گنجور

شمارهٔ ۸۶

نیست ممکن جرعه ی آبی نباشد با نصیب
تشنگان یاخضر می گویند و عارف یانصیب
بر سر یک خوان، جهانی روزی خود می خورد
می برند از شربت آبی همه اعضا نصیب
هر کسی را روزی از جایی مقرر کرده اند
قطره ی آبی صدف را نیست از دریا نصیب
خار و خس را اختیاری بر سر سیلاب نیست
می روم سرگشته و حیران، برد هر جا نصیب
گردن مینا و ساق ساقی و ران شکار
نعمتی باشد، شود این هر سه چون یک جا نصیب
شکوه ی آوارگی ما را سلیم از عشق نیست
از ازل ما را غریبی بود چون عنقا نصیب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست ممکن جرعه ی آبی نباشد با نصیب
تشنگان یاخضر می گویند و عارف یانصیب
هوش مصنوعی: هیچ چیز ناممکن نیست، حتی وقتی که صحبت از تأمین آب برای تشنگان می‌شود. این نشان از این دارد که هر کسی چیزی را که نیاز دارد، در نهایت به دست می‌آورد.
بر سر یک خوان، جهانی روزی خود می خورد
می برند از شربت آبی همه اعضا نصیب
هوش مصنوعی: در یک سفره، همه موجودات دنیا از نعمت‌های روزی بهره‌مند می‌شوند و هر کدام به نوبه خود از آب و شربت بهره می‌برند.
هر کسی را روزی از جایی مقرر کرده اند
قطره ی آبی صدف را نیست از دریا نصیب
هوش مصنوعی: هر انسانی برای خود روزی مشخصی تعیین شده است و مانند این نیست که هر کس به هر شکل از دریا بهره‌مند شود.
خار و خس را اختیاری بر سر سیلاب نیست
می روم سرگشته و حیران، برد هر جا نصیب
هوش مصنوعی: خار و خس هیچ اراده‌ای در برابر طوفان ندارند. من در این حال که گم و گیج شده‌ام، به هر جایی که مقدرم باشد می‌روم.
گردن مینا و ساق ساقی و ران شکار
نعمتی باشد، شود این هر سه چون یک جا نصیب
هوش مصنوعی: اگر گردن مینا، ساق ساقی و ران شکار به یک جا برسند، همه این نعمت‌ها به طور یکسان تقسیم می‌شوند و به هم نزدیک می‌شوند.
شکوه ی آوارگی ما را سلیم از عشق نیست
از ازل ما را غریبی بود چون عنقا نصیب
هوش مصنوعی: کوچیدن و بی‌خانمان بودن ما هیچ‌وقت از عشق سلیم نیست. از زمان‌های دور ما به غریبی و دوری از خانه دچار بودیم، مثل پرنده‌ی افسانه‌ای عنقا که نصیب ما شده است.