را به ذوق و شوق زندگی بسپارم.
هیچ کس را سینه در عشق تو با من صاف نیست
تیغ بر من میکشد آیینه همچون آفتاب
هوش مصنوعی: هیچ کس در عشق تو به اندازه من صاف و صادق نیست، اما مانند آفتاب، آینه بر من تیغ میکشد.
در شب وصلم شبیخون زد بس بر دل سلیم
صبح میآید برون با تیغ پرخون آفتاب
هوش مصنوعی: در شب وصال من، ناگهانی اشتیاق و شور به دل آرامم هجوم آورد. صبح نزدیک است و آفتاب با تیغی پرخون بر دل میتابد.

سلیم تهرانی